گفتوگو با رامین پرچمی، چموش بیخود و بیجهت: اگر این کار را میکردم سوپراستار میشدم
خوشتیپ و خاص بودن چهره پارسا هم بی دلیل نبود و همه اینها باعث شد قصه آن نقش کلاً حذف شود.
ایران آرت: رامین پرچمی خیلی زود زمانی که دانشجو بود حضور در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون را تجربه کرد و طعم شهرت را چشید. حضور در مجموعه تلویزیونی "در پناه تو" او را در میان مردم به عنوان بازیگر معرفی و در ادامه، همکاری با کارگردانان صاحب نامی همچون مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی او را به عنوان بازیگری حرفهای تثبیت کرد. گفتوگویی با او را ترتیب دادهایم که بخشهایی از آن را میخوانید؛
وقتی سناریو "در پناه تو" را خواندید، فکر میکردید آن سریال تا به این اندازه موفق شود؟
بله. خیلی بیشتر از اینها باید موفق میشد. سناریو آن سریال یکی از کمنظیرترین سناریوهایی است که من خواندهام. در ابتدا به ما سناریو 10-15 قسمت اول را دادند و سپس ادامه سناریو در طول فیلمبرداری کامل شد. سناریو سریال عالی بود ولی سانسور آن را داغون کرد. الان اگر شما سریال را ببینید، متوجه سکانسهای بی ربط و داستان گنگ آن میشوید. 10-12 قسمت اول سریال که نابود شد. بخش ویژهای از داستان حذف شد که به نظرم خود آن بخش را الان میتوان به یک فیلم یا سریال خوب تبدیل کرد. من حتی میخواهم از آقای علیرضا طالبزاده نویسنده سناریو اجازه بگیرم که اگر فرصت باشد آن بخشها را در قالب یک نمایشنامه یا فیلمنامهخوانی کار کنم.
فکر میکنم بیشترین ضربه را از آن سانسورها، پارسا پیروزفر خورد.
بله. نقش پارسا پیروزفر که به خاطر یک سری دلایل احمقانه کلاً حذف شد. میگفتند پدر این پسر یک زن دیگر گرفته، حالا چرا این پسر عاشق دختر نامادریاش شده است! خوشتیپ و خاص بودن چهره پارسا هم بی دلیل نبود و همه اینها باعث شد قصه آن نقش کلاً حذف شود. البته آقای لبخنده از لج سانسورها، پارسا پیروزفر را در سریال گذاشت ولی با توجه به سانسورهایی که روی این نقش صورت گرفت، حضور پارسا کاملاً بی دلیل و نامشخص است. نقش من و نقش آقای جوهرچی هم خیلی دچار سانسور شد. به هر حال سریال "در پناه تو" اتفاق خوبی برای بازیگران جدید آن نسل بود. بعد از آن سریال یک دوستی خوب میان بازیگران آن سریال ایجاد شد که تا چند سال هم ادامه داشت اما از یک جایی به بعد قطع شد. سال گذشته در مراسم تشییع جنازه آقای جوهرچی دوباره آن گروه دور هم جمع شد و بعد از 10-15 سال همدیگر را دیدیم. انگار همان صمیمیت دوران فیلمبرداری سریال "در پناه تو" را با هم داشتیم. صمیمیت آن روزها دیگر هیچوقت سر هیچ کاری برای من تکرار نشد.
شما بعد از فیلم "ضیافت" چند سال بعد در فیلم "اعتراض" آقای کیمیایی هم بازی کردید. آن همکاری چگونه اتفاق افتاد؟
من اصولاً اهل برقرار روابط عمومی و درخواست کردن از کارگردانها نیستم. نمیگویم این اخلاق خوبی است یا بد. من اهلش نیستم. با این حال سر فیلم "اعتراض" گفتم به سراغ آقای کیمیایی بروم ببینم چکار میکند. رفتم و آقای کیمیایی را دیدم. ایشان گفت چرا هر وقت من میخواهم فیلم بسازم پیدایت نیست؟ من گفتم شما مرا دعوت کنید تا بیایم. بعد آقای کیمیایی گفت توقع داری من همیشه در میان این همه بازیگر سوپراستار و سرشناس تو را یادم بیاید؟ دیدم حرفشان درست است. به هر حال در آن فیلم به من یک نقش دادند که نقش کوتاهی بود. ایشان قبل از "اعتراض"، دو فیلم "سلطان" و "مرسدس" را ساخته بود که شاید اگر من خودم را زودتر به ایشان نشان میدادم، در آن دو فیلم هم حضور داشتم. آقای کیمیایی هم اخیراً مرا دید و باز هم گفت چرا به دفتر من نمیآیی؟ احتمالاً اگر خودم را نشان میدادم بیشتر دیده میشدم.
چرا هیچوقت سعی نکردید روابطتان را قویتر کنید و خودتان را به کارگردانها معرفی کنید؟
نمیتوانم همچین کاری را انجام بدهم. موقعی که مجله "نقش آفرینان" در میآمد، تمام سینمای ایران دست آقای شریفینیا بود. آن زمان علیرغم آنکه آقای شریفینیا مدیر هنری مجله بود و ما همدیگر را زیاد میدیدیم، من هیچوقت به ایشان گیر ندادم. شاید اگر این کار را کرده بودم الان سوپراستار میشدم. اخیراً به یک سری جشنها دعوت میشوم و میروم اما مشخص نیست استمرار داشته باشد. انگار که باید یکی باشد مرا هل بدهد.
اگر بخواهید رامین پرچمی را تعریف کنید، از خودتان چه تعریفی ارائه میدهید؟
یک چموش بی خود و بی جهت! به شدت رفیق هستم و آدمی تطبیقپذیر. همه میگویند تو چرا دعوا نمیکنی و روحیه رقابت نداری؟ من سعی میکنم با کنار بیایم و با کسی دعوا ندارم. این کنار آمدنها یک موقعهایی به ضررم شده. خودم این روحیه را بیشتر دوست دارم. متأسفانه همه با هم کار دارند و همین شرایط را بد میکند. من آدم کم حرفی هستم اما همه حتی قبل از آنکه چیزی را بشنوند، مدام شروع میکنند به نظر دادن. در نهایت میگویم رامین پرچمی آدم است که محدودیت را نمیپذیرد.