درخشان و جذاب، کمدی و تراژدی؛ برای کلاهآهنیها
نمایش یک فانتزی کمدی تراژیک درباره جنگ است که با ساختار منسجم، محتوای چندلایه، کنش دراماتیک بالا، بازیهای درخشان و جذاب و طنز قوی و کنترلشده تماشاچی را از ابتدا تا پایان درگیر و مجذوب نگاه میدارد.
ایرانآرت: «برای کلاهآهنیها» عنوان نمایشی به کارگردانی و نویسندگی پژمان عبدی است که این روزها در تماشاخانه باران در حال اجراست. بهارک سهامی در روزنامه شرق درباره این نمایش نوشته است:
نمایش یک فانتزی کمدی تراژیک درباره جنگ است که با ساختار منسجم، محتوای چندلایه، کنش دراماتیک بالا، بازیهای درخشان و جذاب و طنز قوی و کنترلشده تماشاچی را از ابتدا تا پایان درگیر و مجذوب نگاه میدارد.
سه سرباز بعد از کشتهشدن در انتظار سوارشدن در سفینهای هستند که طبق گفته فرشته مرگ قرار است آنها را به دنیای پس از مرگ انتقال دهد. شرط عملیشدن سفر آنها پرشدن سفینه است؛ بنابراین سه نفر بیصبرانه منتظرند که آمار کشتهشدگان جنگ به ٢٠٠ نفر برسد. این انتظار که گویی هیچگاه به پایان نمیرسد، در کنار کشمکش سربازها با هم و با فرشته مرگ، برزخی، پر از تعلیق و پارادوکس میآفریند که در پس آن بیمعنایی جنگ نهفته است. در نیمه ابتدایی اثر کشمکش بین دو سرباز از دو جبهه متخاصم جریان دارد. از نحوه تعامل آنها معلوم میشود که آرپیاجی نماینده کشور با فرهنگ و تمدنی بالاتر از کلاشنیکف است. جنگ بر سر تصاحب یک جزیره است که هر دو کشور ادعا میکنند متعلق به آنهاست. گویی جنگ که در ابعاد وسیع بیرون از فضای تنگی که این ارواح در آن به دام افتادهاند در جریان است، در ابعاد مینیاتوری بین این دو سرباز اتفاق میافتد. فرشته مرگ با طنازی پرده از اعمال به ظاهر قهرمانانه این سربازان برمیدارد و خودخواهانه و دروغینبودن انگیزههایشان را به رخشان میکشد. سربازانی که به ظاهر برای دفاع از مرزهای کشورشان جانفشانی کرده بودند، حال برای وخیمترشدن اوضاع جنگ و بالارفتن آمار کشتگان لحظهشماری میکنند. برای آنها پیروزی و شکست دیگر معنایی ندارد؛ تنها هدف برای آنها پرشدن سفینه از کشتهشدگان است. رستگاری آنها از برزخی که گرفتار آناند در گروی ادامهیافتن جنگ به شکلی هرچه خونبارتر است. این نکته نمایشنامه را در ارتباطی بینامتنی با آثاری نظیر ننهدلاور برشت قرار میدهد که در آنها جنگ برکتدهنده سفره ضدقهرمان است.
نمایش، تلخترین تجربیات انسان، یعنی مرگ و جنگ را در قالب طنز بهگونهای ارائه میدهد که در عین خنداندن مخاطب چراغ ذهن او را پیوسته روشن نگاه میدارد. قالب طنز بین تماشاچی و صحنه، فاصله مناسبی برای اندیشیدن به تلخی و پوچی جنگ را ایجاد میکند.
بازیگران بسیار دقیق و بجا انتخاب شدهاند. چهار بازیگر این نمایش، مهتاب شیروانی، محمدعلی حسینعلیپور، میثاق زارع و پژمان عبدی همه دارای توانایی بیانی و فیزیکی چشمگیر هستند و روشن است در پس این بازیهای روان جلسات تمرین جدی و منظمی وجود داشته است. چهار شخصیت هر کدام هویت مستقل خود را دارند و به میزان لازم شخصیتپردازی میشوند. کارگردان از المانهای گوناگون دراماتیک با هوشمندی و در زمانهای مناسب بهره میگیرد. به عنوان نمونه روح سوم زمانی وارد میشود که بیشتر نمایش بین دو روح اول جریان پیدا کرده و تماشاچی در انتظار شخصیت دیگری نیست. ورود او به صحنه نفس تازهای در جان نمایش میدمد و کنش دراماتیک را وارد نقطه عطف تازهای میکند. از دیگر نقاط قوت نمایش، انتخاب موسیقی مناسب و بهرهگیری بجا از دکور مینیمال است که از دیوار فلزی و خشنی تشکیل میشود که برزخ سربازان را از کارزار جنگ و دنیای زندگان جدا میکند و جعبههای سفید چوبی که به نظر حاوی مهماتاند و هم کاربرد صندلی دارند.
از نظر نگارنده برجستهترین خصوصیت این نمایش استفاده بجا از طنز به شیوهای بسیار مؤثر، جذاب و کنترلشده است. در هیچکدام از دیالوگها و کنشها و واکنشها طنز به لودگی و بازیهای مبالغهآمیز افراطی منجر نمیشود.
در مجموع هیچکدام از عناصر دراماتیک به کار گرفته شده خود را به تماشاچی تحمیل نمیکند و همه در ارتباطی ارگانیک در خدمت هدف اصلی نمایش قرار میگیرند که بهتصویرکشیدن حماقت و پوچی نهفته در پس نقاب رشادت و دلاوری و جنگاوری است. به گونهای که حتی آرپیاجی که در سراسر نمایش از دلاوریهای آرتور، قهرمان افسانهای کشورش با غرور و افتخار یاد میکند، در پایان به توخالیبودن این اسطوره پی میبرد.
«برای کلاهآهنیها» با بهرهگیری از زبان طنز قوی، پیرنگ منسجم، شخصیتپردازی پویا، درونمایه چندلایه، کارگردانی دقیق، بازیگران حرفهای و خلاق، دکور، موسیقی و میزانسن بجا و مناسب اثری قوی، پرکشش و تأثیرگذار است و تماشاچی را با رضایتی بالا از سالن به بیرون میفرستد.