حسین زمان| محمد مالمیر
روایت محمد مالمیر از زندگی هنری پر فراز و نشیب حسین زمان
او میگفت: «من هنرمندم، هنرمند یعنی نوکر مردم. اگر اسم و رسمی دارم به اعتبار مردم دارم. بنابراین نمیتوانم بدبختیهای مردم را ببینم و صدایم در نیاید. اگر در این کار را نکنم به مردم خیانت کردهام. هنرمند بایستی چراغی روشن باشد در دست مردم برای گذر از شب تار. چراغ خاموش به کار کسی نمیآید. اگر از عمرم چه یک روز و چه چند سال باقی مانده باشد هنرم را به همه ثروت دنیا نخواهم فروخت»
ایران آرت: محمد مالمیر در روزنامه همدلی نوشت: پیش از انقلاب، ساواک دستگیرش کرد و بعد از گذراندن دو ترم از دانشگاه اخراج شد. محرومیت تحصیل در ایران باعث شد راهی آمریکا شود و درسش را در آن سوی این کره خاکی ادامه بدهد؛ در رشته الکترونیک.
شاگرد اول کلاس بود اما وقتی فهمید جنگ تحمیلی شروع شده، همه چیز را رها کرد و رفت به خط مقدم. در طول هشت سال جنگ هم در جبههها حضور داشت و هم در رشته مخابرات در دانشگاه درس میخواند؛ زمان، مدرک کارشناسی ارشد خودش را هم در این رشته دریافت کرد و مدتی «فرماندهی مخابرات ندسا» را عهدهدار شد.
بعد از جنگ، به کار تدریس در دانشگاه مشغول شد تا اینکه پردیس دانشگاه صنعتی شریف در کیش راهاندازی شد و حسین زمان علاوه بر قبول معاونت طرح و برنامه پردیس دانشگاه شریف، عضو هیئت علمی این دانشگاه هم شد.
از خوانندگان نسل اول پاپ بعد از انقلاب به شمار میرفت و با فریدون شهبازیان کارش را در صدا و سیما آغاز کرد. خیلی زود به چهرهای نامدار در موسیقی پاپ ایران تبدیل شد و آثارش در کوچه و خیابان زمزمه میشد. زمان به واسطه جنس صدای خاص خود و البته آلبومهایش بهویژه شب دلتنگی و قصه شب مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
از ابتدای دهه هفتاد به شکل جدی فعالیت اصلاحطلبانه خودش را شروع کرد و همین انتخاب، سرنوشت او در سالهای بعد را تحت تاثیر قرار داد. اوایل دهه 80 به دستور علی لاریجانی، رئیس وقت سازمان صداوسیما، پخش آثار حسین زمان به دلیل مواضع اعتراضی او به عملکرد این سازمان و انعکاس آنها در مطبوعات متوقف شد و اولین ممنوعیت زمان اتفاق افتاد.
پس از سال ۸۸ و رخ دادن اتفاقات عجیب بعد از انتخابات ریاست جمهوری طولانیترین دوره محرومیت زمان آغاز شد و در عمل دو دهه به طول انجامید. در شروع سالهای سخت و طاقتفرسای محرومیت از حضور در صحنه اجراهای هنری، دلخوش به تدرس و کلاس دانشگاه بود. زمان میگفت ایستادن پای تخته و ارتباط با دانشجویان کمکش میکند تا تنهایی و غربت را کمتر احساس کند اما این را نیز تحمل نکردند و او در سالهای آخر عمرش و پس از 27 سال از حضور در کلاس درس محروم ماند!
بالاخره سال ۱۳۹۸ سریال ممنوعیتهای زمان به پایان رسید و مجوز برگزاری کنسرتش را صادر کردند. پس از 17 سال دوری از صحنه کنسرت، ابتدا تلاش کرد تا چنانچه امکانش باشد اولین کنسرت خود را در فضای باز و به صورت خیابانی و رایگان برگزار کند و در همین رابطه با اعضای شورای شهر وقت تهران صحبتهایی هم انجام داد اما شورای شهر هیچوقت چنین فرصتی را به او نداد. خواننده فقید پس از رد شدن درخواستش در صفحه اینستاگرامش اینگونه نوشت: «خواستم بدانید من برای اجرای خیابانی در حضور مردم شهرم دست سوی کسانی دراز کردم که لیاقتش را نداشتند ولی پشیمان نیستم چون برای مردم بود.»
زمانی که خواننده مشهور موسیقی پاپ میخواست تور کنسرتهای خودش در تهران و شهرستانها را پس از دوری طولانیمدت از سر بگیرد سالها از نسل طلایی موسیقی پاپ ایران در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد گذشته بود و فضای موسیقی کشور بخصوص در بخش اجراهای صحنهای دستخوش تغییرات اساسی شده بود. در همان دوران سوالهایی از زمان میپرسیدند که آیا در این شرایط و پس از 17 سال محرومیت و دوری از صحنه میتوانی اجرای موفقی داشته باشی و سالن را پر کنی؟ زمان که موفقیت را متفاوتتر از پر شدن سالن کنسرت و تبلیغات قبل و بعد اجرا میدانست، گفت: «موفقیت برای من یعنی اینکه توانستهام پس از هفده سال حقخواهی به هدفم برسم. چه موفقیتی بیشتر از این که بخواهند از صحنه هنر حذفت کنند و نتوانند و تو بتوانی بغض هفده سالهات را روی شانه مردمی که دوستشان داری باز نمایی؟ اگر روزی مردم من را نخواهند با احترام به همه آنها کلاه از سرم برمیدارم و به خلوت خود باز میگردم.»
سرانجام پس از فراز و نشیبهای فراوان حسین زمان بعد از دو دهه، مرداد آن سال در برج میلاد روی صحنه رفت؛ دو شب و هر شب در دو سانس به اجرای برنامه پرداخت و ارکستر سینفرهای همراهیاش کردند. این خواننده فقید از میزان استقبال هوادارانش پس از سالها دوری از صحنه ذوقزده شده بود در طول این کنسرت بارها با هواداران سخن گفت و عنوان کرد: امشب ثابت کردید من برحق بودم... بعد از برگزاری این کنسرت هم با او، گفتگویی مفصل داشتیم. خیلی مهربان بود و بسیار از اینکه به برنامه او پرداخته بودیم، تشکر کرد.
بعدها هم بارها با هم همکلام شدیم؛ یکیاش بعد از انتشار «خیابان»ش با ترانهای از بابک صحرایی. این قطعه را درست در همان روزهای پرالتهاب اعتراضات سال قبل و در همان ایامی که زینب؛ دختر حسین بازداشت شده بود، منتشر شد. حسین زمان که همواره با مواضع سیاسیاش خبرساز شده بود و دلش نمیخواست تنها به هنر بپردازد، در این گفتوگو گفت: «من هنرمندم، هنرمند یعنی نوکر مردم. اگر اسم و رسمی دارم به اعتبار مردم دارم. بنابراین نمیتوانم بدبختیهای مردم را ببینم و صدایم در نیاید. اگر در این کار را نکنم به مردم خیانت کردهام. هنرمند بایستی چراغی روشن باشد در دست مردم برای گذر از شب تار. چراغ خاموش به کار کسی نمیآید. اگر از عمرم چه یک روز و چه چند سال باقی مانده باشد هنرم را به همه ثروت دنیا نخواهم فروخت»
زمان آنقدر منتقد متین و دلسوزی بود که حتی خبرگزاریهای اصولگرا و تندرو دولتی نیز همواره احترام او را داشتند چون به قول خودش او وامدار هیچ دسته و حزبی نبود. زمان در نشست خبری کنسرتش هم گفت: «من همیشه مبتنی بر اندیشههایی که داشتم مواضعی گرفتم. هر هنرمندی به واسطه اظهارنظر اجتماعی خود مواضعی نشان میدهد سیاسی نیست. من هیچ وقت نخواستم وابستگی سیاسی داشته باشم. البته نه اینکه تفکرات سیاسی نداشته باشم اما اهل سیاسی کاری نیستم و اگر بودم قطعاً میتوانستم بهترین بهره برداریها از موقعیت خودم داشته باشم.»
عشق به ایران در خون این خواننده فقید بود و علیرغم پیشنهادات مختلف برای ترک ایران هیچوقت حاضر به ترک وطن نشد. زمان سالهای پایانی عمرش را در جزیره زیبای کیش و در میان مردم خونگرم جنوب کشور زندگی کرد و سرانجام پس از تحمل چند ماه بیماری سرطان، روز پنجشنبه 21 اردیبهشت ماه در سن 64 سالگی دار فانی را وداع گفت.