سیر نزولی تئاتر را نمی بینید؟/ روایت آماری و تحلیلی بابک احمدی از خانه ای که لق است/ چرا تئاتری های اندیشه پرداز طرد شده اند؟
سال 1378 است؛ در این سال ۵۰ نمایش در مجموعه «تئاتر شهر» روی صحنه میرود. تعداد تماشاگران از ۱۲۲ هزار به چیزی حدود ۱۷۴ هزار نفر رسیده است. نمایشهای «دندون طلا» داود میرباقری، «ریچارد سوم» داود رشیدی، «دختر گلفروش» پروانه مژده، «گل و قداره» بهزاد فراهانی، «بازی» نوشته استریندبرگ حمید سمندریان، «پستوخانه» حمید امجد، «تبار خون و حشمت» آتیلا پسیانی، «پانتومیم روی فرش» سیروس شاملو، «بازگشتی نیست» منیژه محامدی، «مصاحبه» محمد رحمانیان، «پابلو نرودا» علیرضا کوشکجلالی، «گزارش به آکادمی» فرهاد آییش، «رقص کاغذپارهها» محمد یعقوبی و ...به صحنه رفته اند امروز و این سال ها این رونق به کجا کوچ کرده است؟
ایران آرت: بابک احمدی در اعتماد نوشت: آنچه هنرهای نمایشی در روزها و ماههای اخیر پشت سر گذاشته یا پیش روی خود میبیند نشاندهنده این است که همچنان میتوان این هنر را جزو رهاشدهترین زمینههای فعالیتی زیر نظر معاونت امور هنری دانست.
رهاشدگی اینجا به این معنا است که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شهریور ماه امسال کارش را آغاز کرده اما حالا با گذشت حدود نیمی از نخستین سال شروع، همچنان مشخص نیست برای ابربحرانهای موجود در هنرهای نمایشی چه برنامهای در سر میپروراند. منطقیترین پرسش میتواند این باشد که ابربحرانهای مدنظر کدامند؟
مشکلات اساسی هنرهای نمایشی در چند شماره قابل فهرستند جز یکی! چون سالها است این مسائل مطرح میشوند و از سوی دستاندرکاران موردتوجه قرار نمیگیرند.
اگرچه بیتوجهی موردنظر به نسبت روحیه فرهنگی و غیرفرهنگی دولتها ضعف و شدت دارد. مثلا با ارایه آمار یا نشستن پای صحبت هنرمندان میتوان مدعی شد که وضعیت هنرهای نمایشی در نیمه دوم دهه هفتاد، همزمان با سر کار آمدن دولت اصلاحات بهتر شد. شدت گرفتن فعالیت نشریات، به ادبیات نقد تئاتر در روزنامهها دامن زد و هنرجویان و دانشجویان چاپ کتابهای جدید و مجلات تخصصی را مشاهده میکردند. هرچه فعالتر شدن هنرمندان و منتقدان تئاتر ایران زیرنظر مرکز ITI جهانی در این دوران را میتوان گواه همین مدعا دانست. فرهاد اصلانی، از بازیگران شاخص تئاتر در دهه هفتاد چندی قبل در گفتوگویی عنوان کرد «آخرین کار تئاترم با حسین پاکدل بود که به اواخر دوران اصلاحات بازمیگشت، اما بعد از آن دیگر احساس خوبی نداشتم و فکر میکردم دوران پیش روی تئاتر قطعا تیره و تار است و به همین دلیل از همان سال تصمیم گرفتم که دیگر تئاتر کار نکنم.»
تاج و تخت لق تشکیلات صنفی
تاسیس «خانه هنرمندان ایران»، صدور مجوز «خانه تئاتر»، شکلگیری انجمنهای چندگانه، بیمه هنرمندان و توجه به فعالیتهای صنفی نمونه دیگر فراهم آمدن امکان تعامل و ایجاد فرصتهای تازه در فضای فرهنگ و هنر کشور است. کافی است فرازوفرود فعالیتهای صنفی «خانه سینما»، «خانه موسیقی» و «خانه تئاتر» را در سالهای پس از دولت هفتم و هشتم و با شروع فعالیت دولتهای نهم و دهم مقایسه کنیم تا به خوبی دریابیم وضعیت به کدام سو حرکت کرد. در همین رابطه میتوان به صدور دستور تعطیلی «خانه سینما»، فشار روزافزون به «خانه موسیقی» در بحث برگزاری کنسرتها و لغو مجوز فعالیت آموزش موسیقی در فرهنگسراهای زیر نظر شهرداری تهران (همسو با دولت وقت) توجه کرد.
در این بین «خانه تئاتر» نیز تافته جدابافته نبود؛ شدت گرفتن «ممیزی» توسط نهادهای در سایه و همراهی شورای نظات و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی (اساسا همین تنزل مرتبه در ساختار دولت از مرکز هنرهای نمایشی به اداره کل)، همچنین کاهش بودجه و افزایش تنش بین هنرمندان و دولتمردان بهنوعی این تشکیلات را هم با بحران مواجه کرد؛ گوییکه «خانه تئاتر» همواره از یک بحران درونی (اساسنامه) در رنج بوده و هست. همایون غنیزاده یکی از کارگردان جوان آن سالها اخیرا در صفحه شخصی خود به بیان خاطرهای مربوط به گذشته پرداخته که تا حدی گویای وضعیت به نظر میرسد. او در متن کوتاهی شرح داده که وقتی در مقام کارگردان تئاتر به خارج از ایران (کشور استونی) رفته و با هنرمندان اهل استونی تئاتر روی صحنه برده، هشداری از سوی حمید شاهآبادی، معاون هنری وزارت ارشاد دریافت کرده که مبادا بار دیگر بدون کسب اجازه در کشور خارجی کارگردانی کند!!
صعود سینوس اصطکاک
به تناوب میتوان اسامی هنرمندانی را ردیف کرد که در نیمه دوم دهه 80 دست از کار کشیده بودند. بهرام بیضایی، محمد رضاییراد و حمید امجد مشخصا به انزوای اجباری و اختیاری رفتند ولی در کنار آنها نمایشنامهنویسان و کارگردانانی مانند حسین کیانی، محمد یعقوبی و محمد رحمانیان بارها نسبت به فشارهای شورای نظارت دست به اعتراض زدند.
نکته قابل تامل همین است؛ چرا قشری از هنرمندان تئاتر با مساله مواجه شدند که علاوه بر کارگردانی، در زمینه نمایشنامهنویسی و تولید هسته اصلی اندیشه اجرا، یعنی متن به نوعی سرآمد بودند؟ و چرا حمایتها به سوی گروهی از دستاندرکاران هنرهای نمایشی که فقط در کارگردانی صِرف (با رویکرد فرمالیستی) تخصص داشتند هدایت شد؟
حتی کار به جایی رسید که مدیر کل وقت هنرهای نمایشی اعلام کرد «کارگردانها و گروههای تئاتری نباید انتقادهایشان را در رسانهها مطرح کنند»؛ همین جمله به مثابه دستورالعملی شد که در صورت بیان انتقاد در رسانهها و خبرگزاریها توسط کارگردان، یک گروه چند نفری را از دریافت بودجه حمایتی بینصیب میکرد. بودجهای که نه متعلق به دولتها، بلکه حق مسلم و سهم گروههای تئاتری از محل فروش منابع کشور است.
اتخاذ استراتژی انفعالی از سوی «خانه تئاتر» در دولتهای نهم و دهم (و بعضا کوشش برای دوستی و همراهی توسط بعضی) بیشک آغاز پایان این تشکیلات صنفی بود که همچنان ادامه دارد. مدیرعامل «خانه تئاتر» 10 روز قبل با انتشار متن سرگشاده در رسانهها استعفای خود را اعلام کرده اما ریاست هیاتمدیره هنوز کلامی به این موضوع واکنش نشان نداده است.
بنابراین باید تاکید کرد که تقویت نشدن فعالیتهای صنفی هنرهای نمایشی یک بحران جدی است. بحرانی که شاید بعضی معتقد باشند ارتباط چندانی به دولتها ندارد ولی این برخلاف نص صریح قواعد مدنی جهانی است، تمامی دولتها باید نسبت به گسترش فضاهای غیردولتی و پاگرفتن و قوام نهادهای مدنی اهتمام ورزند. چنانکه تمام خانههای صنفی هنری با همراهی و پیشنهاد دولت بنا شد.
فقدان زیرساخت لازم در سراسر استانها
حتی هنرمندان و خبرنگاران جریان مخالف دولت اصلاحات که آن زمان در سنگر مقابل صفآرایی کرده بودند، امروز وقتی به آرشیو مجلات و بولتنها و روزنامههای دهه 70 و 80 سرک میکشند، نمیتوانند چشم خود را بر رونق به وجود آمده در تئاترهای موضوعی و دستوری ببندند. امری که رفتهرفته دولتها را «مجبور» کرد بپذیرند زیرساختهای هنرهای نمایشی نمایشی پاسخگوی تقاضا نیست و باید گسترش یابد، درست مثل اینکه انفجار جمعیت، مدیران شهری را مجبور کرد بپذیرند حملونقل عمومی با اتوبوسهای گازوییلی دهه شصت میسر نیست و شهرها به حملونقل زیرزمینی و مترو هم نیاز دارند.
بر این مبنا بود که جریان شکلگیری سالنهای اصطلاحا خصوصی (فقط در زمینه خودگردانی اقتصادی) و در حقیقت غیرخصوصی (چون عملا در بحث مجوزها و نظارتها زیر سایه وزارت ارشاد قرار داشتند) پا گرفت. به هر حال اعتقاد به گفتوگو و نقش فرهیختگان و هنرمندان و فرهنگیان در تولید فکر و اندیشه و هنر و بسترسازی برای ارایه آن به جامعه از جانب دولت اصلاحات، در سال ۱۳۷۶ به یک جهش فرهنگی پس از آن انجامید.
جهشی که دولتهای بعدی را ملزم میکرد به نیازهای به وجود آمده پاسخ دهند. از یاد نبریم که عطاءالله مهاجرانی اولین وزیر ارشاد دولت محمد خاتمی زمانی گفت «اهالی فرهنگ و هنر میزبان و سیاستمداران میهمان آنها هستند.» این گزاره همین اواخر بار دیگر از سوی رییس «خانه موسیقی» در انتقاد صریح به اظهارات یک نماینده مجلس بیان شد و استقبال کاربران فضای مجازی و رسانهها را در پی داشت.
باری! در یک دهه اخیر سیر راهاندازی و فعالیت ثمربخش سالنهای غیردولتی رشد چندانی نداشته؛ نهتنها به آنچه در گذشته به وجود آمد چیزی اضافه نشده، بلکه بعضا شاهد تعطیلی سالنها هستیم. امروز دولت با این تعطیل شدنها و از کار افتادنها برخورد انفعالی دارد و هیچ تلاشی برای بازگشایی، تاسیس یا فعالیت مجموعههای تازه از خود نشان نمیدهد؛ گویی خواست مدیریت فرهنگی در سایه کارگر افتاده که «همان اندازه که امکان رصد دارید، مجوز تاسیس سالن تئاتر صادر کنید.»
محمد یعقوبی سال 92 در گفتوگو با روزنامه مردمسالاری در پاسخ به این سوال که «از سال 76 که نمایشنامه «شب بهخیر مادر» را روی صحنه بردید تا سال85 فعالیت شما تداوم داشت، اما سالهای 85 تا 87 وقفهای دوساله در این روند به وجود آمد، سپس از 88 تا 91 هم اجرایی نداشتید تا اینکه نمایش «برهان» را کارگردانی کردید، دلیل این دو وقفه 2ساله در چیست؟»
میگوید، «این وقفهها به خواست خودم نبود. اولین وقفه سال 81 بود که نمایش «از تاریکی» در بازبینی جشنواره تئاتر فجر سال 80 رد شد. مسوولان قول دادند که سال بعد یعنی سال 81 نمایشی دیگر جایگزین «از تاریکی» اجرا کنم بر همین اساس تمرین نمایش «دوشیزه و مرگ» را شروع کردم ولی خیلی زود فهمیدم که سالن و زمان اجرای آن نامشخص است، به همین دلیل از ادامه تمرین دست کشیدم. وقفه دیگر به دلیل تعمیرات تئاترشهر در سال 86 بود. در آن زمان هنوز سالنهای ایرانشهر به بهرهبرداری نرسیده بود.» همین پرسش و پاسخ بهظاهر ساده و کوتاه نشان میدهد که کمبود سالنهای تئاتر و مسائل نظارتی چطور دست در دست هم عمر هنرمندان را تلف میکنند و درنهایت مردم و جامعهاند که با فقر هنری و فرهنگی مواجه میشوند.
یک مرور ساده!
سال 1378 است؛ در این سال ۵۰ نمایش در مجموعه «تئاتر شهر» روی صحنه میرود. تعداد تماشاگران از ۱۲۲ هزار تماشاگر در سال شروع فعالیت دولت (۱۳۷۶) به چیزی حدود ۱۷۴ هزار نفر رسیده است و نسبت بلیت میهمان به بلیتی که از گیشه خریداری میشود، کمتر از گذشته میرسد. «سالن خورشید» به مجموعه تئاتر شهر اضافه میشود.نمایشهای «دندون طلا» به کارگردانی داود میرباقری، «ریچارد سوم» به کارگردانی داود رشیدی، «دختر گلفروش» به کارگردانی پروانه مژده، «گل و قداره» به کارگردانی بهزاد فراهانی، «بازی» نوشته استریندبرگ به کارگردانی حمید سمندریان، «پستوخانه» به کارگردانی حمید امجد، «تبار خون و حشمت» به کارگردانی آتیلا پسیانی، «پانتومیم روی فرش» به کارگردانی سیروس شاملو، «بازگشتی نیست» به کارگردانی منیژه محامدی، «مصاحبه» به کارگردانی محمد رحمانیان، «پابلو نرودا» به کارگردانی علیرضا کوشکجلالی، «گزارش به آکادمی» به کارگردانی فرهاد آییش، «سیاها» نوشته ژان ژنه به کارگردانی حامد محمد طاهری و «رقص کاغذپارهها» به کارگردانی محمد یعقوبی به نمایش درآمدهاند.
معیارهای چندگانه ممیزی تئاتر
تئاتر نیز مانند سایر جریانهای فرهنگی - هنری در دولت سیدمحمد خاتمی با شاخصهای ۱- ترغیب جوانان به مشارکت در عرصه هنری ۲- بازگشت پیشکسوتان به صحنه ۳- احترام به تنوع آرا و گونههای مختلف تئاتر ۴- ایجاد حق انتخاب برای تماشاگر کار خود را آغاز کرد. ولی در هر صورت دچار فرازونشیبهایی شد و تقریبا دیگر به نقطه قبل از دولت اصلاحات بازنگشت. بهرام بیضایی پس از نزدیک به دو دهه دوری به تئاتر بازگشت و صحنهها شاهد حضور پیشکسوتانی مانند حمید سمندریان، علی نصیریان، بهزاد فراهانی، رضا ژیان، مهدی هاشمی، حمید مظفری و... بود. این دوران هشتساله علاوه بر بازگشت هنرمندان قدیمی و باتجربه تئاتر به صحنه، زمینه رشد و شناخت نیروهای جوان و تازه مانند محمد یعقوبی، حامد محمدطاهری، جلال تهرانی، اصغر دشتی، حمید پورآذری، نغمه ثمینی و... را فراهم کرد. استقبال تماشاگران در سالهای اولیه نشاندهنده این موضوع بود که با تنوع آرا و گونههای مختلف تئاتری و اعتماد به پدیدآورندگان آثار هنری میتوان به رشد تئاتر امیدوار بود.
انتخاب موضوعاتی که مردم در زندگی روزمره اجتماعی با آنها درگیر بودند، زمینه رشد مخاطب را به وجود آورد. افزایش تعداد نمایشها و کاهش تعداد تماشاگران دلیل خوبی بر اثبات این مورد است. هر اندازه تنوع بیشتر میشد، گروه تماشاگران خاص هر شیوه و سبک نمایشی مسیرش را به سالنها کج میکرد و تقسیم میشد. روزآمدی بعضی سوژهها و دستمایههای نگارش نویسندگان تا جایی پیش رفت که بعضی از آنها با انگ «نمایشنامهنویس ژورنالیستی» از سوی همکاران خود تقبیح میشدند؛ یا به بیان من! مورد «حسد» واقع میشدند. حضور بازیگران تلویزیون و سینما در کنار بازگشت بازیگران قدیمی تئاتر از سینما و تلویزیون به صحنه را میتوان نکات قابل توجه این دوره و جایگاه تئاتر در میان هنرمندان برشمرد.
باتوجه به اینکه سیدمحمد خاتمی در دوران ریاستجمهوریاش ایده «گفتوگوی تمدنها» را مطرح کرده بود و تئاتر، سینما، هنرهای تجسمی و موسیقی مناسبترین امکانات برای نزدیک شدن به چنین ایدههایی فراهم میکنند، عدم تخصیص بودجه مناسب به تئاتر در همان روزگار نیز از جمله موارد قابل انتقاد به دولت اصلاحات است. بنابراین عدم اختصاص بودجه متناسب با تعدد گروهها، تعداد فارغالتحصیلان تئاتر در کنار نگاه همواره توام با بدبینی دستاندرکاران شورای نظارت را میتوان جزو مشکلات اساسی این هنر برشمرد که با وجود گذشت نیمی از سال اول فعالیت دولت جدید هنوز پابرجاست و هیچکس خبر ندارد که اساسا مدیران جدید دستگاه وزارت فرهنگ و ارشاد چه برنامهای جهت رفع این مسائل در سر دارند. برای نمونه، هنوز این پرسش اساسی پابرجاست که چرا تئاتر ایران نمیتواند همان موضوعها و روابطی که در فیلمهای سینمایی وجود دارد را روی صحنه نمایش نشان دهد؟ یعنی معیارهای دوگانه، یا بعضا چندگانه در زمینه ممیزی. مثال؛ چرا طراحی لباس بازیگر زن که در سینما (برای مخاطب میلیونی) مجوز گرفته وقتی به تئاتر (با تماشاگر محدود) میرسد از سوی شورای نظارت رد میشود؟ آیا اعضای شورای نظارت تا این حد با سینما و فرهنگ بصری جامعه غریبهاند؟
گذشته چراغ راه امروز!
سال 1379 است؛ در این سال تعداد تماشاگران «تئاتر شهر» به ۱۳۰ هزار نفر میرسد، در صورتیکه تعداد نمایشها به ۶۰ نمایش افزایش یافته انتظار مخاطب بیشتری میرود. اما بیایید به اسامی نگاهی کنیم و ببینیم آیا در دهههای اخیر مشابه چنین حضوری را شاهد بودهایم؟
«کمدی شب سیزدهم» به کارگردانی حمید امجد، «سووشون» به کارگردانی منیژه محامدی و «در دل باسگ» به کارگردانی حسین عاطفی و آتیلا پسیانی در سالن اصلی اجرا میشود. در سالنهای دیگر «پوف و بدنسازی» به کارگردانی زندهیاد هوشنگ حسامی، «قهوه قجری» به کارگردانی آتیلا پسیانی، «حوالی کافه شوکا» به کارگردانی هوشمند هنرکار، «هفتقبیله گمشده» به کارگردانی قطبالدین صادقی، «شبهای آوینیون» به کارگردانی کورش نریمانی، «یک مضحکه» به کارگردانی رضا کرمرضایی، «حسرت، آرزو و رویا» به کارگردانی مهدی هاشمی (اولین کارگردانی مهدی هاشمی پس از انقلاب)، «هشتمین سفر سندباد» نوشته بهرام بیضایی به کارگردانی کیومرث مرادی، «هملت» به کارگردانی میکاییل شهرستانی، «تق صیر و ۳۲ دقیقه» از ماجرا به کارگردانی فرهاد آییش، «پس تا فردا نوشته» ریما رامینفر و نمایش «دل سگ» به کارگردانی محمد یعقوبی، «شازدهکوچولو» به کارگردانی گلرخ میلانی و «خط عشق» به کارگردانی قطبالدین صادقی. در این سال نمایش کودکان در تئاتر شهر دیگر اجرا نمیشود که تاثیر منفی در جذب مخاطب در این مجموعه دارد.
سال 1380 است؛ در این سال تعداد تماشاگران به ۱۰۸ هزار نفر میرسد. تعداد نمایش اجرا شده در این سال عدد ۶۵ را نشان میدهد. در سالن اصلی نمایشهای «شام اول - شام» آخر به کارگردانی فرهاد آییش، «بازرس» به کارگردانی علیرضا کوشکجلالی، «قبله عالم» به کارگردانی هادی مرزبان، «هفت کردار» به کارگردانی هرمز هدایت، «دیوان تئاترال» به کارگردانی محمود استاد محمد، «هنر» به کارگردانی داود رشیدی روی صحنه میروند. سالن جدیدی به نام «تالار نو» به مجموعه تئاتر شهر اضافه میشود.
«یک دقیقه سکوت» به کارگردانی محمد یعقوبی، «رژیسورها نمیمیرند» به کارگردانی حسین کیانی، «خروس» به کارگردانی محمد رحمانیان، «مدهآ» به کارگردانی محسن حسینی، «کرگدن» به کارگردانی وحید رهبانی، «عشق رو خرپشته» به کارگردانی رضا ژیان، «سعادت لرزان مردان تیرهروز این دیار» به کارگردانی محسن علیخانی، «آغامحمدخان کالیگولا» به کارگردانی سیروس شاملو، «افسون معبد سوخته» به کارگردانی کیومرث مرادی، «تولد» به کارگردانی نادر برهانیمرند، «حالت چطوره مشرحیم» و «گلدونه خانوم» به کارگردانی اسماعیل خلج، «دیر راهبان» به کارگردانی فرهاد مهندسپور و «گنگ خوابدیده» به کارگردانی آتیلا پسیانی در سالنهای دیگر تئاتر شهر اجرا شدند.
تمام این اسامی موثر در هنرهای نمایشی ایران در دورهای فعالیت کردند که مانند امروز شاهد شکلگیری سالنهای تئاتر متعدد نبودیم، (ولی امروز با وجود سالنهای بیشتر خبر چندانی از چهرههای تاثیرگذار نیست)، به نوعی میتوان گفت کمیت گوی سبقت را از کیفیت ربوده. علاوه بر اینها، دولت در آن روزگار خود را ملزم به حمایت از هنرهای نمایشی و پرداخت هزینههای تولیدی و دستمزد عوامل میدانست، امری که با سر کار آمدن دولت محمود احمدینژاد رفتهرفته ملغی شد و روند خصوصیسازی! شیب شدیدتر گرفت که تا امروز با قدرت ادامه دارد. بودجه سال 1401 دولت ابراهیم رییسی (یا به بیان دقیقتر کسری بودجه 200 هزار میلیاردی دولت) و حذف پرداخت حمایتهای دولتی در بحث بهداشت و درمان، نوید میدهد که به زودی شاهد خصوصیسازی مجموعههای فرهنگی -هنری دولتی، مانند «تئاتر شهر»، «تالار وحدت»، «تماشاخانه سنگلج» و مکانهای غیردولتی مانند «خانه هنرمندان ایران» خواهیم بود. روند امور نشان میدهد دولت جدید بودجه تمام این نهادها را به سمت کاهش یا حذف هدایت میکند. همچنین سالنها و مجموعههای دولتی به کپیبرداری از نسخه سالنهای خصوصی، یعنی تمرکز اصلی بر «فروش گیشه» و «خودگردان» شدن ترغیب میشوند. به این اعتبار، مجموعه «تئاتر شهر» به نسخه دوم «پردیس تئاتر شهرزاد» یا تالار وحدت بدل میشود.
بازگشت به تاریخ نه چندان دور
سال 1381 است؛ در این سال ۱۰۵ هزارنفر از ۵۲ نمایش اجرا شده در «تئاتر شهر» دیدن کردهاند. کارهای شاخص در سالن اصلی در این سال «خانه برنارد آلبا» نوشته فدریکو گارسیا لورکا به کارگردانی روبرتو چولی (محصول مشترک ایران وآلمان)، «بیتوس بیچاره» به کارگردانی حمید مظفری و «افشین و بودلف هردو مردهاند» به کارگردانی قطبالدین صادقی بود.
«هملت» به کارگردانی مجید جعفری، «سحوری» به کارگردانی قطبالدین صادقی، «همان همیشگی» به کارگردانی ریما رامینفر، «پاییز» به کارگردانی نادربرهانیمرند، «والس مردهشوران» به کارگردانی کورش نریمانی، «نفرتی تی» به کارگردانی جلال تهرانی، «دایره بسته» به کارگردانی منیژه محامدی، «روز رستاخیز» به کارگردانی فرهاد مهندسپور، «پچپچههای پشت خط نبرد» به کارگردانی علیرضا نادری و «کلفتها» به کارگردانی محمد عاقبتی از نمایشهایی بودند که در سالنهای دیگر مجموعه «تئاتر شهر» روی صحنه رفتند. در این سال جلسات نمایشنامهخوانی در کافه تریای سالن اصلی دایر شد که تا سال ۸۴ ادامه پیدا کرد.
به سال 1382 میرسیم؛ ۵۲ نمایش در این سال روی صحنه رفته که ۱۱۳ هزار تماشاگر از آن دیدن کرده است. در سالن اصلی «سوگ سیاوش» به کارگردانی پری صابری و «در مصر برف نمیبارد» به کارگردانی علی رفیعی و «ضیافت شیطان» به کارگردانی امیر دژاکام اجرا میشود. «شب هزارویکم» به کارگردانی بهرام بیضایی، «قهوه تلخ» به کارگردانی شبنم طلوعی، «داستانهای خرس پاندا» به کارگردانی تینوش نظمجو، «پل» به کارگردانی محمد رحمانیان، «ایوانف» به کارگردانی اکبر زنجانپور، «خواب در فنجان خالی» به کارگردانی کیومرث مرادی، «زائر» به کارگردانی حمید امجد، «قرمز و دیگران» به کارگردانی محمد یعقوبی و «بحرالغرایب» به کارگردانی آتیلا پسیانی از نمایشهایی بودند که در سالنهای دیگر مجموعه «تئاتر شهر» روی صحنه رفتند.
سال 1383 از راه میرسد. در این سال، نمایشهای سالنهای دیگر مجموعه تئاتر شهر با استقبال بیشتری نسبت به سالن اصلی مواجه میشوند. در سالن اصلی «سه خواهر» نوشته آنتوانچخوف به کارگردانی اکبر زنجانپور، «من از کجا، عشق از کجا» به کارگردانی پری صابری و «هی مرد گنده گریه نکن» به کارگردانی جلال تهرانی به اجرا درآمدهاند. نمونه آخر هنوز هم از بهترین آثار جلال طهرانی و نمایشهایی است که سالن اصلی تئاتر شهر تاکنون به خود دیده است. نمایشهای «زمستان» به کارگردانی هما روستا (با بازی حمید مظفری)، «حرفهایها» به کارگردانی بابک محمدی (با بازی رضا کیانیان)، «دخمه شیرین» به کارگردانی قطبالدین صادقی، «آواز قو» به کارگردانی محمد رحمانیان، «زمزمه مردگان» به کارگردانی سیامک احصایی، «تیغ کهنه» به کارگردانی نادر برهانی مرند، «گلهای شمعدانی» به کارگردانی محمد یعقوبی، «بی شیر و شکر» به کارگردانی حمید امجد، «خانه در گذشته ماست» به کارگردانی حامد محمد طاهری و «۲۳۴۲ روز بد» به کارگردانی بهروز غریبپور در سالنهای دیگر تئاترشهر به صحنه رفتند.سال 1384 یعنی سالی که دولت اصلاحات کار را به دست دولت مهر! میسپارد، نمایشهای «مجلس شبیهخوانی استاد نوید ماکان و همسرش رخشید فرزین» به کارگردانی بهرام بیضایی و «فنز» به کارگردانی محمد رحمانیان از جمله مهمترین آثاری به شمار میروند که در این مقطع به صحنه آمدند و البته هر دو برای شروع و در ادامه با مسائل فراوان مواجه شدند.
ما خود آیندگانیم!
وزارت ارشاد کنونی اگرچه تصمیم دقیقی برای بازگرداندن رونق به عرصه هنرهای نمایشی ندارد، درصورت وجود تمایل اساسا توان و نرمافزار انجام چنین کاری را ندارد که به این اعتبار معتقدم انتظار رونق تئاتر در سالهای پیشرو، بهنوعی شنا کردن در خواب میماند تا زدن به دل دریای هنر. آنچه از نظر گذشت حداقل مروری بود بر اسامی که میتواند حداقل خاصیت آموزشی داشته باشد. به این روش به مدیران تازه رسیده یادآور میشویم تئاتر حتی در بازه زمانی بعد از انقلاب، (اگر به خواستِ ایشان آثار پربار پیش از انقلاب را یکسره منکر شویم) پشت سر «تاریخ» دارد که ما از آن مطلع و شما از آن بیخبرید.
ناصر حسینیمهر، پژوهشگر، مترجم و کارگردان تئاتر در رابطه با سامان دادن تئاتر گفته است «هیچ راهی نیست جز آنکه جایگاه هنر تئاتر و هنرمند تئاتر به شکلی قانونی و مدون مشخص شود؛ چه در وزارت کار و چه در وزارت ارشاد و فرهنگ و هنر. گمان نکنم تاکنون در تاریخ پارلمانی ما سرنوشت تئاتری این سرزمین، حتی برای یک ساعت هم نظر قانونگذاران و نمایندگان ملت را به خود جلب کرده باشد. ما در ایران همواره با طفیلی بودن این رشته و عدم سرمایهگذاری و محدود کردن فعالیت گروههای نمایشی مواجه بودهایم، چه در بخش بودجه و چه در بخش کنترل دایمی و اعمال ممیزی. باور بفرمایید چنین رویه و شرایطی احساس امنیت در کارهای صحنهای را از بین میبرد و تردید نباید داشت اگر هنرمند تئاتر احساس امنیت نکند و در چنبرهای از ترس دایمی به سر ببرد، یا به آینده خوشبین نباشد یا اگر نگرش خاص و جناحی بر او تحمیل شود، دیگر او یک آفریننده نیست و خطر خشکیدن ریشههای این بخش از هنر را در پی دارد و نفرین آیندگان» و شاید همین حالا ما خود آیندگان باشیم! که اگر همین حالا به فردا فکر نکنیم، آیندهای در کار نیست.