تاس، جغد، اساطیر، افسانه / مجتبی رمزی با متنوع ترین دوره کاری اش در گالری خاک / یادداشتی از امیل لازار
گالری خاک تا دوم اسفند میزبان نمایشگاه متفاوت مجتبی رمزی ست؛ مجسمه هایی تامل برانگیز که گویی سال هاست در خیال و واقعیت با شما در تعامل و گفتگو هستند.این نوشته برای معرفی این نمایشگاه در کاتالوگ آمده است.
ایران آرت: امیل لازار : مجتبی رمزی متولد 1352 و فارغ التحصیل رشته ی کارشناسی نقاشی و کارشناسی ارشد کارگردانی انیمیشن، مجسمه سازی را از سال 1372 آغاز و در طول فعالیت حرفه ای خود ده ها نمایشگاه و رخداد بین المللی را در کارنامه ی خود دارد. "کازینو عدن" نمایش اخیر ایشان در گالری خاک به عنوان یکی از متنوع ترین دوره های کاری این هنرمند به شمار می آید.
سابقه تحصیل و تدریس در رشته انیمیشن در کنار فعالیت حرفه ای مجتبی رمزی در رشته مجسمه سازی به آثار او این قابلیت را داده تا در مواجه مخاطب با آثارش به نوعی داستان پردازی آن هم از جنس اساطیری و افسانه ای با آمیزه ای از طنز و کنایه که در لایه هایی از مفاهیم زندگی روزمره شکل گرفته اند، دست یابد.
افسانه هایی نه فقط متعلق به داستان ها و شعرهای حماسی، بلکه شخصیت هایی که خود هنرمند سعی در تجلی دادن آنها در شکل گیری مفهومی نو در کنار تجارب شخصی هر فرد می نماید.
در فرم کلی، منتخب حیواناتی که آقای رمزی آنها را موضوع قرار داده اند؛ هر یک به نوعی در برگیرنده ی نماد و نشانه ای است که در فرهنگ های گوناگون به مفهومی ارجاع داده می شود و یا در قالب باورهای بین فرهنگی معنا پیدا می کند و در ادامه هر کدام از این مفاهیم می توانند در جایی نقطه بازگشت ما باشد به تجربیاتی که تا امروز زندگی کرده ایم.
به عنوان مثال، می توان در کاربرد مفهوم اقبال و استفاده از تاس به عنوان نمادی از شانس که به درستی می تواند توضیحی برای تصادفی بودن رخدادهای پیرامون دهد نام برد و در عین حال جغد که هنرمند، آن را سمبل خرد و دانایی و به نوعی انتخاب آگاهانه پنداشته و در جهت ایجاد تعامل، آنها را به طور بارزی مقابل دیدگاه مخاطب قرار داده تا این مفهوم را انتقال دهد که زندگی در میانه ی این یین و یانگ، بین انتخاب خردمند و رخدادهای تصادفی به جریان خود ادامه می دهد.
یکی از بارزترین مشخصه ها که اغلب بسته به پیامی که در خود دارد می توان جستجو کرد، چشمان تهی و بعضاَ بزرگ این مجسمه هاست. با نگاهی به سیر تاریخ باورهای بشر، ریشه ی این چشم های بزرگ و خالی در بین النهرین به طور بارزی مشاهده می شوند. جایی که هزاران سال پیش چشم را دریچه ی روح می پنداشتند و در سردیس های ساخته شده از شاهان آن دوره، که اکنون ماسک های سنگی از آن به جای مانده، چشم ها با سنگ های جواهر مرصع می شده تا حسی از احترام و جلال از طریق چشم به دیگران منتقل شود. همین نوع نگاه و دعوت مخاطب به توجه به آنچه در درون یک کالبد در جریان است را می توان در مجسمه های آقای رمزی دنبال کرد. گویی هر چه چشم ها گشاده تر، دریچه روح بازتر و فرایند توجه از بیرون به درون بارزتر می شود.
مجتبی رمزی در خلق و چیدمان آثار اخیر خود در نمایشگاه باغ عدن، سفری کرده به سرتاسر جهان و در میان متون قدیمی از شگفتی هایی پرده برداشته که در مرز باریکی از حقیقت و خیال با ما در تعامل اند و حسی از رمزگشایی را در مخاطب القا می کنند. شاید هر کسی قطعه ای از این پازل را در داستانی که خود آغازگر آن است، بیابد.