کد خبر: 11567 A

لباس شخصی ها آمدند خانم عکاس به کل از خیابان رفت/با مریم زندی که از دور پول دار است؛ از موزه لاکما تا چند کتاب تازه و حرف های تازه تر

لباس شخصی ها آمدند خانم عکاس به کل از خیابان رفت/با مریم زندی که از دور پول دار است؛ از موزه لاکما تا چند کتاب تازه و حرف های تازه تر

یکی‌ از شعرهایم را برای آقای کیارستمی خواندم، گفت همین را بگذار مقدمه کتابت. ولی من قبول نکردم. چون دلم می‌خواست ایشان مقدمه کتاب را می‌نوشت... اولین کتابم، «ترکمن و صحرا» را که خودم درآوردم مجبور شدم همه‌اش را بریزم دور.

ایران آرت : مریم زندی ،عکاس صاحب سبک در گفتگویی با رضا یاسینی از انتشار تازه‌ترین کتاب‌هایش خبر داد. جلد پنجم، و به عبارتی آخرین جلد از مجوعه‌"چهره‌ها" که چهره‌های معاصر موسیقی ایران است، تا دوماه دیگر روانه بازار خواهد شد. هم‌چنین کتابی که در ادامه کتاب انقلاب ۵۷ قرار می‌گیرد، ولی خود، کتاب مستقلی محسوب می‌شود و عکس‌های سال ۵۸ را دربرخواهد داشت، به زودی از سوی نشر نظر منتشر می‌شود. کتاب بعدی، مجموعه‌ای از عکس‌های دوران جوانی مریم زندی است که به نوعی، از اولین عکس‌های این هنرمند به حساب می‌آید.کتاب شعر نیز به زودی به زیور طبع آراسته نمی شود. 

گل گفته های این مصاحبه مفصل که در ایلنا منتشر شده را می خوانید:

 

- من ۱۴ هزار عکس از انقلاب ندارم. این عدد را در چند جا، اشتباه نوشته‌اند. من از انقلاب، در مجموع ۴ هزار عکس دارم. در کتاب اخیرم، تعداد عکس‌ها کمتر از عکس‌های کتاب «انقلاب ۵۷» خواهد بود. قاعدتاً این کتاب، آخرین جلد از این عکس‌هاست.

- معیار من، عکس خوب و اتفاق تاریخی است. یعنی هم یک واقعه‌ی تاریخی را نشان بدهد و هم صرفاً یک عکس خبری نباشد؛ به‌طوری که از نظر قواعدِ زیبایی‌شناسانه و عکاسانه هم، عکس خوبی باشد.

- در بدو انقلاب هیچ جانبی، از طرف هیچ‌کسی، هیچ‌گونه برخوردی با عکاس نمی کرد. نه مردم و نه سازمان‌های حکومتی هیچ‌ کاری به کار ما نداشتند؛ حتی سربازها هم همین‌طور. برای اینکه آن‌موقع شرایط طوری شده بود که همه با هم متحد بودند و حتی به ما کمک هم می‌کردند. در نتیجه، هیچ مشکلی با آن‌ها نداشتم، مگر بعد از سال ۵۸، که دیگر مسئله‌ی لباس‌شخصی‌ها پیش آمد. برای همین هم بود که دیگر اواخر سال ۵۸، عکاسی در خیابان را تعطیل کردم.

- سال 58 عکاس تلویزیون بودم. ولی برای تلویزیون عکس نمی‌گرفتم. تلویزیون در اعتصاب بود. عکس‌ها را برای دلِ خودم می‌گرفتم.

- یک‌سری از کارهای من بومی است. مثلاً خارجی‌ها، نه به مجموعه‌ی «چهره‌ها» علاقه دارند و نه آن‌ها را می‌شناسند. ولی درخصوص کتاب انقلاب فرق می‌کرد. سال‌ها یک ناشر فرانسوی قرار بود کتاب را دربیاورد که من خیلی صبر و مقاومت کردم؛ چراکه دلم می‌خواست کتابم در ایران دربیاید و دیده شود. ولی اگر این اتفاق نمی‌افتاد و کتاب مجوز نمی‌گرفت آن را به یک ناشر فرانسوی می‌دادم. اما خوشبختانه کتاب بالاخره در ایران درآمد. من هم ترجیح می‌دهم که همه‌ی کتاب‌هایم همین‌جا منتشر شود. علاقه‌ای به ناشر خارجی ندارم.

- بعد از سال 1358 به سراغ چهره‌ها رفتم، و کار در فضای بسته را شروع کردم. ابتدا آتلیه نداشتم، درنتیجه می‌رفتم خانه‌ی کسانی که مورد نظرم بودند و عکس می‌گرفتم. بعداً که آتلیه‌دار شدم، چهره‌های ۳ و ۵ (چهره‌های سینما-تئاتر و موسیقی) را در آتلیه‌‌ام گرفتم. چهره‌های ۱ و ۲ و ۴ (چهره‌های ادبیات و نقاشی) را در خانه‌ یا آتلیه‌ی خودشان عکاسی کردم. درباره‌ی چهره‌های موسیقی هم فکری داشتم که حتماً باید در آتلیه‌ی خودم انجام می‌شد.

- کتاب چهره‌های معاصر موسیقی ایران، در دنباله همان مجموعه‌چهره‌ها قرار می‌گیرد. این کتاب، چهره‌های ۵ است و آخرین سری از این مجموعه است که امیدوارم تا ۲ ماه دیگر منتشر شود. تمام عکس‌های کتاب سیاه‌ و سفید است. عکس‌ها را در طول ۱۶ سال گرفته‌ام. از سال ۱۳۸۰ شروع به عکاسی از چهره‌های موسیقی کردم و تا ۱۳۹۶ این پروسه، ادامه داشت. خوشبختانه مشکلی با ارشاد نداشتم، و کتاب هم در جریان ممیزی توقیف نبود؛ بلکه صرفاً پروسه‌ی چاپش ۱۶ سال به طول انجامید. کتاب نزدیک به ۳۰۰ صفحه است، و حدود ۱۲۰ نفر از چهره‌های معاصر موسیقی ایران در این کتاب آمده‌اند.

- اولین جلد چهره‌ها سال ۱۳۷۲ درآمد. این کتابی است که بعد از ۲۴ سال تجربه منتشر می‌شود. به هر حال در طی این سال‌ها، لابد کار من هم پخته‌تر شده یا تغییراتی کرده، و مسلماً با کارهای اول تفاوت‌هایی خواهد داشت. اما این چیزی است که یک منتقد باید درباره‌اش اظهارنظر کند. من در هر زمان، کاری را که دوست داشتم، و می‌توانستم انجام دادم. اما ارزیابی کارهایم با دیگران است.

- آقای ابراهیم حقیقی مدیر هنری و طراحِ آخرین جلد کتاب چهره‌ها آقای حقیقی هستند. هم‌چنین از شروع کتاب موسیقی با آقای حقیقی مشورت می‌کردم.

- به زودی کتاب شعرهایم هم منتشر می شود، هیچ‌وقت شعرهایم را به یک آدم شاعر نشان نداده‌ام تا نظرش را بگوید. فقط ناشر کتاب آن‌ها را خوانده و زمانی هم تعدادیش در مجله بخارا چاپ شد. یک‌روزی یکی‌اش را به آقای کیارستمی نشان دادم. از ایشان خواسته بودم تا مقدمه‌ی کتاب چهره‌های ۳ را بنویسد. بعد از این که شعر را برایش خواندم، گفت همین را بگذار مقدمه کتابت. ولی من قبول نکردم. چون هم خیلی کوتاه بود و هم اینکه دلم می‌خواست ایشان مقدمه کتاب را می‌نوشت.

شعرهایی است که در زمان جوانی گفته‌ام و همین‌طور با آن‌ها آمده‌ام جلو. اولین شعری که گفتم به سال ۱۳۴۲ برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که ۱۷ سالم بود و آخرین شعر هم مال هم همین امسال است. فکر می‌کنم کتاب حدود ۱۰۰ صفحه باشد. البته هنوز ارشاد نرفته، ولی همین‌روزها به ارشاد می‌رود. این کتاب هم اگر مشکلی نداشته باشد، فکر می‌کنم حدود آذرماه دربیاید. اسم کتاب را، «وقتی به عکس‌هایم نگاه می‌کنم، دلم برای آقای داگر می‌سوزد» گذاشته‌ام. آقای داگر، عکاس و محقق دوران اولیه عکاسی است که سیستم داگروتیپ را اختراع کرد. حالا باید شعر را بخوانید تا بفهمید که چرا دلم برای این آقا می‌سوزد.

- کتاب عکس‌هایی از دوران جوانی ام هم توسط نشر نظر منتشر می‌شود. این‌ها عکس‌هایی است که در اوایل سال‌های عکاسی‌ام گرفته‌ام. بین سال‌های ۴۸ تا ۵۴ تقریباً. سوژه‌ی این کتاب، بیشتر مردم روستاهای ایران است. عکس‌ها بیشتر از آدم‌هاست. به‌اصطلاح یک‌جور مستند اجتماعی پرتره است. البته عکس‌های دیگری هم در کتاب آمده. این کتاب هم سیاه‌ و سفید است. کم‌کم دارم آن را آماده می‌کنم. عکس‌هایش انتخاب شده‌، ولی دیرتر از بقیه، منتشر می‌شود.

- اولین کتابم، «ترکمن و صحرا» را که خودم درآوردم مجبور شدم همه‌اش را بریزم دور. چون هیچ تجربه‌ای نداشتم و هیچ حمایتی هم نشدم. ولی به تدریج تجربه پیدا کردم، و از طرفی چون هیچ‌وقت دوست ندارم که کتاب‌هایم زیر اِعمال نظر کسی باشد، خودم باید ناشر می‌بودم تا این کار را انجام می‌دادم. اوایل سخت‌تر بود ولی به هرحال همیشه سعی کرده‌ام که لااقل در کتاب «چهره‌ها» که کتاب‌ خاصی است و مشکلات و مسائلی را برای خودش دارد، خودم ناشر باشم که کسی هیچ‌جور نفوذی روی کتاب نداشته باشد. ولی کتاب‌های دیگر را ترجیح می‌دهم که ناشر دیگری دربیاورد، چون در این دور و زمانه، کتاب چندان فروشی ندارد و آدم ترجیح می‌دهد که در این زمینه سرمایه‌گذاری نکند.

کتاب‌ِ چهره‌ها و شعرهایم را به صورت «ناشر:مؤلف»، منتشر خواهم کرد. چهره‌های ۱ و ۲ را هم به‌صورت «ناشر: مؤلف» درآوردم. ولی بعد، این قانون از بین رفت و حتماً باید یک ناشر دارای جواز، کتاب را منتشر می‌کرد ولی جدیداً دوباره قانون «ناشر: مؤلف» برگشته است و من هم از این قانون استفاده کردم و این دو کتاب را خودم درمی‌آورم.

مشکلی که «ناشر: مؤلف» دارد، مشکل سرمایه‌ای است که آدم باید برای چاپ بگذارد. وگرنه خیلی از کار کردن با ناشرها راحت‌تر است. البته شاید برای من راحت‌تر است، چون تجربه‌ای در این زمینه‌ به دست آورده‌ام.

- به طور کلی از فروش کتاب هایم عایدی ندارم. ولی مثلاً کتاب «انقلاب۵۷»، چون خیلی به سرعت فروش رفت، می‌شود گفت درآمدی برای من داشت. البته شاید در مقابل این همه سال کار عکاسی، مبلغی به حساب نمی‌آمد. ولی می‌شود گفت با توجه به خرجی که برای کتاب کردیم، یک مبلغی هم برگرداند. ولی کتاب‌های دیگرم نه. البته معمولاً هر کتابی خرج خودش را درمی‌آورد. ولی آنقدر کُند به فروش می‌رود که نمی‌تواند یک‌دفعه مبلغ کلانی را به دستم برساند تا با آن بتوانم کار خاصی کنم.

این‌طور نیست که درآمد حاصل از فروش کتاب‌هایم برایم مهم نباشد. از دور همه خیلی مرا پول‌دار حساب می‌کنند، ولی این‌طور نیست و کتاب هایم را هم همیشه به سختی درآورده‌ام. منتهی چون نمی‌خواستم کتاب‌هایم را به دست هرکسی بدهم، بالاخره با هر سختی‌ای بوده خودم آن‌ها را درآوردم. 

- من تا موقعی که بتوانم کار کنم خوش‌بین هستم و آینده‌ای که در آن احساس کنم که نمی‌توانم کار کنم را دوست ندارم. شاید منظورم بیشتر از نظر جسمی باشد. بالاخره از یک‌جایی، جسم آدم دیگر جواب نمی‌دهد. و البته امیدوارم که برای من به این زودی‌ها نباشد. ولی به هر حال آن روزی که نتوانم کار کنم، همان روزی است که احساس پیری می‌کنم، و آن روز را اصلاً دوست ندارم. عوامل بیرونی به‌هیچ‌وجه روی کار من اثر نگذاشته است. همان‌طور که شادی‌ها تمام می‌شوند، روزهای سختی و ناراحتی هم تمام می‌شوند، و آدم از یادش می‌رود. ضمن اینکه زندگی جنگیدن است. من هیچ‌وقت از جنگیدن ناراحت نبوده‌ام. آن روزی که نتوانم بجنگم، شاید پایان کارم باشد.

 

 

 

 

 

مریم زندی عکس های انقلاب اسلامی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین