متن اروتیک سیاستمدار ایرانی برای دختر خبرنگار/عکسها
ایرانآرت: دو روز است افشاگری شیما شعاعی خبرنگار سیاسی، علیه یکی از دولتمردهای سابق ایران با هشتگ آزار جنسی دست به دست می شود.
ما در این دو روز در ایرانآرت نسبت به این افشاگری ها واکنشی نشان نداده ایم چون فارغ از گرایش سیاسیِ کسی که علیه او این هشتگ داغ شده است، خواسته ایم دچار قضاوتی عجولانه نباشیم. خواستیم یکی دو روزی از ماجرا بگذرد و از جمله کسی که متهم شده نیز به پاسخ برآید.
ابتدا بگوییم ماجرا از چه قرار است...
شیما شعاعی نوشته، فرد مورد نظر، پیام های آزار دهنده ای را برایش می فرستاده است. هرچند علنی شدن آزار یک خبرنگار زن از سوی سیاستمداری در توییتر اتفاقی تازه است اما شنیدن و دیدن این قبیل آزار روزنامهنگاران خانم برای ما اهالی رسانه متأسفانه اتفاق جدیدی نیست. از این دست روایت ها، بارها از روزنامه نگاران خانم شنیده ایم.
پس از این، هشتگ آزار جنسی به فراخور تصویری که شعاعی منتشر کرد بسیار در توییتر داغ شد. این سر و صدا باعث شد فرد مورد نظر پاسخ بدهد:
ما نام و تصویر پروفایل این فعال سیاسی را محو کرده ایم در حالی که در چند رسانه رسمی این تصاویر با نام و تصویر او منتشر شده و احتمالا حالا شما هم می دانید که درباره چه کسی سخن می گوییم.
اما به این دلیل ما نام و تصویر او را مخدوش کردیم که عجالتا معتقدیم کاش این خبرنگار سیاسی، محتوایی بیش از انچه در مصادیق آزار جنسی از سوی فرد مورد نظر منتشر کرده را منتشر می کرد تا به صراحت بیشتری می شد در این باره نوشت.
البته ما مطلقا پشت هیچ شخصی از هیچ جریان فکری و سیاسی و اجتماعی که بخواهد به خانمی اهانتی بکند نمی ایستیم، اما معتقدیم کاش این افشاگری به صورت کامل اتفاق می افتاد.
این شعر اروتیک است؟
شیما شعاعی ادعا کرده محتوای شعری که این فعال سیاسی برایش ارسال کرده، در ذکر محتوای مصادیق آزار جنسی کافی است چون اروتیک است.
ما قضاوتی نداریم که این فعال سیاسی آیا حق دارد چنین شعری را برای یک خبرنگار خانم بفرستد یا نه یا اینکه چه نیتی از ارسال این متن داشته است، اینجا صرفا می خواهیم متن این شعر را بررسی کنیم و همچنین بدانیم شاعرش کیست و چه پیشینه ای دارد.
در متن شعر [راستی ما مدعی نیستیم این متن شعر است، خود فرد مورد نظر این طور متنی را که فرستاده خطاب کرده است!] آمده: «گره میزنم/ در خیالم/ تمام دوست داشتنم را به تارِ موهایَت.../ و میبافم باهم بودنمان را،
که باز نمی شود،/ مگر با دستانِ تو!/ سیزده ات بدر، "دلبر" جان».
عناصر این شعر، برسازنده محتوایی اروتیک نیستند، چون هر شعری که از عشق می گوید اروتیک نیست.
بدیهی است برای برساختن محتوایی اروتیک، باید نشانگانی جنسی، یا دست کم اشتیاقی جنسی را به متن احضار کرد.
باز هم می گوییم که ما هیچ دفاعی از ارسال کننده این متن نداریم و صرفا خواسته ایم، متن شعر را مورد بررسی دقیق تری قرار بدهیم از منظری کاملا ادبیاتی.
نویسنده این متن کیست؟
شاید برایتان جالب باشد بدانید متنی که فعال سیاسی برای خانم خبرنگار فرستاده از کیست؟ البته زیر متن در تصویر نام او آمده: علی قاضی نظام.
قاضی نظام، از نویسنده های معروف اینستاگرام محسوب می شود و از آن دسته از نویسنده هاست که می توان با توجه به گستره فعالیت هایش در اینستاگرام و نه در فضای جدی و رسمی ادبیات، او را سلبریتی ــ نویسنده اینستاگرامی در نظر آورد. متن هایش بسیار ساده و سانتی مانتالیستی اند و بیشتر به کار پرداخت های مبتذل و سطحی در شبکه های اجتماعی می آیند. با متن های او، که خودش هم البته از عنوان شعر برایشان استفاده نمی کند، صدها تصویر مناسبتی و عاشقانه ساخته اند و در ایسنتارگام دست به دست می کنند.
با کمی جست و جو در اینستاگرام به صفحه شخصی قاضی نظام می رسیم. صدوسیوچهارهزار نفر او را در این شبکه اجتماعی دنبال می کنند. بیش از هزاروصد پست منتشر کرده که اغلب این پست ها تصویری سانتیمانتال به همراه چند سطری از نوشته های عامه پسندش هستند. ظاهرا مشاوره روانشانسی می دهد و یک کتاب هم به اسم بایکوت منتشر کرده که آن طور که خودش ادعا می کند رمان است. این کتاب به چاپ چهارم رسیده که البته با توجه به تعداد دنبال کننده هایش در اینستاگرام چندان چشمگیر هم به نظر نمی رسد.
فارغ از این ماجراها، از فعال سیاسی مورد نظر که به کتابخوانی و قرابت با روشنفکران معروف است انتظار می رود حتی اگر با مقاصد و نیاتی برای کسی متنی می فرستد، دست کم به متونی معتبرتر و حرفهایتر در دنیای ادبیات رجوع کند!