هنر وقتی وضعیت جامعه اورژانسی است/ بابک احمدی و یک روایت خواندنی از پروژه پویان باقرزاده در آلمان/ ببینید شهرداری و دانشگاه آنها کجا هستند ما کجای کاریم!
چندی پیش جمعی از دانشآموختگان هنرهای نمایشی در ایران به دعوت یک هنرمند آلمانی راهی این کشور شدند تا با همکاری هم پروژهای را به سرانجام برسانند. پروژه روی موضوع جالبی دست گذاشته که وقتی دقیقتر نگاه میکنیم جای خالیاش بهشدت در هنر و فرهنگ و تفکر امروز ما احساس میشود؛ «وضعیت ما در آینده چگونه است؟» و این حلقه مفقود دلیلی ندارد جز اینکه انسان ایرانی به هزار دلیلِ کاملا روشن مجالی برای فکر به فردای خود و مملکت پیدا نمیکند.
ایران آرت: بابک احمدی در اعتماد نوشت: رفتوآمد گروههای تئاتری یا هنرمندان تئاتر ایران به دیگر کشورها امری است که در یکی، دو دهه اخیر بارها شاهد بودهایم.
بعضی از هنرمندان شناختهشده تئاتر ما این اواخر به استخدام معتبرترین کمپانیهای تئاتر اروپا درآمدهاند و همین روزها مشغول طراحی و اجرای نمایشهایشان هستند. خیلی پیش از این کارگردانان ایرانی موفق شدند راه خود را به فستیوالهای مهم تئاتر اروپا باز کنند. نمایشنامهنویس و کارگردانی داریم که در برادوی امریکا و بسیاری از کشورهای جهان تئاتر به صحنه برده و جمع زیادی از دانشجویان ایرانی فعلا در دانشگاهها و دپارتمانهای مهم هنرهای خلاق و تئاتر جهان مشغول به تحصیلند که باید به زودی منتظر بروز و ظهور آثارشان روی صحنههای بینالمللی باشیم.
به این جمع میتوان گروهی از هنرمندان مهاجرتکرده پیش و پس از انقلاب را نیز افزود. در میان تمامی این آمدورفتها اما شاید همچنان جای شکلی از طراحی و اجرای تئاتر خالی باشد. شیوهای که در کشورهای دیگر دنیا به چشم یک فرصت به آن نگاه میشود، برای نزدیک شدن فرهنگها به یکدیگر و دریافت شناخت دقیقتر. تولید آثار هنری با مشارکت هنرمندان ملیتهای متفاوت نکتهای است که تئاتر - و اصولا هنر ما- کمتر به آن توجه کرده است، اما هرازچندی تکوتوک اتفاقهایی میافتد؛ ما در این شماره به یکی از همین تجربهها پرداختهایم.
چندی پیش جمعی از دانشآموختگان هنرهای نمایشی در ایران به دعوت یک هنرمند آلمانی راهی این کشور شدند تا با همکاری هم پروژهای را به سرانجام برسانند. پروژه روی موضوع جالبی دست گذاشته که وقتی دقیقتر نگاه میکنیم جای خالیاش بهشدت در هنر و فرهنگ و تفکر امروز ما احساس میشود؛ «وضعیت ما در آینده چگونه است؟» و این حلقه مفقود دلیلی ندارد جز اینکه انسان ایرانی به هزار دلیلِ کاملا روشن مجالی برای فکر به فردای خود و مملکت پیدا نمیکند.
پویان باقرزاده که پیش از این تجربه فعالیت در زمینه تئاتر و سینما را داشته طرف ایرانی این پروژه است. او در این باره توضیح میدهد: «این پروژه چندسال پیش توسط Mirella Oestreicher هنرمند آلمانی و با طرح یک پرسش آغاز شد؛ «صدسال آینده جهان چگونه خواهد بود؟ و سیستم خانواده به چه سمتوسویی میرود؟»
او پروژه را به چند مرکز مهم آلمان مانند شهرداری مونیخ، صندوق هنرهای نمایشی آلمان و بنیاد فردریش ایبرت ارایه داد که استقبال خوبی صورت گرفت و بودجه نسبتا قابل توجهی به آن اختصاص یافت.
در ادامه دانشگاه برلین با این هنرمند به همکاری پرداخت و از آنجاکه یک دپارتمان جدید تاسیس کرده - جایی که دانشجو آنجا درباره آینده تحصیل میکند- با توجه به همخوانی ایده پروژه با مساله مدنظرشان، تحقیقهای زیادی در اختیار ما قرار دادند.»
تا همینجای توضیحاتی که پویان ارایه میدهد کافی است تا منِ روزنامهنگار و دیگری هنرمند تئاتر دوباره به این فکر کنیم «آخرین باری که شهرداری تهران از پروژه یک هنرمند تئاتر حمایت کرده به چه تاریخی بازمیگردد؟ کدام دپارتمان مثلا در زمینه آیندهپژوهی تاسیس شده یا بین تمام دپارتمانهای موجود در دانشگاههای ایران، کدامشان با یک پروژه تئاتری یا اجرایی همکاری تنگاتنگ انجام دادهاند؟ اصلا بین دانشگاه و هنر ارتباط معناداری وجود دارد؟»
این کارگردان در ادامه به دوسال قبل و شروع پاندمی کرونا اشاره میکند که زمان شروع کار بود.
«با من تماس گرفتند و درخواست رزومه کردند که برایشان فرستادم و بعد باهم جلسههایی تشکیل دادیم. درنهایت من به عنوان کارگردان پروژه مورد نظر انتخاب شدم، پروپوزال مفصلی نوشته شد که حمایت چند کمپانی تئاتر و نهاد مرتبط در آلمان را به دنبال داشت و آنها نسبت به حمایت از ایده مدنظر ابراز علاقه کردند.»
اما اصل ماجرا چه بود و این گروه جوان چه وظایفی برعهده داشتند؟
«ما باید ظرف دو سال تعداد زیادی مستند میساختیم که سنین و جنسیتهای گوناگونی را در برمیگرفت. طرف ایرانی با افراد آلمانی و طرف آلمانی با ایرانیها و مهاجران از طبقات متفاوت اجتماعی و تفکرات گوناگون مصاحبه کرد که نتیجه شد 20 مستند کوتاه از زندگی این افراد و طرز فکرشان درباره آینده.
بعد از این ماجرا، گروه تحقیقاتی دانشگاه برلین کنار ما قرار گرفت؛ همانطورکه توضیح دادم این گروه در زمینه آیندهپژوهی (future study) مطالعه میکنند و درس میخوانند. روی مصاحبهها کار کردند و خودشان هم با افراد مصاحبههای مفصلی انجام دادند. تمام این تحقیقها و مستندها به زودی منتشر خواهد شد. تمام این کارها که انجام شد، من باید به همراه یک بازیگر و یک آهنگساز به آلمان سفر میکردم. بر همین اساس نیلوفر ندایی (بازیگر) و امین مانیان (آهنگساز) و من راهی این سفر شدیم. غیر از نیلوفر و امین، تمام مشارکتکنندگان در این پروژه تئاتری و عوامل فنی آن آلمانی هستند.
پروسه تمرینها مدتی طول کشید تا اینکه اجرا روی صحنه رفت که خوشبختانه با استقبال مخاطبان در خرید بلیت (چه حضوری و چه نمایش آنلاین) هم مواجه شد. بهطوری که میتوانم بگویم ظرفیت هر دو شکل تکمیل شد. در این فاصله سالن تئاتری که قرار است نمایش در آن اجرا شود با حضور چهرههای دانشگاهی و مخاطبانش چندین جلسه گفتوگوی آزاد برگزار کرد تا در این باره که «صدسال دیگر جهان چگونه است؟» و مثلا «به چه چیزی میگوییم خانواده؟» بحث و تبادلنظر کنند. چند محقق در این باره صحبت کردند. ما چند شب در مونیخ هستیم و احتمالا یک دوره اجرایی در برلین هم خواهیم داشت، سپس به کشورهای دیگر سفر میکنیم. البته هنوز در این باره که به ایران هم میآییم یا نه، اطلاع چندانی ندارم.»
اما پروژه « word wo*men در جستوجوی ناکجاآباد» یا die suche nach einer utopie گذشته از مباحث مرتبط با آیندهپژوهی به مطالعات جنسیت نیز توجه ویژه کرده است.
«واژه women با یک ستاره در میان، ترم جدیدی است در زبان آلمانی. به این دلیل که اینها کلمههای مذکر و مونث دارند، مثل انگلیسی که وقتی میخواهند به بازیگر/actor اشاره کنند - که وقتی به شکل (actress) ادا شود، جنسیت زن پیدا میکند- از یک ستاره استفاده میکنند تا واژه اصطلاحا بیجنسیت شود. امروزه این موضوع در محافل روشنفکری آلمان توجه زیادی به خودش جلب کرده و تصمیم بر این است که در خصوص این جنسیتگرایی واژگانی و زبانی اصلاحات کنش داشته باشند. وقتی ستاره میآید، واژه دیگر تمام افراد و جنسیتهای گوناگون را شامل میشود، به این صورت دیگر تبعیضی در کار نیست.»
همکاری صورتگرفته ظاهرا برای طرف آلمانی هم جذابیت زیادی داشته، چون حول آن نشستهای بحث و گفتوگوی متعدد تشکیل داده است، کاری که سالنهای تئاتری، مجامع هنری و فرهنگی کشورهای دیگر انجام میدهند ولی ما به دلیل انسداد گفتوگو در جامعه و کشور، حتی در زمینه فعالیتهای هنری نیز از آن دور افتادهایم.
«این موضوع خیلی برایشان اهمیت داشت. بههرحال ما در دوره شیوع کرونا و درست زمانی که هیچکس تصورش را نمیکرد که دوباره بتوانیم به گردهماییهای فرهنگی و هنری در جامعه بازگردیم، مشغول برنامهریزی برای انجام این پروژه شدیم. استقبالِ مردم هم نشان داد مسیر اشتباه نبوده و خوشبختانه روزنامهها نوشتند و نظرهای مثبتی نسبت به کار وجود داشت. برای خودم نیز به همین صورت بوده، میتوانم بگویم یک خطی در این میان پیدا شد که برای شخص خودم دستاورد به حساب میآید. حتی فکر میکنم باید طور دیگری به تئاتر و کارگردانی تئاتر فکر کنم. در نهایت پروژه به همینجا ختم نمیشود و اجراهای دیگری وجود دارد. علاقه اصلی ما این است که بتوانیم در جشنواره تئاتر فجر کار کنیم اما نمیدانم چنین امکانی وجود داشته باشد یا نه.»
به نظر میرسد پویان باقرزاده برای مسوولان جشنواره تئاتر فجر پیشنهادی مطرح کرده که حداقل هزینهاش کمتر از هزینه حضور گروهها و کارگردانان خارجی در ایران است. بهنوعی میتوان روی این نمایش برچسب «محصول مشترک» گذاشت و رایگان! از فواید و عوایدش بهرهمند شد، چون طرف ایرانی - دولت و شهرداری- هرگز ریالی برای به انجام رسیدن پروژه هزینه نکردهاند، اما پیش از این تلنگری دوباره باید زد به تئاتر (و البته سینمایی) که بازتاب وضعیت «امروز» جامعه تا حد زیادی در آن ناپدید شده؛ بنابراین پیشاپیش «فردا»/ آینده را هم از دست داده است. به نظر من اینها همه یکجا باید کنار گوش مسوولان زنگی به صدا درآورد که گویا وضعیت جامعه اورژانسی است، وقتی هنر بازتاب امروز و فردا نداشته باشد، همه ما باید نگران شویم.