روزی که برنده نوبل ادبیات مورد سوء قصد قرار گرفت
وقتی ضارب دستگیر شد از او پرسیدند چرا این کار را کردی؟، جواب داد: چون نجیب محفوظ کافر و مرتد است، پرسیدند: کتابی از او خواندهای؟ در پاسخ گفت: خوشبختانه حتی یک کلمه از کتابهای او را نخواندهام! شیوخ او را تکفیر کردهاند!
ایران آرت: حادثه روز ۱۴ اکتبر ۱۹۹۴ رخ داد، نجیب محفوظ از خانهاش بیرون آمد تا مثل هر هفته در جلسه فرهنگی شرکت کند. در حالی که میخواست سوار اتومبیل دوستش دکتر "فتحیهاشم" بشود، ناجی به او نزدیک شد، نجیب محفوظ ابتدا فکر کرد که جوان برای سلام دادن به او نزدیک میشود و خواست پاسخ سلام او را بدهد، اما ناجی به جای سلام کردن، چاقو را در گردن نجیب محفوظ فرو برد و سپس فرار کرد. بعد از پنج ساعت دست و پنجه نرم کردن با مرگ در اتاق عمل و انتقال سیزده کیسه خون، پزشکان جان نجیب محفوظ را نجات دادند. وقتی ضارب دستگیر شد از او پرسیدند چرا این کار را کردی؟، جواب داد: چون نجیب محفوظ کافر و مرتد است، پرسیدند: کتابی از او خواندهای؟ در پاسخ گفت: خوشبختانه حتی یک کلمه از کتابهای او را نخواندهام! شیوخ او را تکفیر کردهاند!
این ترور بعد از سخنان عمر عبدالرحمن، مفتی جماعت اسلامی صورت گرفت، او نجیب محفوظ را به دلیل نوشتن رمان "اولاد حارتنا: بچههای محله ما" مهدورالدم اعلام کرد، مرد جوان هم پیرو این حکم، چاقو را در گردن نجیب محفوظ فرو برد.
به گزارش تابناک باتو، نجیب محفوظ رمان "اولاد حارتنا" را در سال ۱۹۵۹ نوشت اما رمان در مصر، سال ۲۰۰۶ و بعد از فوت نجیب محفوظ منتشر شد.
رمان به مفهوم "سلطه" در زمینههای روحی، اجتماعی و سیاسی میپردازد. نجیب محفوظ در این رمان از ادبیات سمبلیک بهره میگیرد. یعنی شخصیتهای داستان ممکن است نمادی از شخصیتهای تاریخی، دینی یا سیاسی باشند. "حاره" یا محله در آثار نجیب محفوظ نمادی از جامعه مصر است و عنوان کتاب "اولاد حارتنا: بچههای محله ما" نشان میدهد که کتاب درباره مصر، چالشها، مشکلات و رنجهای مردمان آن است.
محفوظ برای نوشتن رمان از زندگی پیامبران الهام گرفت، قصد او روایت کردن تاریخ نبود بلکه او رمانی فلسفی اجتماعی درباره ظلم و ضعف بشر را به رشته تحریر درآورده بود و شخصیتهایی را ترسیم کرد که خصوصیات و رفتار آنها، سیر و سلوک پیامبران بزرگ را تداعی میکرد و به همین دلیل از نظر برخی "توهین به دین" قلمداد شد.
رمان از سوی شیوخ سلفی،و افراطیهای مصر و چهرههای سرشناس الازهر مورد حمله و انتقاد قرار گرفت، آنها خواستار عدم انتشار رمان شدند زیرا آن را تعدی به مقدسات اسلامی میدانستند، اما پاسخ نجیب محفوظ ساده بود: من از ادبیات سمبلیک استفاده کردم.
برخی نیز کتاب را انتقادی به سیستم سیاسی حاکم برشمردند، به همین دلیل علاوه بر فشار چهرههای دینی، عبدالناصر هم خواستار ممنوعیت رمان شد. با وجود اینکه نجیب محفوظ چند قسمت آن را به شکل پاورقی در الاهرام منتشر کرد، مسئولان مانع انتشار ادامه آن شدند. با این حال در سال ۱۹۶۲ نسخه کامل آن در لبنان منتشر شد و چند نسخه نیز به مصر راه پیدا کرد و جنجال تا مدتی بر سر آن ادامه داشت. با گذشت زمان همه چیز آرام شد تا این که رمان در سال ۱۹۸۸ جایزه نوبل ادبیات را برد و جنجالها زنده شد.
نجیب محفوظ بر اثر اصابت چاقوی محمد ناجی تا چند سال نمیتوانست عادی زندگی کند و دست راست او عملا از کار افتاده بود با این حال این نویسنده صاحبنام گفت هیچ کینهای نسبت به مرد تروریست ندارد، او در ملاقات با یکی از شیوخ الازهر گفت: من معترض به این نیستم که چرا رمانم را رد کردید بلکه معترض به اینم که چرا در مواجهه با کلمه، اسلحه کشیدید؟
نجیب محفوظ در ۳۰ آگوست ۲۰۰۶ ، در سن ۹۵ سالگی درگذشت و میراث بزرگی از ادبیات، فلسفه و اندیشه سیاسی را به جا گذاشت. او زندگی انسان را با همه بحرانها و مشکلاتش برای ما به تصویر کشید. محفوظ هنگامی که مورد ترور قرار گرفت بسیار ناراحت شد، نه به خاطر خودش، بلکه به خاطر ترس از جامعهای که هر صدای متفاوتی را خاموش میکرد.