شجریان: شفیعی کدکنی یک دنیایی است/ شفیعی کدکنی: شجریان مثل حافظ میماند
محمدرضا شجریان، استاد آواز و موسیقی ایرانی و محمدرضا شفیعی کدکنی، استاد شعر و ادب فارسی به ستایش از یکدیگر میپردازند.
ایران آرت: معصومه امیرخانلو در همشهری نوشت: این روزها که ایران عزیزمان در سوگ از دستدادن استاد محمدرضا شجریان بزرگ است، بیمناسبت نیست تا بخشی از گفتوگویی که با ایشان درباره استاد شفیعی کدکنی داشتهام، بهنظر خوانندگان برسانم و نیز صحبتی که بین استاد سایه و استاد شفیعی کدکنی درباره استاد شجریان به میان آمد، گفته باشم.
در دیداری که با استاد شفیعی به منزل استاد سایه رفته بودم، صحبت از هنر آواز شجریان شد. آن روزها تازه خبر بیماری استاد شجریان عمومی شده بود. استاد سایه با اندوهی که از چشمانشان موج میزد، گفتند: "رضا! من نمیتوانم تصور بکنم ایران باشد و بگویند شجریان نیست؛ یعنی من اصلا ایران بدون شجریان را نمیتوانم تصور بکنم". استاد شفیعی گفتند: "مسلم است؛ شجریان مثل حافظ میماند، اگر حافظ نباشد ایران وجود ندارد."
ای کاش شاگردش بودم
آبانماه 1391 بود که با وساطت استاد مجید درخشانی برای گفتوگویی با استاد شجریان به دفتر مؤسسه دلآواز رفتم. هیچ در پوست خودم نمیگنجیدم که قرار است کسی را ببینم که با صدایش سالها زیسته بودم و صدایش همدم بسیاری از لحظات تنهاییام بود. بسیار هیجانزده بودم. میخواستم با او از استاد شفیعی بگویم و بشنوم. وقتی که وارد شدم، استاد با عدهای از شاگردانشان مشغول صحبت درباره یک قطعه موسیقی بودند. نکتههایی که راجع به آهنگ، شیوه نوازندگی و تنظیم کار میگفتند برای منی که شنونده مشتاق موسیقی ایرانی بودم، بسیار دقیق، نو و قابلتوجه بود. رابطه استاد با شاگردانش بسیار دوستانه و صمیمی بود؛ به مناسبت شوخیهای دلپذیری میکردند. استاد به مقتضای حال به بیان خاطراتی از استادان موسیقی خود و حتی افرادی که در عالم موسیقی چندان شناختهشده نبودند، اما دارای برجستگیهایی بودند پرداختند. با خود اندیشیدم ایکاش یکی از شاگردان استاد همت کند و این خاطرات را که تاریخ شفاهی موسیقی ایرانی است ثبت و ضبط کند.
شجریان: شفیعی یک دنیایی است
بعد از جلسه با شاگردان، مجلس خلوت شد و من باب گفتوگو درباره کتابم را با استاد شجریان آغاز کردم. استاد پیش از آنکه به سؤالات من پاسخ بدهد، گفتند: "شما هر قدر که درباره شفیعی بیشتر تحقیق بکنید، باز میبینید که هنوز تمام شفیعی را نتوانستهاید پیدا کنید؛ چون شفیعی یک دنیایی است؛ انسانی است بسیار وارسته. یک انسان که مطلق خودش را، ظاهرش را نشان نمیدهد و هرچه هست در درونش هست و در باطن این بزرگ عزیز من هست. به این دلیل هست که من عاشقش هستم و ستایشاش میکنم و دوستش دارم. فوقالعاده مرد نازنینی است؛ بدون هیچ ادعایی. هرچه شما تلاش کنید باز به آخر شفیعی نمیرسید؛ شفیعی خیلی محتوا دارد".
صحبت از سابقه آشنایی و ویژگیهای شخصیتی و شعر استاد شفیعی به میان آمد؛ از پیوند عمیقی که بین شعر و موسیقی در آثار استاد وجود دارد؛ از شاعران ادب فارسی و بهخصوص حافظ یاد شد. یاد مقایسهای افتادم که استاد شفیعی کدکنی در کلاس درس حافظ بین حافظ و شجریان کرده و گفته بودند: "حافظ، شاعری است که تمام آثار پیش از خود را دیده، تمام دیوانهای پیش از خود را مطالعه کرده و آنگاه با هنر خلاقه خود درآمیخته؛ همان کاری که آقای شجریان در عرصه موسیقی انجام داده، رفته و تمام نغمههای موسیقی ایرانی را از استادان پیش از خودش یاد گرفته و سبک خاص آواز خودش را پیدا کرده است".
استاد شجریان از شنیدن این مقایسه به وجد آمدند و گفتند: "حافظ دنیایی است، آدم را زیر و رو میکند. خیلی هنرمندانه کلمات را کنار هم گذاشته. در واقع، حافظ را روی طاقچه دلم در آن بالا بالاها گذاشتهام". وقتی که سؤالاتم درباره استاد شفیعی به پایان رسید، گفتم: استاد! اگر مطلبی ناگفته باقیمانده درباره استاد شفیعی بفرمایید و استاد گفتند: "من مطلب دیگری ندارم راجع به شفیعی، فقط دلم میخواهد که هرچه بیشتر جوانهای محقق و تحصیلکرده امروز، شفیعی را بشناسند، با او آشنا شوند و از او استفاده کنند. تا جایی که میتوانند از او استفاده کنند، از دنیا و دریای دانشی که دارد، نظرش را بخواهند، سؤال کنند؛ چون شفیعی خیلی کار کرده. شاید کمتر کسی را میتوان سراغ گرفت که به اندازه شفیعی مطالعه کرده باشد، تحقیق کرده باشد، کتاب نوشته باشد، کار کرده باشد و همه را هم دقیق و خوب و درست. هرچه میشود از او استفاده کنند و دیگر اینکه سلامتیاش را میخواهم، آرامش و شادابیاش را میخواهم. آرامش را که دارد، سلامتی و شادابیاش را میخواهم. همیشه شفیعی پابرجا و خوب باشد و قدرش را بدانند و از او استفاده کنند. تنها توصیه من به همه این است". نام و یادش گرامی و جاودان.
باعث تمسخر و البته تاسفه که خانم امیرخانلو، به اصطلاح روزنامهنویس، کسی که داعیهی نویسندگی داره، قصد داره کتاب بنویسه، اونم دربارهی شفیعی کدکنی و شعر و ادبیات و ... شانس نشستن پای صحبت خداوندگار رو هم پیدا کرده، هنوز نمیدونه که "باب" گفتوگو را "باز" میکنن، نه آغاز!!!
نگاه کنین به دو خط نخست پاراگراف تحت سوتیتر "کاش شاگردش بودم"!
با طلب پوزش، منظورم پاراگراف "شجریان: شفیعی یک دنیایی است" بود!