اگر جاناتان فرانزن دوست دارد در سکوت محض بنویسد، یکی مثل آلیس مونرو (البته در جوانی) هم پیدا میشود که وقت خالی بین تمرین گروه کر و سر و کله زدن با بچهها را برای نوشتن ترجیح بدهد.
ایران آرت : ناگفته پیداست که کنار این تنوع سلیقه در رویکرد به نویسندگی، برخی توصیهها و ایدهها هم بین بسیاری از نویسندهها مشترک است. «نگویید؛ نشان بدهید!» این توصیه و راهکاری است که در تمام کلاسهای نویسندگی تکرار میشود. چارلز دیکنز هم سال 1866 در نامهای به خانم بروکفیلد شبیه همین مضمون را گوشزد کرده بود: «شما دائم در روایت کردن شتاب میکنید ... با گفتن داستان به شیوهای شتابناک و نفسگیر از زبان خودتان، آن هم درست وقتی مردم [شخصیتها] باید وارد عمل شوند و خودشان از خودشان بگویند.»
شاید هر نویسنده تازهکار هم سرانجام راه و شیوهای منحصر به فرد برای نوشتن خودش بیابد اما خواندن توصیههای نویسندگی از زبان چهرههای برجسته تاریخ ادبیات میتواند به کوتاهتر شدن این مسیر کمک کند. برخی نویسندهها از اشتباهها میگویند و گروهی دیگر از راههای درست. اینکه چطور نمیشود یک پیشنویس را به پایان رساند یا حتی برای کتاب آماده یک ناشر پیدا کرد. آنچه پیش رو دارد، توصیهها [یا شاید هم رازهایی] است از نویسندگان محبوب برای هر آنکه دوست دارد روزی نویسندهای موفق شود.
1. هیلاری منتل - کمی کلهشقی میتواند خیلی کمک کند: مفیدترین کیفیتی که یک نویسنده باید داشته باشد، اعتماد به نفس است و البته کلهشق بودن به این شرط که بتواند آن را مدیریت کند. شما مینویسید برای اینکه خودتان را به دنیا تحمیل کنید و وقتی دنیا هیچ نشانهای از موافقت با شما نشان نمیدهد، باید به تواناییهای خودتان ایمان داشته باشید.
2. لئو تولستوی – بهترین زمان ممکن را انتخاب کنید: من همیشه صبحها مینویسم و خوشحالم که شنیدم ژان ژاک روسو هم پس از بیدار شدن و کمی قدم زدن، مینشیند پشت میز و مینویسد. صبحها مغز آدم خوب کار میکند و بهترین فکرها و ایدهها اغلب زمانی به ذهنتان میآید که صبح از خواب بیدار میشوید و هنوز در رختخواب هستید یا هنگام پیادهروی پس از آن.
3. ویلیام فاکنر - برای نوشتن اول باید بخوانید: همه چیز را بخوانید، بخوانید و بخوانید؛ آشغال، کلاسیک، خوب و بد و ببینید چطور نوشته شدهاند. شبیه نجاری که درست مثل یک تازهکار کار میکند و رازهای استاد شدن را میآموزد. بخوانید و جذبش کنید. اگر خوب باشد که میفهمید. اگر هم بد بود، از پنجره بیندازیدش بیرون.
4. کاترین منسفیلد - چرت نوشتن بهتر از هیچچیز ننوشتن است: به گذشته که مینگرم، خودم را مدام در حال نوشتن تصور میکنم. چت و پرت هم کم ننوشتهام اما معتقدم چرت نوشتن بهتر از هیچ نوشتن است و هیچ نوشتن بهتر از هرگز ننوشتن.
5. ارنست همینگوی - وقتی همهچیز خوب پیش میرود، دست از کار بکشید: همیشه وقتی دارید خوب مینویسید، قلم را زمین بگذارید و نگران نباشید تا اینکه روز بعد دوباره دست به کار شوید. اینطوری ضمیر ناخودآگاه شما همیشه فعال است. اگر آگاهانه به این ماجرا فکر کنید یا نگران باشید، خلاقیت خودتان را کشتهاید و مغزتان پیش از آغاز کار خسته شده است.
6. جان استاینبک – به یک صفحه در روز بسنده کنید: این ایده را که قرار است داستان را به پایان برسانید کنار بگذارید. 400 صفحه نوشتن یکباره را بیخیال شوید و روزی یک صفحه بنویسید. این به دردتان میخورد.
7. میراندا جولای – نگران پیشنویسهای بد نباشید: نسخه اول هر متن سختترین بخش است و از آنجا به بعد کارها آسان میشود. در نسخههای بعد همه چیز از اساس تغییر میکند؛ شخصیتها میآیند و میروند و معماها حل میشوند. این چرا اینجاست؟ نکند باید آن یکی را حذف کنم؟ من این شیوه کارآگاهی را دوست دارم؛ ایمانم را زنده نگه میدارم تا وقتی همه پرسشها از ذهنم بیرون بروند.
8. اف اسکات فیتسجرالد – نوشتن با نوشیدن جور درنمیآید: شاید بتوان یک داستان کوتاه را تحت تاثیر نوشیدنیهای الکلی نوشت و تمام کرد اما به تجربه دریافتهام یک کتاب طولانی و بطریها اساسا دو خط متنافرند که هرگز یکجا جمع نمیشوند. شما برای نوشتن یک رمان نیاز به سرعت پردازش ذهنی دارید تا ساختار را در ذهنتان داشته باشید و بیرحمانه بخشهای اضافی را قربانی کنید.
9. زیدی اسمیت – آفلاین شوید: بهترین کار نوشتن با رایانهای است که ارتباط آن با اینترنت قطع شده است.