بهاره رهنما و جنجال باور نکردنی تازه
بهاره رهنما: هر آدمی که نتواند بعد از ۳۰سال کار کردن زندگی خوب داشته باشد و آسایش و آرامش برای خودش و خانوادهاش فراهم کند، بهنظرم بیدست و پاست.
ایران آرت: سامان رادمان در همشهری نوشت: بهاره رهنما کار بازیگری را با حضور در فیلم «افعی»(محمدرضا اعلامی، 1371) شروع کرد و آخرین حضورش در سینما به فیلم «ایکس لارج»(محسن توکلی، 1397) برمیگردد. در فاصله این 27سال او در بیش از 30فیلم ظاهر شده که- فارغ از اینکه چه کیفیتی داشتهاند- وجه اشتراک این فیلمها فراموششدنی بودن نقش رهنما در آنها بوده است؛ نه حضورش در نخستین فیلمش بهیادماندنی است و نه کسی به یاد میآورد که در «ایکس لارج» نقشش چه اندازه و وزنی داشت. «عاشقانه»(علیرضا داوودنژاد، 1374) زندهیاد خسرو شکیبایی را به یاد میآورد یا حتی پیمان قاسمخانی جوان را که- با وجود بازی خام و بیظرافتش- نقش یک عاشق شوریده را پذیرفتنی بازی میکرد. در «نان و عشق و موتور1000»(ابوالحسن داوودی، 1380) اکبر عبدی و سروش صحت بودند که درخشیدند و بعد از فیلم در ذهن ماندند. زندهیاد عزتالله انتظامی، با همه کوتاهی نقشش، در «گاوخونی»(بهروز افخمی، 1381) حتی از بهرام رادن که نقش اصلی فیلم بود، بیشتر در یادها مانده است. اما در میان خیل فیلمها و نقشهای بیمایه و بدی که رهنما به دفعات بازی کرده، احتمالا هیچ نقشی همچون زن ترانهسرای فیلم «دایرهزنگی»(پریسا بختآور، 1387) نمیتواند تصویر خوب و کاملی از او را به ذهن متبادر کند. در صحنهای از این فیلم، «شعله» (با بازی بهاره رهنما) زن ترانهسرایی است که به صورت تلفنی با یکی از شبکههای تلویزیونی فارسیزبان خارج از کشور در حال مصاحبه است که تصویر دایرهزنگیاش قطع میشود و دیگر نمیتواند مجری برنامه را ببیند. با اینکه شعله با تلفن در حال صحبت است و نیازی ندارد که تصویر را ببیند، با قطع شدن تصویر، او مضطرب میشود و شروع به تقلا میکند تا هر طور شده تصویر را وصل کند. شعله حتی از شدت ناراحتی بغض میکند و قاعدتا مجری و بینندگان برنامه که نمیدانند بغض او بهدلیل قطعشدن تصویر است، آن را بهحساب احساساتیشدنش میگذارند که قرار است برای نخستینبار ترانهاش را با صدای خواننده مورد علاقهاش بشنود. در ادامه، شعله تصمیم میگیرد به خانه دوستش برود تا از دایرهزنگی او بقیه برنامه را ببیند. اما در مسیر، درحالیکه پشت فرمان با موبایل در حال صحبت با مجری برنامه است، پلیس به او دستور توقف میدهد. شعله پای تلفن میگوید که باید قطع کند چون پلیس سراغش آمده است. اما قصد پلیس از متوقف کردن شعله این است که به او خبر دهد باید مسیرش را به دلیل سقوط درخت و مسدودشدن خیابان عوض کند. قاعدتا مجری برنامه که خیال کرده شعله به دلیل همکاری با خوانندهای در خارج کشور گرفتار پلیس شده، شروع به تحسین شعله و گفتن از مظلومیت او میکند.
این موقعیت مضحک، توضیحدهنده نیاز آدمهایی مثل شعله به دیده و تحسین شدن و افتادن نامشان بر سر زبانهاست. حالا دلیل این شهرت میتواند هر چیزی باشد. در واقع تئوری «بدنامی بهتر از گمنامی است» برای شعله و آدمهایی مثل او سرلوحه زندگیشان است.
حالا گویا بهاره رهنما نیز که در سالهای اخیر بیش از سینما و تلویزیون در فضای مجازی و با اخبار زندگی شخصیاش و همینطور رفتارها و صحبتهایش موردتوجه بوده، در همین مسیر قدم میگذارد.
جدیدترین ترفند او برای اینکه بار دیگر به صدر اخبار بازگردد، تحقیر افرادی است که سالها در زندگی تلاش میکنند اما ساختارهای نابرابر و ناعادلانه به آنها اجازه نمیدهد که ثمره رنج و تلاششان را ببینند.
رهنما که برای گذراندن اوقات فراغت خود به ترکیه رفته، از روی عرشه یک کشتی تفریحی برای مردم نسخه پیچیده و گفته : «راز موفقیت چینیها در تمام جهان این است که مردمی بسیار متحد دارند. برخلاف مردم ایران که وقتی همدیگر را میبینند، از هم فرار میکنند. نباید اینطور باشد. باید همیار هم باشیم. باید آن حس هموطن بودن در ما زنده شود. من این همه سال کار کردم، خیلی عادی است که بتوانم در این سن آسایش خاطر مالی داشته باشم و زندگیام را راحت بگردانم. هر آدمی که نتواند بعد از ۳۰سال کار کردن زندگی خوب داشته باشد و آسایش و آرامش برای خودش و خانوادهاش فراهم کند، بهنظرم بیدست و پاست. من سالها زحمت کشیدم و کار کردم و طبیعتا الان هم چیزی که دارید میبینید، نتیجه زحمات من است.»
رهنما چندی پیش هم در برنامه «شام ایرانی» گفته بود: «دخترای امروزی سر و وضعشون نیکول کیدمنه، طرز فکرشون [ ...].» این گفته این فعال فضای مجازی نیز با واکنشهای زیادی مواجه شده بود. اگر خانم رهنما این رفتارها را میکند تا مبادا تصویرش قطع شود، باید گفت نگران نباشید، شما همیشه با این رفتار و کردار در چشم و مایه عبرت هستید.