گلایههای محسن چاوشی در حضور طرفدارانش / از نطفه غمگین بودهام
محسن چاوشی گفت حتی در شادترین لحظهها هم رنجی بدون توقف همراهش بوده است.
ایران آرت: محسن چاوشی، خواننده مطرح پاپ شب گذشته و صبح امروز پستهایی گلایهآمیز در فضای مجازی به اشتراک گذاشت و از رنجی که همواره همراهش بوده سخن گفت.
به گزارش ایران آرت، چاوشی که در ماه جاری آلبوم جدیدش با نام "ابراهیم" را پس از کش و قوس فراوان منتشر کرد در کانال رسمی تلگرامش نوشته است:
"از روزی که متوجه شدم زندهام و میبینم و میشنوم و لمس میکنم ، رنجی بدون توقف همراهم بود . در شادترینِ لحظهها، در تولدها، در عروسیها و میهمانیها. در خانه ،در تنهایی در جمع، در بیداری، حتی در خواب ...
ایستاده ، نشسته ، خوابیده ، از این پهلو به پهلوی دیگر...
اصلا خوب که فکر میکنم میبینم از نطفه غمگین بودهام ...
رنج مادرزادی که دائما همراهم بود...
عیدها خفه میشدم.مثل سبزهی عید گره میخوردم.گرهای که هیچوقت به دست هیچکس باز نشد ..
سر کلاس، درجای دیگری بودم و جغرافی اهمیتی برایمنداشت؛
چه فرق میکرد کجا باشم و اصلا بدانم این کجاست و آن کجا !؟ من!! که همه جا غمگین بودم !! اصلا گیریم که تاریخ راست میگفت و همه بر حق !!
آی اَم بلکبورد ...
مفتعلن مفتعلن کشت مرا و از ده بالاتر نگرفتم.
ریاضی بدونم که چیو در چی ضرب کنم ؟؟
غم در غم میشه غم !! نهایتن ماتم!!
چیو از چی کسر کنم؟ چیو تقسیم کنم و چیو به جهانم اضافه کنم؟؟؟!
آقای بوفه یه ساندویچ بده با سه تا نون اضافه!!!
بیایین بچهها! تقسیم بر ۳ ...
کسری نوشابه رو هم فردا میدم."
این خواننده همچنین صبح امروز پست دیگری با مضمون تقریباً مشابه به اشتراک گذاشت و در آخر از هوادارانش که آلبومهایش را خریداری کردهاند تشکر کرد. چاوشی نوشته است:
"به هر چیزی چنگ زدم !! نبود اون چیزی که باید میبود... درداتو که فریاد میزنی دردی اضافه میکنن به همه ی دردات و محکوم میشی به بیماری!! باید خفه بمیری و با دیوار رفاقت کنی و گریه هات و به توالت و حمام ببری ... شب و تحمل میکنی که صبح بخوابی و ظهر بیدار میشی و منتظر میمونی که خبری ناگوار بشنوی.. دوستای نزدیکت میشن دشمنت و دشمنت دوستای دشمنت!! نه راه پس داری و نه راه پیش ، نه جایی برای رفتن نه جایی برای موندن .
حیرون از همه جا روی پشت بوم قدم میزنی و با کولر های آبی درد دل میکنی .به آنتن ها خیره میشی و یاد “بچه ها مواظب باشید” میافتی و پله ها رو سه تا یکی برمیگردی ... آه از سنتی ِخفیف و آه از صنعتیِ شریف یا شایدم نا شریف.. کاتالیزورها فقط کاتالیزورن فقط گذشته ت و شخم میزنن . هر چی میگردی و میجوری جز خاطرات بدرد نخور و نخ نما چیزی پیدا نمیکنی ... هر روز نا امید با امید بیدار میشی و امیدواری که شاید امروز کسی سلاخی ت نکنه... با انواع یأس ها کُشتی میگیری و تهش خاک میشی و تهش خاک میشی و اسمی !! که نه به درد خودت میخوره و نه به درد دیگری ... نه شهامت خودزنی داری !! نه شهامت زندگی !! وقتی قضاوت میشی نمیدونی بخندی به روزگار خودت و یا گریه کنی به حال قضات ...با قضا و قدر خودت و تسکین میدی و مرغ و خروس میکشی که غذا بخوری و به اصطلاح زنده بمونی تا دوباره هی قدم بزنی و هی قدم بزنی و هی سوال بکنی و هی جواب نگیری و هی مُسّکن بزنی و ...
بگذریم دوستان .. چشم باز هم خفه خون میگیرم و دیوار میشم که تکیه کنید ... تشکر میکنم از همه مخاطبان که زحمت خریدن آلبوم ها همیشه بر روی دوششان بوده و هست .
نابرده رنج “رنج” میسر نمیشود ...."