گزارش ایرانآرت از نسبت ادبیات معاصر فارسی با امر سیاسی
ادبیات، سواد سیاست ندارد
هر چند انتشار آثاری سیاسی در بزنگاههایی که امر سیاسی برای مردم مهم میشود، مثلا در بحبوحه انتخابات، فزونی میگیرد و این اتفاق هم در سال 1392 و هم امسال در آستانه برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تا حدودی چشمگیر است اما چرا آنچنان که انتظار میرود، نسبت موجود سیاست و ادبیات، عمیق نیست؟
ایرانآرت: وقتی سال 2015 سوتلانا الکسیویچ جایزه نوبل ادبیات را به خانه برد، میشد فکر کرد که رمان سیاسی دوباره در جهان جان بگیرد، اما وقتی همه با «صداهایی از چرنوبیل» او مواجه شدند، مشخص شد که آکادمی سوئدی نیز بیدلیل آن را در نوع «انشایی تاریخی» قرار نداده است. در واقع او، رمان به معنای ادبیات داستانی ننوشته بود و گزارشی اجتماعی و سیاسی از یک فاجعه به دست داده بود. بنابراین، این انتخاب، عاملی انگیزشی برای بازگشت به رمانهایی حقیقتا سیاسی مانند «1984» یا «قلعه حیوانات» نمیتوانست به حساب بیاید. همچنان نه تنها در ایران، بلکه به نسبت در جهان، داستاننویسان و شاعران، کمتر درونمایههای سیاسی را مورد توجه قرار میدهند. هر چند انتشار آثاری سیاسی در بزنگاههایی که امر سیاسی برای مردم مهم میشود، مثلا در بحبوحه انتخابات، فزونی میگیرد و این اتفاق هم در سال 1392 و هم امسال در آستانه برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تا حدودی چشمگیر است. اما چرا آنچنان که انتظار میرود، نسبت موجود سیاست و ادبیات، عمیق نیست؟
این رمانها سیاسی نیست
اگر بخواهیم ادبیات داستانی یا شعر سیاسی را به عنوان یکی از اقسام ادبیات معاصر فارسی، دستهبندی کنیم، به لحاظ کمیت، آثار چندانی دستمان را نمیگیرد؛ از همین روست که هنوز و همچنان تا از رمانهای شاخص سیاسی صحبتی میشود آثاری از چندین دهه پیش مانند «سووشون» سیمین دانشور، «همسایهها»ی احمد محمود به یاد میآید و در شعر هم، چند نمونه از شعر چریکی در دهه پنجاه. شاید یکی از دلایلی را که ادبیات داستانی و شعر ما در دهههای اخیر از توجه به امر سیاسی غفلت کرده، بتوان در انزجار بسیاری از اهالی ادبیات از نوع رئالیسم سوسیالیستی رصد کرد؛ نوعی که ادبیات داستانی ما بیش از باقی گونههای روایتپردازی، دچار آن بوده است. با این حال بدیهی است که میتوان سیاسی نوشت و این را تنها از رهگذر نوشتن اثری که نماینده رئالیسم سوسیالیستی باشد ندید، اما سلطه این نوع از ادبیات، باعث شده که نویسندگان و شاعران به جای پیداکردن شیوههایی دیگر، اغلب عطای آن را به لقایش ببخشند.
با این حال در بزنگاههای سیاسی مهم در ایران معاصر، توجه به امر سیاسی در پروردن متون ادبی، بیشتر شده است. اگر به همین چهار سال اخیر که یک انتخابات ریاستجمهوری را سپری کردهایم و در آستانه برگزاری انتخابات بعدی هستیم، موج هیجانی سیاست، داستاننویسان و ناشران را به تولید متونی از این دست ترغیب کرده است. به طور مثال وقتی سال 1392 سیدمهدی شجاعی یکی از جنجالیترین رمانهای سیاسی چنددهه اخیر را در آستانه برگزاری انتخابات یازدهم ریاستجمهوری روانه بازار کتاب کرد، اعتراف کرد که «دموکراسی یا دموقراضه»، سال 1387 با مجوز رسمی چاپ شده اما انتشار آن به خواست او تا سال 92 به تعویق افتاده است. همین تعویق چندساله نشاندهنده این است که نویسنده این کتاب نیز ناظر بر تاثیر مستقیم وقایع سیاسی بر فضای ادبی شکلگرفته در بازههای زمانی مشخص بوده است. این رمان به سرعت به عنوان یکی از جنجالیترین کتابهایی مطرح شد که دوران معاصر سیاسی را روایت کرده و حتی برخی آن را یادآور رمان معروف «قلعه حیوانات» جورج اورل دانستند. هر چند سال بعد نیز «روضه نوح» حسن محمودی مورد توجه قرار گرفت و این اثر، دوباره ادبیات داستانی را متوجه غفلت از رمان سیاسی کرد.
اما در یک سال گذشته و در آستانه انتخاباتی دیگر، چند رمان که میتوان در آنها رگههایی از امر سیاسی یافت به بازار آمده است. «نهچندان زیبا با هوشی متوسط» نوشته محمدجواد صابری، «تپه خرگوش» اثر علیاکبر حیدری، «سلام» از تبسم غبیشی، «گود» به قلم مهدی افشار نیک، «خونمردگی» از الهام فلاح، و «جرم زمانهساز» که آرش آذرپناه آن را نوشته است. البته میشود گفت در هیچ یک از این آثار، سیاست، به عنوان درونمایه اصلی، پیشبرنده قصه نیست و تنها، بازتولید برخی مفاهیم سیاسی و البته تاریخی در بافت داستان، آنها را میتواند به عنوان آثاری با گرایشهایی سیاسی مطرح کند.
این نکتهای است که حسن محمودی، به عنوان نویسنده یکی از رمانهای سیاسی مطرح سالهای اخیر نیز به نوعی برآن صحه میگذارد. نویسنده «روضه نوح» در این باره به ایرانآرت میگوید: «من بر این باورم که ما در این سالها و حتی دهههای اخیر، رمان سیاسی به مفهوم واقعیاش نداشتهایم و آنچه نیز تنه به رمان سیاسی میزند، گاه رمانهای تاریخی است. به غلط رمانهایی را که بسترشان بخشی از تاریخ معاصر ایران است یا تاریخ معاصر را بازگویی و بازنمایی میکنند، رمان سیاسی میدانیم».
خواندنی، مثل روایتهای 57
اما اجتناب از پرداختن به مسائل سیاسی در ادبیات، چه دلایل عمدهای دارد؟ محمدجواد صابری در این مورد، دلایل را به ادبی و غیر ادبی تقسیم میکند؛ نویسنده رمان «نهچندان زیبا، با هوشی متوسط» که اثر او شاید تازهترین نمونه از آثار منتشرشده با رگههایی از سیاست در بازار ادبیات داستانی فارسی باشد، در توضیح دلایل ادبی مورد اشارهاش به ایرانآرت میگوید: «از جمله مهمترین دلایل و عوامل ادبی که این خلأ را ایجاد میکند این است که رمان رفتهرفته خاصیت رسانهبودنش را از دست داده است. به صورت کلی رمان، داستان کوتاه، شعر، نمایشنامه و... رسانه نیستند. منظورم این است که وجه هنری آنها بر وجه آگاهیبخشیشان میچربد، اما به دلایلی چه در ایران و چه در جوامع دیگر در مقاطعی نویسندگان از ادبیات به عنوان ابزاری برای اطلاعرسانی سیاسی استفاده کردهاند. این نقش با فراگیرشدن استفاده از رسانههایی مثل مطبوعات، رادیو و تلویزیون و همینطور ابزارهای جدید ارتباطی کمرنگ شده است. برای مثال اگر رضا براهنی یا غلامحسین ساعدی در دورهای رمانی مینوشتند که در آن قصد آگاهیبخشی سیاسی هم داشتند، اکنون دیگر چندان چنین مسالهای مطرح نیست، چرا که مخاطب رمان به دنبال یافتن آگاهیسیاسی از طریق خواندن رمان نیست».
این داستاننویس و روزنامهنگار از دیگر دلایل ادبی خلأ تولید ادبیات سیاسی در ایران به مسأله زمانمندی اشاره میکند و معتقد است: «از جمله دلایل ادبی دیگر برای این مساله میتوان به این موضوع اشاره کرد که نویسندهای که قصد دارد مسائل سیاسی را وارد اثرش کند، از این اتفاق هراس دارد که رمان او چند سال بعد دیگر خواندنی نباشد. روایت سیاسی خواندنی احیانا روایتی از ماجرایی است که آدمهای بسیاری را درگیر خود کرده است. روایتهای انقلاب 57 هنوز میتوانند شنیدنی باشند، اما برای مثال هزاران اتفاق سیاسی در دهههای اخیر رخ داده که به واسطه رخدادهای سیاسی دیگر خنثی شدهاند. منظورم این است که برای مثال در برههای ممکن است یک جنبش یا اعتراض سیاسی رخ دهد. چند سال بعد دولتی میآید و مطالبات معترضان را محقق میکند. بر این اساس آن جنبش و اعتراض موضوعیت خود را از دست داده است، مگر اینکه با کلانروایتهایی پیوند بخورد که هنوز شنیدنی هستند یا تحقق مطالبات، مسیر پر فراز و فرودی مثل استیفای حقوق سیاه پوستان در آمریکا یا مقابله با بردهداری داشته باشد».
اما گذشته از دلایل درونمتنی، صابری از دلایل غیر ادبی که سببساز نپرداختن به مسائل سیاسی در رمان شدهاند هم میگوید. او بر این باور است که مهمترین دلیل از میان دلایل غیر ادبی، «هراس از پذیرفتن برچسب همراهی با جریان غالب یا منکوبشدن توسط آن جریان» است.
حسن محمودی اما بحث را به دلایل ادبی بازمیگرداند و معتقد است یکی دیگر از دلایل، به ناآگاهی فعالان ادبی از ماهیت امر سیاسی مربوط است. نویسنده «صبر ایوب» در این باره میگوید: «امر دیگری که خلأ رمان سیاسی را باعث شده، بیشتر مربوط به عدم آگاهی و شناخت ما از امر سیاسی است و بیخود نیست که حتی آثاری نزدیک به رمان سیاسی نیز چندان تاثیرگذار در جامعه و افکار مخاطبان نیست و نمیتواند در بهوجودآمدن رفتاری سیاسی موثر باشد».
عشق، مرگ، سیاست
در اینکه تا کنون اثر پژوهشی و تحقیق درخوری درباره نسبت ادبیات معاصر فارسی با امر سیاسی و بهخصوص رمانهای سیاسی فارسی نوشته نشده است، دلایل متعددی را میتوان ردیف کرد، اما بدون تردید مهمترین دلیل همین است که برای این گونه ادبیات، مصادیق درخشان متعددی هم نمیتوان یافت. یکی از معدود کتابهایی که در این باره نگاشته شده «رمان سیاسی در ایران» از عبدالحمید ابوالحمد است که صرفا گردآوری داستانهایی کوتاه از چوبک و آل احمد و دانشور و محمود است. اما به هر حال ادبیات فارسی نیز نیازمند پرداختن به امر سیاسی است چرا که نمیتواند از این ظرفیت بالقوه چشمگیر چشم بپوشد. محمدجواد صابری در این باره میگوید: «نیازمند پرداختن به مسائل سیاسی در رمان هستیم و نویسنده ایرانی باید راهش را پیدا کند. راه پرداختن صحیح به سیاست، طوری که تاریخ مصرف آن نگذرد، قطعا پیوندزدن روایت خرد با کلانروایتهاست. این کلانروایتها میتوانند مرگ، عشق و نظیر آن باشند».