روایت ویدا جوان از بدیهای شهرت تا سانسور در تلویزیون/ حسادت بین بازیگران زن بیشتر است
ویدا جوان میگوید: مخاطب واقعیت زندگی خودش را در رسانه ملی نمیبینید، چه از لحاظ پوشش افراد و چه از لحاظ محتوا و مسائل اجتماعی و اقتصادی.
ایران آرت: ویدا جوان، متولد تهران، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، لیسانس حسابداری، طراح و ایده پرداز و دانش آموخته بازیگری تئاتر در کانون آموزشهای حمید سمندریان است.
او با بازی در سریال "زمانه" در سال ۹۱ به چهرهای شناخته شده تبدیل شد و در کارنامه هنری اش می توان به فیلم های "ملبورن"، "جان به حراج"، "سرکوفت" و همچنین مجموعه های تلویزیونی "آسمان من"، "شمعدونی"، "ماه و پلنگ"، "سارق روح" و "پژمان" اشاره کرد.
بخشهایی از گفتوگوی این بازیگر با عباسعلی اسکتی در مجله کولاک را در ادامه میخوانید:
چرا از این همه فعالیت هنری "بازیگری" را انتخاب کردهاید؟
از کودکی فعالیت هنری زیادی داشتم، بیشتر به هنرهای تجسمی علاقه داشتم و در زمینه هنرهای تجسمی فعالیت می کردم. در ابتدا بازیگری هنر مورد علاقه من نبود، در واقع می شود گفت بازیگری من را انتخاب کرد. زمانی که خیلی حرفه ای وارد بازیگری شدم، دیدم یک شغل تمام وقت است و باید برای آن وقت کامل گذاشته شود و آدم باید دائم به یادگیری و تحقیق و تمرین بپردازد.
موافقید تلویزیون با ریزش مخاطب مواجه شده است؟
بله، تلویزیون با ریزش مخاطب مواجه شده و به شدت هم مواجه شده است. دلیل آن هم این است که مخاطب، واقعیت زندگی خودش را در رسانه ملیاش نمی بیند، با سانسور مواجه می شود، چه از لحاظ پوشش که ما می بینیم پوشش مردم ما در زندگی واقعی و اجتماع با آن چیزی که تلویزیون نشان می دهد متفاوت است، چه در محتوا که مسائل اجتماعی و اقتصادی و دیگر مسائلی که در جامعه وجود دارد، زخم ها و دردها و شکاف هایی که در جامعه وجود دارد و دیگر واقعیات بیان نمی شود و سانسور می شود. مخاطب هم وقتی می بیند با سانسور طرف است و حقیقت را از رسانه اش نمی بیند، آن رسانه را ترک می کند و می رود به سمتی که بتواند واقعیت را ببیند، البته این بحث خیلی گسترده است.
چقدر به ماندگاری در تاریخ هنر ایران فکر می کنید؟
فکر می کنم ذات انسان کلا دوست دارد که ماندگار شود، ولی من هیچ وقت به این فکر نکرده ام که صد سال دیگر کسی فیلم من را ببیند و از من اسم ببرد یا اسم من بماند، بیشتر به این فکر می کنم کاری را که دارم انجام می دهم، درست انجام بدهم و اگر قرار است تاثیری بگذارم، آن تاثیر ماندگار شود. خیلی خودخواهانه به این قضیه فکر نمی کنم.
شما بازیگر کم حاشیه ای هستید، حاشیه را دوست ندارید؟
بله، من کم حاشیه هستم، به خاطر اینکه به حاشیه علاقه ای ندارم. معتقد هستم حاشیه یک هنرمند شغل آن هنرمند است. در واقع اثر هنری باید حاشیه یک هنرمند باشد، یعنی از من به عنوان یک بازیگر، فیلم و سریال و تئاتری که بازی می کنم باید حاشیه باشد، حالا چه بخواهند راجع به آن خوب بگویند و چه بد و انتقاد کنند. بقیه چیزهای زندگی و حواشی زندگی ربطی به چیزی که باعث شناخته شدن من شده، ندارد. این شغل من است که باعث شده من به شهرت برسم. شغل من باید برای من حاشیه ساز باشد و بقیه موارد فکر می کنم شخصی است و به دیگران ارتباطی ندارد.
اتفاقی افتاده که دوست نداشته باشید چهره مشهوری باشید؟
اصولا به شهرت علاقه ای نداشته ام. بازیگری را هم برای شهرت انتخاب نکرده ام. من فکر کرده ام که این نشستن در نقش های مختلف و تجربه کردن انسان های مختلف در هر نقشی می تواند به شعور انسانی و به رشد روح و ذهن من کمک کند. من خیلی چیزها از بازیگری یاد گرفته ام و این هدف من برای بازیگر شدن بود. گاهی وقت ها قضاوت هایی می شود که آن قضاوت ها باعث می گردد فکر کنم کاش آدم مشهوری نبودم. گاهی وقت ها دلم می خواهد برای خودم در زندگی رها باشم و خیلی وقت ها این زیر ذره بین بودن و شناخته شدن باعث می شود که بگویم کاش مشهور نبودم و کسی من را نمی شناخت. بیشترین چیزی که باعث می شود فکر کنم شهرت را دوست ندارم، این قضاوت های غلط است که آدم را از روی آن چیزی که در تلویزیون و سینما و تئاتر می بینند، قضاوت می کنند. در حالی که این شاید پنج درصد از خود واقعی آن انسان باشد. شاید ما هرگز نفهمیم آدمی که دارد این نقش را بازی می کند چقدر سواد، چه ایدئولوژی و چه نگاهی به زندگی دارد.
حسادت بین بازیگرها چقدر وجود دارد؟
در همه کارها و مشاغل رقابت وجود دارد. رقابت تا وقتی سالم باشد هیچ اشکالی ندارد و باعث رشد آدم ها، بالا رفتن دانش و سواد آنها می شود. باعث می شود آدم ها بیشتر پشتکار داشته باشند و تلاش مثبت کنند. نمی توانم بگویم حسادت بین بازیگرها وجود ندارد، مخصوصا بین خانم ها بیشتر است و وقتی این حسادت به وجود بیاید، رقابت ناسالم می شود. اگر حسادت درونی باشد، آسیبی به کسی نمی زند و فقط خود فرد اذیت می شود، اما وقتی حسادت به شکلی باشد که منجر به بدنام کردن طرف مقابل و زیرآب زدن باشد، خیلی صدمه می زند و به نظر من گناه نابخشودنی است. باز هم معتقد هستم آن کسی که حسادت می کند، خودش بیشتر ضرر می کند.
خط قرمزهای شما چیست؟
خط قرمز من زندگی خصوصی من است، همان چیزی که باعث می شود حاشیه را دوست نداشته باشم.