حمله های تازه به مسعود کیمیایی / فیلمسازی که زدنش از زمان قیصر تا امروز، هزینهای نداشته که هیچ، اغلب دستخوش هم دارد
انصراف مسعود کیمیایی از فیلم فجر چهلم به خصوص متنی که نوشت سبب شد برخی در فضای مجازی به او بتازند؛ منتقدین معتقدند کیمیایی به جای اینکه جملات فلسفی اعتراضی قشنگ مانند «عدالت همیشه نگران قضاوت است» بنویسد، می نوشت شهاب حسینی داور است من نیستم، دیگه لازم نیست این ادا اطوار واسه مردم درآورده شود. البته این خطی ست که چندین روزنامه اصولگرا امروز در صفحه اول به آن پرداخته اند.... حالا یکی از روزنامه نگاران که برای طرفداران کیمیایی قلم آشنایی ست از سویی دیگر به این ماجرا می نگرد:
ایران آرت: سعید مروتی در همشهری نوشت:مسعود کیمیایی رکورد دار حضور در جشنواره فجر است. از نخستین دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر که با «خط قرمز» در آن حاضر بود تا همین امسال که آخرین ساختهاش «خائنکشی» در فهرست مسابقه چهلمین دوره جشنواره حضور دارد. ۱۵ فیلم کیمیایی در فجر به نمایش درآمده است؛ یعنی بیشتر از هر فیلمساز دیگری در جشنواره، فیلم داشته است.
سالهای طولانی بیمهریها و نادیده گرفتنها، برایش اهمیتی نداشته است. هرگز فیلمسازی نبوده که بابت جایزه اعتراضی کرده باشد. بردن یا نبردن سیمرغ مسئلهاش نبوده، حتی در روزگاری که با «سرب» به جشنواره هفتم آمد و به شکلی عجیب جایزه کارگردانی را نبرد یا سال بعدش در جشنواره هشتم، «دندان مار» ش توسط داوران نادیده گرفته شد. در جشنواره نهم، «گروهبان» ش در بخش خارج از مسابقه نمایش داده شد؛ جشنوارهای که فیلم برگزیدهاش «آپارتمان شماره ۱۳» بود و خلاصه تقریباً جز یک دوره (جشنواره بیست و نهم که «جرم» سیمرغ بهترین فیلم را گرفت)، تا بوده همین بوده.
فیلمساز معترض ما اما، هیچ وقت بهخاطر جایزه جشنواره، اعتراض نکرد. در دهههای ۶۰ و ۷۰ بیمهری به کیمیایی فقط شامل خودش نمیشد و گاهی دامن همکارانش را هم میگرفت که معمولا بهترین کارهایشان را در فیلمهای او ارائه میکردند ولی عموما یا نادیده گرفته میشدند یا به شکلی عجیب سیمرغ را برای فیلمی دیگر میگرفتند.
فرامرز قریبیان در جشنواره یازدهم به شهادت منتقدان بهترین بازی کارنامهاش را پس از «گوزن ها»، در «ردپای گرگ» ارائه داده بود ولی جایزه را برای حضور معمولیاش در فیلم «بندر مهآلود» گرفت.
ندادن سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل به زنده یاد مهدی فتحی برای فیلم «اعتراض»، بهعنوان آخرین درخشش بازیگری بزرگ هم هنوز در یادهاست.
در مورد فیلم اعتراض، این نکته را هم باید یادآور شد که وقتی فیلم برخلاف رفتار معمول جشنواره در قبال آثار کیمیایی، در چند رشته نامزد جایزه شد، روزنامههای سیاسی به تهدید هیأت داوران پرداختند که اگر به مسعود کیمیایی برای اعتراض جایزهای بدهند متهم به عدمدرک پیام دوم خرداد خواهند شد و اینگونه شد که سهم اعتراض کیمیایی از جوایز شد یک سیمرغ بلورین برای صداگذاری! از این موارد بسیار است و این قصه سر دراز دارد.
فیلمهای کیمیایی با وجود نادیده گرفته شدن از سوی برگزارکنندگان و مدیران و داوران، همیشه رونقبخش جشنواره بودهاند. تا سالها کیمیایی یکی از معدود چهرههایی بود که مردم برای تماشای فیلم هایش در جشنواره ساعتها صف میایستادند. آنچه امروز از آن بهعنوان گرمای جشنواره یاد میشود، تا حد زیادی محصول نمایش فیلمهای کیمیایی در فجر بوده است.
کنجکاوی برای تماشای فیلم آخر کیمیایی، همیشه تماشاگران پر شماری را به مقابل سینماهای نمایشدهنده فیلمهای جشنواره کشانده است. بهنظرم این مهمترین دلیل کیمیایی برای ارائه فیلم هایش در جشنواره بوده است. (جز اینکه تا سالها حضور در جشنواره الزامی بود نه اختیاری).
حکایت فیلمهای مسعود کیمیایی و صفهای طولانی دوستداران پرشمارش که یخ سرمای استخوانسوز بهمن را با نقل دیالوگها و لحظههای درخشان آن سیاه و سفیدهای فراموش نشدنی، به گرما و شور بدل میکردند، زیباترین و پرشکوهترین سکانس این ماجراست.
حالا ماییم و «خائن کشی» و انصراف کارگردانش از داوری شدن در جشنواره. متن مسعود کیمیایی که منتشر شده و در دسترس عموم قرار گرفته، توضیحی است درباره حال و هوای فیلمش و تردید بسیار در مورد قضاوت شدن فیلمش و اینکه «عدالت همیشه نگران قضاوت است.»
نه نامی از کسی برده شده و نه تهمتی به فردی زده شده و نه توهینی صورت گرفته. همه این کارها را بازیگری در بهمن ۹۸ در تریبون رسمی جشنواره انجام داده و امروز او یکی از داوران جشنواره چهلم است.
موضوع ساده است. در هیچ فستیوالی برای قضاوت درباره آثار سراغ افرادی نمیروند که قبلاً به شکلی آشکار زاویهاش را با سازنده فیلمی حاضر در جشنواره نشان داده باشند.
برگزارکنندگان جشنواره امسال به هر دلیلی این کار را انجام دادهاند و این حق مسعود کیمیایی است که نخواهد در چنین فضایی قضاوت شود.
حالا دشنام دادن به او، زیر سؤال بردن فیلمی که هنوز دیده نشده و دست انداختن عبارت «مردم قدر ندیده» در متن کیمیایی، جز بیاحترامی به فیلمساز تاریخساز سینمای ایران، از سوءتفاهمی تاریخی ریشه میگیرد که همهچیز، ازجمله اعتراض را با نوعی میانمایگی اندازه میگیرد و در نهایت جای خود را در مقام توجیهکننده وضع موجود تثبیت میکند.انتهای شجاعتش هم این است که مثل لاتهای کوچه خلوت، به فیلمسازی حمله کند که زدنش از زمان «قیصر» تا امروز، هزینهای نداشته که هیچ، اغلب دستخوش هم داشته است.