آرزوی علی نصیریان و تولد دوباره مبارک محقق نمی شود / 60 سال رویکرد دولتی و دستوری نمایش ایرانی را از جامعه دور کرد/ بابک احمدی: پژوهشکده تئاتر راه حل است
تجربه 60 سال مواجهه دستوری با شخصیت سیاه و سیاهبازی، تئاترهای سنتی و اصطلاحا سنگلجی تا لالهزاری و غیره هم هیچگاه نتوانسته جلوی کمتوجهی مردم و نسل تازه به این گونهها بایستد. در بهترین حالت اتفاقی که رخ داده، نوعی قرار دادن این شخصیتها در موزه و ویترنی است به نام جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی (باز هم دولتی و نه خصوصی) که هر دو سال یکبار برگزار میشود.
ایران آرت: بابک احمدی در اعتماد نوشت : بیستمین دوره جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی ایران به زودی برگزار میشود.برپایی مراسم رونمایی پوستر جشنواره با حضور یک چهره شناختهشده تئاتر، آنهم با رنگ و بوی نمایشهای ایرانی (مگر دیگر نمایشها را خارجیها خلق میکنند؟) چند سالی است به سنت بدل شده و به طور ویژه برعهده علی نصیریان، هنرمند قدیمی تئاتر و سینما گذاشته میشود.
دانشآموخته هنرستان هنرپیشگی و از جمله افرادی که پای کلاس درس اسماعیل مهرتاش، عبدالحسین نوشین و شاهین سرکیسیان تلمذ کرده. علی نصیریان همراه با عباس جوانمرد، جعفر والی، جمشید لایق و دیگران در دهه 30 «گروه هنر ملی» را پایه گذاشتند و سالن بیستوپنج شهریور به پاتوق همیشگیشان بدل شد؛ از روزگار نگارش و اجرای «افعی طلایی» و «بلبل سرگشته» تا امروز که فوج همقطارانش چهره بر نقاب خاک کشیدهاند.
او همواره دغدغه «تئاتر ایرانی»، یا بهرهگیری از ادبیات کهن ایرانی در نمایشها و نمایشنامهها داشته و این موضوع همواره در سخنرانیهایش بازتاب یافته است. اما پرسش اینجا است که ما آیا با تمنا کاری از پیش خواهیم برد؟
اینکه مبارک را به تئاتر جهان معرفی کنیم درحالی که از معرفی درستِ همین شخصیت زیبا و جذاب به کودکان و بزرگسالان این سرزمین شکست خوردهایم، چه دردی از فرهنگ دوا میکند؟ و اینکه چرا ما همواره جای شخم زدن زمین داخل و کاشت، داشت، برداشت محصول در همین ملک به فکر صدور بذرهایمان به اقصی نقاط جهانیم؟
چرا هیچکس سوال نمیکند که در بیست دوره برگزاری جشنواره نمایشهای آیینی- سنتی، چند دوره خارج از پایتخت برگزار شده؟ و اگر شده، چه چیز به داشتهها (یا به بیان بهتر، نداشتهها)ی تئاتر دیگر استانهای شمالی و جنوبی و شرقی و غربی مملکت ارزانی داشته؟ دریغ از یک کتابخانه و سالن تخصصی برای مطالعه متنها و تحقیقها و اجرای نمایشهای سنتی در استانهای پرجمعیت مثل شیراز و تبریز و تهران و اصفهان و مشهد و غیره.
آقای نصیریان در مراسم رونمایی از پوستر جشنواره آیینی- سنتی به یکی از آرزوهای تحقق نیافته خود اشاره و ابراز امیدواری کرد این آرزو به همت جوانان پرشوری که در حوزه تئاتر فعال هستند، محقق شود. او همچنین آرزو کرد یک مسابقه نمایشنامهنویسی با تمرکز بر شخصیت نمایشی «مبارک» برگزار شود.
علی نصیریان از ویژگیهای شخصیت نمایشی «مبارک» سخن گفت و توضیح داد: «مبارک، شخصیتی بسیار کارآمد است، چراکه نقد میکند و نقدش هم خشن نیست، بلکه بسیار شیرین و لطیف است. بنابراین به کمک مبارک، میتوان بسیاری از مسائل امروز جامعه را مطرح کرد و مورد نقد قرار داد. مبارک به خود میخندد و خندیدن به خود بسیار مهم است و چه خوب که هر یک از ما بتوانیم گاهی در خلوت خود به خودمان بخندیم.»
او در ادامه درباره یکی از تلاشهای بیثمر خود سخن گفت و یادآور شد: «آرزو داشتم مبارک را به تئاتر امروز گره بزنم و تلاش هم کردم ولی به این آرزو نرسیدم اما همزمان با بیستمین جشنواره تئاتر آیینی سنتی میخواهم خواهش کنم و پیشنهاد بدهم یک مسابقه نمایشنامهنویسی با تمرکز بر این شخصیت نمایشی و در راستای پیوند او با تئاتر امروز ما برگزار شود و جوانانی که توان نوشتن و پژوهش دارند، بر این شخصیت کار و آن را در دنیا مطرح کنند، همچنانکه دیگر کشورها نمایش «کمدیادلارته» را در دنیا مطرح کردهاند. خیلی دلم میخواهد کاراکتر مبارک را در دنیا زنده کنیم و از آن به عنوان یک کاراکتر نمایشی ایرانی در تئاتر امروز بهره ببریم و مسائل روز را بیان کنیم. نباید مبارک را رها کرد. حیف است این کاراکتر را رها کنیم. اجازه ندهیم نمایشهای سنتی ما در جا بزند و دچار ایستایی شود. آنچنانکه باید و شاید بر این نمایشها کار نشده و امیدوارم جوانان مستعد و پرانرژی که در تئاتر ما فعال شدهاند، این گونههای نمایشی را فراتر از این ببرند و مضامین جامعه امروز را در دل آنها مطرح کنند. من دیگر این انرژی را ندارم ولی امیدوارم جوانان امروزی بتوانند این کار را به انجام برسانند.«
حالا از منظر دیگری به ماجرا نگاه کنیم. سند «سیاست فرهنگی ایران» که تا حد زیادی «توسعه فرهنگ اصیل ایران» را مدنظر داشت، اول بار در سالهای پایانی دهه 40 (1347) تدوین شده و یک سال بعد یعنی در شهریور سال 1348 رسما دراختیار ارگانهای دولتی قرار میگیرد. روزنامه آیندگان با تردید و کنایه به استقبال این سند رفته و تیتر میزند «کنترل کار کلیه موسسات آموزشی و هنری».
جمشید بهنام، دبیر شورای عالی فرهنگ و هنر در آن دوران دلیل اصلی انتشار متن سیاست فرهنگی را تلاشی برای یافتن جایگاه فرهنگ و هویت ملی ایران در برابر غرب و برنامهای برای ترویج نوعی «فرهنگ ملی پایدار» در جامعه توصیف میکند و بر آن است که این متن براساس نیازهای جامعهای در حال تغییر تدوین شده که نه میخواهد تقلیدی از غرب باشد و نه آن را نفی میکند (رجوع شود به کتاب پرورش ذوق عامه، به کوشش علی قلیپور).
بعدها جلسهها متعدد با حضور اصناف و جریانهای گوناگون با هدف گسترش و تعمیق دستوری فرهنگ برگزار شد که در یک نمونه بدون حصول هیچ نتیجهای پایان یافت.
«در جلسه میراث فرهنگی طرفداران فرهنگ اسلامی و متعصبان تمدن پارسی در برابر هم قرار گرفتند.» (بهنود؛ 1348 الف: 9) بیان این نکات به این جهت است که فراموش نکنیم اصل توجه به هنرهای سنتی در دورهای بهصورت دستوری شروع شد و همچنان به همان شیوه دستوری پیش میرود.
تجربه 60 سال مواجهه دستوری با شخصیت سیاه و سیاهبازی، تئاترهای سنتی و اصطلاحا سنگلجی تا لالهزاری و غیره هم هیچگاه نتوانسته جلوی کمتوجهی مردم و نسل تازه به این گونهها بایستد. در بهترین حالت اتفاقی که رخ داده، نوعی قرار دادن این شخصیتها در موزه و ویترنی است به نام جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی (باز هم دولتی و نه خصوصی) که هر دو سال یکبار برگزار میشود.
چیزی که تئاتر امروز ایران از فقدانش رنج میبرد، وجود پژوهشکده یا انستیتویی است مملو از آرشیو و اطلاعات نمایشهای به صحنه رفته از قاجار تا امروز، (و قطعا پیش از آن) با هدف مطالعه علاقهمندان و پژوهشگران. جز این هیچ راهی برای زنده نگه داشتن فرهنگ کهن نیست، پیوند زدن مبارک و سیاه به تئاتر ساعدی و نعلبندیان و ساموئل بکت و ویلیام شکسپیر نیازمند پژوهش است ولاغیر. این پژوهش هم دو سطح دارد؛ ابتدا غور در عالم متون و نظریهها و آرشیوها و دوم، تمرین در پلاتوها و آزمون و خطای بدنها. بله! بدون پژوهشکده تئاتر به بیراهه میرویم و آرزو به دل میمانیم.