پرواز همای
حمله همشهری به پرواز همای: رفتار او مانند خودکشی است/ همای یک روز رومی رومی است و یک روز زنگی زنگی
روزنامه همشهری با اعتراض به ویدئوی اخیری که پرواز همای منتشر کرده است، نوشت: پرواز همای کمسابقه حرکت رفت و برگشتی در اعلام مواضع نداشته و در اکثر مواقع بیش از آنکه بهدلیل نقد فنی آثارش سر زبانها بیفتد، بابت صحبتهای متفاوتش نامش نقل محافل شده است.
ایران آرت: همشهری نوشت: پرواز همای در مجموعه آلبوم و اجرای زنده «آرش تا سرباز» در کنار هنرمندان دیگری قرار گرفت، مثل بسیاری از هنرمندان برای فعالیتش قراردادی نوشت و وجهی گرفت. از سوی دیگر هم مجموعهای فرهنگی با هدف پاسداشت شهید بزرگ محور مقاومت هزینه کرد.
تا اینجای کار همهچیز سر جای خودش قرار دارد و هیچچیزی خلاف روال عادی نیست، اما تغییر قصه از آنجا آغاز میشود که دیکتاتوری شکلاتی روی جدیدی از خود نشان داده و همای را آماج حملات تند و تیز و فحاشی قرار میدهد؛ هرچند که برای اهل رسانه این بخش از ماجرا هم چندان غیرقابل پیشبینی نبود. وقتی به مهماننوازی یک فروشنده کردستانی رحم نمیکنند، وقتی به بازیکنی که در جامجهانی برای تیم ملی گل زده رحم نمیکنند و وقتی به کارگری کوخنشین رحم نمیکنند، چرا باید بزرگداشت بزرگی که در تالار وحدت برگزار شد را برتابند؟
ادامه ماجرا هم البته چندان دور از پیشبینی نبود. پرواز همای که کمسابقه حرکت رفت و برگشتی در اعلام مواضع نداشته و در اکثر مواقع بیش از آنکه بهدلیل نقد فنی آثارش سر زبانها بیفتد، بابت صحبتهای متفاوتش نامش نقل محافل شده، مقابل انتقادات و فحاشیها تاب نیاورد و این بار هم مسیر رفته را برگشت و اعلام کرد: غافلگیر شدم!
همای گفته که به گمان من قرار نبود خبر این اجرا و حضور در تالار وحدت به بیرون درز کند. البته که همین جمله مویدی بزرگ برای سرنامه این نوشته است. اگر از منظر تفکرات پروازِ قصه، خواندن برای سردار دلها عیب است و جای پشیمانی دارد، اگر از تعظیم در برابر فرزند این فرمانده محور مقاومت نادم است، پس چه تفاوتی بین علنی بودن جلسه و مخفی بودن آن وجود دارد؟ یعنی اعمال و رفتار انسان که برونداد تفکرات و اعتقادات اوست، در حضور و غیاب رسانهها اینقدر متفاوت است؟
سؤال دیگر اینجاست؛ اگر او واقعا غافلگیر شده، چرا ادامه داده؟ وقتی دوربین صداوسیما و حضور خبرگزاریهای رسمی را شاهد بوده چرا لب به اعتراض نگشوده؟ بالاخره هرچه باشد، بین یک هنرمند باسابقه و کارکشته و یک تازهکار تفاوت وجود دارد!
بهنظر مشکل اصلی جامعه هنری همین درگیریهای ذهنی است؛ موضوعی که مهران رجبی از پس حل کردن آن برمیآید و کسی مثل پرواز همای نمیتواند آن را مدیریت کند. همین که بالاخره من در کجای میدان قرار دارم و تا کی میتوانم یک روز رومی روم باشم و روز دیگر زنگی زنگ؟ تا کی میتوانم یک روز کنار معاون اول رئیسجمهور عکس یادگاری بگیرم و خوشحال از رقم دریافتی قراردادم روی استیج تعظیم کنم و روز دیگر که شرایط آب و هوا عوض شد چهرهای فریبخورده بهخود بگیرم و مجبور باشم رقم خوشحالکننده را پس بفرستم؟ مشکل این است که هنرمند چه زمانی قرار است به این یقین برسد که هر چه از دل برآید بر دل مینشیند و دلش را با مسائل مختلف یک رنگ کند؟
روزگار به هر نحوی میگذرد، اما هنرمندان باید بدانند که این مدل رفتارها برای آنها در حکم خودکشی است. با این رفتارها نه در طیف گسترده مردم دوستدار انقلاب جایی برای آنها وجود خواهد داشت و نه کسی اینگونه رنگ عوض کردن و ابراز ندامت و پرواز برگشت آنها را باور میکند. بهتر است اگر توانایی انتخاب جهتگیری مناسب را ندارند دستکم سکوت کنند.
پایان مطلب همشهری