شاعری که به اندازه زندگی و مرگ سرود/ سپانلو در گفتههای علی باباچاهی
محمد علی سپانلو شاعری است که به گفته بسیاری نقش مهمی در ادبیات ایران داشته است.
ایران آرت: امروز سالروز تولد محمد علی سپانلو، شاعر، نویسنده و منتقد معاصر است. برنده جوایز شوالیه شعر فرانسه و جایزه شعر ماکس ژاکوب فرانسه، در زمان حیاتش شعرهای بسیاری منتشر کرد. "آه... بیابان"، "خاک"، "رگبارها"، "پیاده روها"، "سندباد غایب"، "خانم زمان"، "ساعت امید"، "فیروزه در غبار" و " تبعید در وطن" بخشی از دفترهای شعر منتشر شده این شاعر است. کتابهای " بازآفرینی واقعیت"، "نویسندگانِ پیشرو ایران" و "چهار شاعر آزادی" نیز از مهمترین تالیفات اوست.
سپانلو در مقام مترجم آثاری از آلبر کامو، گراهام گرین، سن ژون پرس، ژان پل سارتر، یانیس ریتسوس، گیوم آپولینر و ... منتشر کرد.
محمدعلی سپانلو، شاعر تهران روز چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۱۹ در شهر تهران، خیابان ری به دنیا آمد. او در مهر ماه سال ۱۳۳۲ وارد دبیرستان رازی واقع در خیابان فرهنگ شد. پس از کلاس دهم به مدرسه دارالفنون رفت. دبیرستانی که در آن زمان افرادی چون داریوش آشوری، بهرام بیضایی، احمدرضا احمدی، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان در کلاسهای مختلف مشغول درس خواندن بودند. در همان سالها بود که در مسابقه داستاننویسی مجله سخن شرکت کرد و داستانش به نام دشت پندار در آن مجله چاپ شد.
سپانلو در سال ۱۳۴۳ به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، احمدرضا احمدی، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف چاپ و انتشار کارهاشان بنیاد نهادند. انتشار دو شماره جُنگِ طُرفه و تعدادی کتابِ شعر و داستان از کارهای این گروهاست. شاعر تهران روز سهشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ در پی ناراحتی ریوی و تنفسی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سجاد تهران بستری شد و سرانجام شامگاه دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
علی باباچاهی به هنرآنلاین میگوید: نقش و جایگاه سپانلو در ادبیات امروز ما یک نقش فراگیر بود که شرح میدهم. سپانلو علاوه بر فعالیت شعری در زمینه نقد و بررسی رمان و داستان صاحب نظر بود. افزون بر این او یک محقق بود؛ به ویژه در حوزه ادبیات دوره مشروطیت دارای تسلط بود. سپانلو در کار مترجمی نیز موفق بود و در این زمینه نشان شوالیه گری از آکادمی فرانسه دریافت کرده بود.
او گفت: حتی در آن سالهای دور او در چند فیلم در مقام بازیگر ظاهر شد. از این جهات سپانلو را میتوان یک فرد جامع الاطراف در ادبیات فارسی قلمداد کرد. او همچنین به علت اشرافی که بر تاریخ این سرزمین داشت، در شعرهایش مایههای تاریخی و اسطورهای ذخیره بود. شعر او سرشار از عناصری این گونه بود. باباچاهی در پاسخ به سوال آرش رضایی، شاعر معاصر درباره حضور و فعالیتهای سپانلو در عرصه ادبیات گفت: جلساتی را به یاد دارم که چهارشنبه هر هفته در خانه نامی پیتگر ( نقاش) و مرسده لسانی برگزار میشد. در این جلسات سپانلو، دکتر براهنی، بنده و بسیاری دیگر حضور داشتند. در جلسات جوانان نیز حضور داشتند و طبق عادات آن جلسه علاوه بر معرفی بسیاری از شاعران روز و فعال جهان از سوی سپانلو، فضای نقد و نظر هم حاکم بود. به شکلی که فارغ از نام و نشان افراد هرکس میتواند نظر و دیدگاه خود را بیان کند که این نوع منش به نامهای همان جلسه از جمله سپانلو بسیار میپسندید. از همین رو ما در آن جلسات به صورت مداوم حضور پیدا میکردیم و آن جلسات معروف بود به شبهای چهارشنبه.
باباچاهی ادامه داد: علاوه بر این در آن جلسات بنابر همان هوای دمکراتیکش یک تحمل محوری و تحمل دیگری نیز جریان داشت. البته در همان روزها سپانلو گاهی هم جلسات کانون نویسندگان را در خانه پدریاش برگزار میکرد که در آن فضا به خاطر مرزی که با مکانهای عمومی و فضای رسمی آن دوران وجود داشت، حاضرین و نویسندگان از آزادی عمل بیشتری برای ارائه آثار و همچنین بحث و نظر برخوردار بودند.
او در ادامه گفت: در آن خانه شبهایی بود که بسیار دور هم جمع میشدند. در کنار افراد منفردی همچون خودم و بسیاری از شعرا میتوانم به حضور هوشنگ گلشیری و بسیاری از اطرافیان گلشیری نیز اشاره کنم. در آن شبها به رغم نبود روحیه نظامیگری یا تسلطی از این دست اما یک نظم هنری خاصی حاکم بود که به هیچ وجه اجازه بروز رفتارهای محفلی و شبانه را نمی داد. هر حرف و بحث و عملی نظم و زمانی داشت که خب مدیریت آن جلسات مستقیما با خود او بود. سپانلو در زمینه آنتولوژی شعر هم یک کتاب قطوری به نام هزار و یک شعر دارد.
باباچاهی گفت: سپانلو وقت را از دست نداد. او به اندازه عمر نه یک زندگی و یک مرگ که بیشتر ؛ در ادبیات و برای ادبیات فعالیت کرد.