کد خبر: 16272 A

یادداشتی بخوانید درباره برخی عادات که نویسندگان برای نوشتن دارند

موراکامی، دولت‌آبادی و بالزاک/ نویسندگی توی کمد با افیون و الکل!

موراکامی، دولت‌آبادی و بالزاک/ نویسندگی توی کمد با افیون و الکل!

او به این نتیجه رسیده بود که نویسنده جماعت باید موهایش بلند باشد، نوشخواری و افیونش ترک نشود، خیال‌پرداز و دروغ‌گو هم باشد؛ از کجا به چنین درکی رسیده بود، هیچ‌وقت نفهمیدم...

ایران‌آرت، حسن لطفی: حتی فکر نوشتن توی کمد هم باعث می‌شود تنم مورمور شود و از خوردوخوراک بیوفتم؛ آن‌وقت نویسنده معروفی اولین رمانش را آنجا نوشته است. (نویسنده‌ای که عجالتاً نامش را فراموش کرده‌ام)، آن‌وقت بعضی‌ها خیال می‌کنند نویسندگان همه‌چیزشان عین هم است. باور کنید راست می‌گویم . تعداد این آدم‌ها کم هم نیست؛ آدم‌های که اکثر اهل مطالعه هم نیستند. یک‌بار یکی از چنین افرادی رو به من کرد و گفت تو هیچ‌چیزت به نویسنده‌ها نمی‌خورد. نه اینکه خیال کنید کتاب‌ها و نوشته‌هایم را خوانده بود، نه. اصلاً پول دادن بابت خرید کتاب و وقت گذاشتن برای خواندنش را بیهوده‌ترین کار دنیا می‌دانست . می‌گفت کتاب خواندن آدم را دیوانه هم نکند، آینده‌اش را به گند می‌کشد. او به این نتیجه رسیده بود که نویسنده جماعت باید موهایش بلند باشد ، نوشخواری  و افیونش ترک نشود ، خیال‌پرداز و دروغ‌گو هم باشد. از کجا به چنین درکی رسیده بود، هیچ‌وقت نفهمیدم. البته جای شکرش باقی بود که مثل بعضی‌ها خیال نمی‌کرد نویسنده جماعت جیره‌خوار اجانب هم هست؛ اجانبی که چمدان چمدان می‌فرستند و خرج بریزوبپاش نویسندگان را می‌دهند. ارزش خصوصیت نویسنده‌ها در تنوعی است که ایجاد کرده و نویسندگان را از تیپ به شخصیت تبدیل می‌کند، به‌طوری‌که ساعت نوشتن شان هم فرق می‌کند. یکی مثل محمود دولت‌آبادی، گوستاوفلوبر و بالزاک نیمه های شب و در سکوت می‌نویسند؛ کاری که از امثال من برنمی‌آید. حتی تصور بیدار ماندن طولانی هم باعث می‌شود تنم کهیر بزند. البته این‌که مثل نویسندگانی همچون مارکز و سوزان سانتاگ و همینگوی از طول صبح بیدار شوم و پشت ماشین تایپ بنشینم هم چندان برایم ساده نیست. باز روش موراکامی متنوع‌تر است؛ بیدار شدن در ساعت چهار صبح و نوشتن بی‌وقفه دوساعته ، ورزش، مطالعه و گوش کردن به موسیقی. ( گمان می‌کنم موراکامی به لذت فیلم دیدن، کنترل به دست گرفتن و عوض کردن کانال مختلف تلویزیونی پی نبرده وگرنه این‌ها را هم به برنامه‌هایش اضافه می‌کرد.) به‌غیراز زمان نوشتن، عادت‌ها و خصوصیت‌های دیگری هم هست که نویسندگان را از هم جدا می‌کند. یکی (گمانم جک کرواک) نوشتن را با روشن کردن شمع شروع می‌کند. سیمون دوبوووار هم تازنده بود قبل از نوشتن چای می‌نوشید و به سوژه‌اش فکر می‌کرد؛ سوژه‌ای که برای جلال آل احمد از قدم زدن‌های گاه‌گاهی با سیمین از خیابان پیدا می‌شد. زن و شوی نویسنده در این مواقع قصه آدم‌هایی را که از روبه‌رو می‌آمدند برای هم تعریف می‌کردند. البته شاید سیمین و جلال دنبال سوژه قصه و داستان نبودند، فقط داشتن ذهنشان را ورز می‌دادند، شاید هم خودشان را برای شروع نوشتن گرم می‌کردند. همه که نمی‌توانند یک‌باره قلم‌به‌دست بگیرند و شروع به نوشتن کنند. بعضی‌ها ازجمله کازئو ای‌اشی گرو مدت‌ها درباره سوژه رمانشان تحقیق می‌کنند. به گمانم کار خوبی باشد، تابه‌حال امتحان نکرده‌ام. بیشتر به آنچه درگذشته به دست آورده‌ام، قانع ام اما همین‌جا باید اعتراف کنم ایشی گرو کار درست‌تری می‌کند. این دست‌یابی به دانایی یک خصوصیت فردی مثل خصوصیت چارلز دیگنز نیست که عادت داشت رو به شمال بخوابد تا خلاقیتش بیشتر شود. مثل ایستاده نوشتن همینگوی، ناواکف و توماس وولف هم نیست که نشسته هم بشود انجامش داد. مثل عادت فیش‌برداری ناباکف است.

459978370

بعضی عادت‌ها و خصوصیت‌ها به درد همه نویسندگان می‌خورد هرچند وقتی نویسندگان می‌میرند کتاب‌ها زنده می‌مانند. معلوم نمی‌شود کسی که آن‌ها را نوشته چه عادت‌ها و خصوصیاتی‌های داشته است، کاغذی که از آن استفاده می‌کرده مثل کاغذهای مورد علاقه اورهان پاموک شطرنجی بوده یا همچون ری بردبری به خاطر علاقه به ماشین تایپ باید چاپ می‌شده. هیچ‌کدام این‌ها مهم نیست. خواننده با خواندن «غرور و تعصب» جین آستین هرگز متوجه نمی‌شود او قادر بوده در شلوغی و هیاهو بنویسد. خلاف نویسندگانی که برای نوشتن نیاز به سکوت و آرامش دارند؛ آرامشی که گاه داخل کمد به دست می‌آید. گمان نکنید منظورم آن نویسنده‌ای است که اولین رمانش را داخل کمد نوشت و نامش دن برون است و لابد شما او را به خاطر رمان کد داوینچی‌اش می‌شناسید. دلیل داخل کمد رفتن دن بران برایم نامشخص است، شاید از آن خصوصیاتی باشد که به او برای رسیدن به اوج در نوشتن کمک می‌کند؛ خصوصیاتی که برای خواننده مهم نیست اما نویسنده بدون آن به اوج نمی‌رسد. پس لطفاً کاری به خصوصیات نویسندگان دور و برتان نداشته باشید، شاید ارزشش را من و شما درک نمی‌کنیم. 

 

 

[این یادداشت در هفته نامه «کرگدن» منتشر شده است.]

iranart

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هاروکی موراکامی بالزاک محمود دولت آبادی گوستاو فلوبر دن براون عادت نوشتن عادات نوشتن جک کرواک
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین