هدف این یادداشت لودادن قصه «بازی تاج و تخت» نیست؛ بخوانید تا بدانید چقدر قصه این سریال از خودش پیچیدهتر و جذابتر است
حالا باز هم دلتان می خواهد ، بروید فیلم ببینید و لذت انبوهی از خرده داستان های جذاب را از دست بدهید، بفرمایید
ایرانآرت، احسان رضایی: اگر از آن دسته آدم هایی هستید که تا بهتان می گویند "فلان کتاب را خواندهای؟" جواب می دهید "فیلمش را دیده ام"، میتوانید در این روزها که فصل جدید سریال "بازی تاج و تخت" دارد پخش می شود، بروید کتابش را بخوانید تا ببینید چقدر غلط هستید! البته از متن داستان، مارتین پیر فقط پنج قسمت را نوشته و از آن هفتگانه مورد نظر، دو کتاب باقی مانده است و با آن چاقی مفرطی که مارتین دارد، چه بسا عمرش کفاف نوشتن بقیه را هم ندهد و انگار خودش هم از ماجرا با خبر است که تن به تقدیر داده و به جای نوشتن کتاب ششم، رفته وردست فیلمنامه نویس ها آن جا قصه را ادامه می دهد. توی آن چند قسمتی که از سریال دیدم، تقریبا نیمی از داستان های فرعی کتاب نبود و از بس از دوستان جان پرسیدم فلان آدم کجاست؟ بهمان ماجرا چطور شد؟ که نتیجه اش این شد که فکر کنند که دارم قصه را لو می دهم و به قول اهالی فضای مجازی "اسپویل" می کنم. در حالی که من فقط کتاب را خوانده بودم و آن جا قصه های خیلی بیشتری از سریال درباره هفت قلمرو هست. تا جایی که می دانم چهارتا ناشر دارند این دوره را ترجمه می کنند که ترجمه خانم رویا خادم الرضا در نشر ویدا کامل تر است . اما این قضیه حیف شدن داستان، توی خیلی از اقتباس های دیگر سینمایی هم هست که موقع تبدیل متن به تصویر، بخش هایی از خلاقیت نویسنده از بین می رود. مثلا اگر فیلم "جنگ جهانی ز" را دیده باشید که در آن برد پیت دوباره موهایش را بلند کرده و دنیا را نجات می دهد، خب خیال می کنید ماجرا یکی از خیل فیلم های زامبی است که نظایرش را زیاد دیده ایم. اما وقتی بروید کتابش را دست بگیرید، می بینید که توی فیلم از کل قصه های کتاب فقط چهار داستان نقل شده است . در حالی که کتاب معدن خلاقیت درجه یکی است درباره تصور موقعیتی که یک ویروس ناشناخته به بشر حمله می کند و جماعت را به زامبی تبدیل می کند و دنیا را به سمت نابودی می برد و بعد دانشمندان می خواهند با این بیماری مقابله کنند. یک راه حلی هم پیدا می کنند و کم کم بشر بر این بیماری عجیب غلبه می کند. بعد در پایان جنگ، کوبا ابرقدرتی سرمایه دار می شود و حکومت آمریکا کمونیستی می شود و روس ها می زنند توی کار معنویات و کلی ماجرای دیگر. ماجرای که اصلا توی فیلم خبری از آن ها نیست.
حالا باز هم دلتان می خواهد ، بروید فیلم ببینید و لذت انبوهی از خرده داستان های جذاب را از دست بدهید، بفرمایید؛ اما کتابش اثر مکس بروکس است ، آقای حسین شهرابی ترجمه کرده و کتابسرای تندیس هم منتشر.
حالا که حرف کتابخوانی در میان است ، یک رمان خیلی خوب هم این روزها ترجمه شده که موضوعش همین لذت مطالعه است؛ " باشگاه کتابخوانی جین آستین". این رمان ماجرای یک حلقه کتابخوانی است که شش جوان دور هم جمع می شوند و درباره کتاب آن ماه گعده کنند. بعد کم کم در جریان داستان متوجه می شویم اعضای این حلقه دوستانه، شباهت هایی با شخصیت های رمان آستین دارند و چالش های که در زندگی شخصیت های زندگی هست، در زندگی مدرن امروزی و مدرن این آدم ها در یک کشور دیگر هم هست و خلاصه از این حال و حکایت ها . این رمان را جلوی فاولر است . حالا اگر حوصله یا وقت خواندن دوره آثار آستین با ترجمه خوب جناب رضا رضایی در نشر نی را ندارید، می توانید این طوری میانبر بزنید و شش کتاب را با یک رمان دروه کنید. برای این که همه موارد هم از جنس کتاب نباشد، یک پیشنهاد دیگر هم بدهم. این شب ها اپرای عروسکی خیام روی صحنه است . آن ها را که کارهای قبلی استاد بهروز غریب پور را دیده باشند، می دانند کارهای او سوای تصوری است که از عروسک و عروسک گردانی داریم. تکنیک فوق العاده ساخت عروسک ها، داستان جذابی که از جنگ جهانی دوم شروع می شود، در کنار تحریرهای غیر قابل پیش بینی محمد معتمدی که خواننده این اپراست، شک نکنید یک تجربه عالی برایتان می سازد. فقط دست بجنبانید که این اپرا تا پانزده مرداد روی صحنه تئاتر فردوسی می رود و غفلت این دفعه واقعا مرداد روی صحنه تالار فردوسی می رود و غفلت این دفعه واقعا موجب پشیمانی است.
[این یادداشت را احسان رضایی، برای هفتهنامه «کرگدن» نوشته است]