دوست دارم کوه باشم! / گفتوگوی نوروزی با چیستا یثربی
من اما اگر چه عاشق طبیعت هستم اما از طبیعت گریزانم، طبیعت من را میترساند
ایران آرت: چیستا یثربی از آرزوها و حال و هوای خود در ایام نوروز گفت.
چیستا یثربی نمایشنامهنویس و کارگردان باسابقه تئاتر که نگارش بیش از پنجاه نمایشنامه و فیلمنامه و کارگردانی دهها اثر نمایشی، ترجمه و تالیف چندین اثر مختلف در زمینههای ادبی و روانشناسی و کسب دهها مقام و جایزه و لوح از جشنواره های مختلف فرهنگی و هنری را در کارنامه هنری و حرفهای خود دارد، یکی از مهمانان سفره هفت سین هنرآنلاین بود.
او با امید بسیار به آینده معتقد است که امسال سال اوست و میگوید؛ خستگی ناپذیری و شیطنتها و بازیگوشیهای میمون شاید بتواند در سال جدید بر افسردگیهایی که جانواران دیگر در سالهای گذشته پدید آوردند فائق بیاید.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی نوروزی ما با این هنرمند خستگی ناپذیر و دوست داشتنی است.
خانم یثربی ایام نوروز به نوعی ما را با طبیعت آشتی میدهد؛ توجه به عناصر طبیعی و قرار دادن آن بر سر سفره هفت سین نمونهای از این توجه است، رابطه شما با طبیعت چطور است؟
بله ایام نوروز فرصت مناسبی برای آشتی با طبیعت است. من اما اگر چه عاشق طبیعت هستم اما از طبیعت گریزانم، طبیعت من را میترساند، من از این همه زیبایی میترسم، عاشق کوه هستم اما از کوهنوردی میترسم، حدود ده سال است که کوهنوردی نکردم اما عاشق اوج و عظمت و وهم طبیعت هستم. دریا را دوست دارم اما هراس دارم که به اندازهای داخل آب شوم که غرق شوم و به اندازهای جذب آب شوم که دیگر آب از سرم گذشته باشد، شاید دلیلش این باشد که من یک بار این تجربه را داشتم که به اندازهای در آب فرو رفتم که چیزی نمانده بود غرق شوم. همچنین میترسم به اندازهای از کوه بالا برم که دیگر توان پایین آمدن نداشته باشم.
خانم یثربی اجازه بدهید یک سوال فانتزی بپرسم، اگر یک بار دیگر به دنیا بیایید و قرار باشد روحتان در قالب یکی از اجزاء طبیعت همچون کوه، دریا و... حلول کند کدام را ترجیح میدهید؟
از میان اشکال مختلف طبیعت کوه را به دلیل عظمت، استواری و نزدیکی آن به زمین و خدا بیشتر دوست داردم. دریا اگرچه همواره مجذوبم میکند اما رابطه من با دریا مانند رابطه میان ماه و دریا است به این معنی که من مجذوب دریا میشوم اما دریا من را میترساند. دوست داشتم اگر یک بار دیگر به دنیا میآمدم ابر- البته ابرسفید- میشدم. من ابر را به دلیل سفیدی و پاکی آن دوست دارم و دلیل دیگر آن، این است که هزاران بار تغییر شکل میدهد و هزاران بار رنگ نور را در خود منعکس میکند، لحظاتی وجود دارد و لحظاتی بعد محو میشود، گاهی به شکل اسب است و کاهی به صورت اژدها ظاهر میشود و هیچکس او را به دلیل این تغییرات سرزنش نمیکند، کسی او را نقد نمیکند و او اجازه دارد سیال و خودجوش باشد و در یک کلام اجازه دارد خودش باشد اما در بیشتر مواقع به ما انسانها اجازه داده نمیشود که خودمان باشیم. دوست دارم بگویم به آدمها اجازه بدهید خودشان باشند.
بیشتر ما زمانی که جوانتر و به عبارتی کم سن و سالتر هستیم نسبت به سالهای بعدتر حس و حال متفاوتی به نوروز داریم؛ به طوری که گویی هرسالی که میگذرد نسبت به آن بیتفاوتتر میشویم، نوروز برای شما چگونه بوده آیا این حس و حال با گذشت سالها در شما تغییری کرده است؟
دلیل اینکه ذوق بهار در میان ما کم شده این است که اولا تکرای میشود و طبیعتا مناسک بعد از مدتی بیمعنی میشود، دلیل دیگر این است که "حول حالنا" در ما اتفاق نمیافتد و یکی از دلایل آن این است که ما به قدری به تکنولوژی وابسته شدیم و رابطههای خود را محدود به تکنولوژی کردیم کمتر متوجه تغییرات میشویم. در سالهایی که تکنولوژی به این شدت پیشرفت نکرده بود نزدیک سال تحویل همه اعضای خانواده قرآن میخواندند و فال حافظ میگرفتند اما اکنون درست از یک ساعت قبل از شروع عید همه در فضاهای مجازی در حال پیام دادن به یکدیگر هستند به حدی که حتی لحظه تحویل سال را هم از دست میدهند.
فکر میکنید دلیل اینکه حول حالنا در ما اتفاق نمیافتد تنها محدود به این دلیل بخصوص است که گفتید؟
دلیل اینکه حول حالنا در ما اتفاق نمیافتد این است که مردم ما به درون خود بیتوجه و ظاهربین شدهاند و به جای اینکه هر کس تلاش کند تا در جایگاه خود رشد کند و به تعالی برسد بیشتر تلاش میکند که شبیه دیگری شود. مردم ما در عید نوروز به تنها چیزی که تمرکز ندارند عید است اما در مقابل دائما به فکر زیبایی ظاهر و سفره هفتسین هستند برای اینکه مثلا عکسهای قشنگی را در صفحات مجازی خود به نمایش بگذارند.
در سال جدید چه آرزویی برای تئاتر و مردم دارید؟
آرزوی من این است که در سال جدید ما تئاتریها دوشادوش و در مصاف هم به مبارزه ظلم و جهل و تاریکی برویم و روشنایی صحنههای تئاتر را به دلهای مردم بیاوریم و چنانچه مردم به دیدن تئاتر نیامدند ما کاری کنیم که وارد خانههای آنها شویم با دیدن و باور کردن تکههایی از تئاتر که میتوانیم آنها را در فضاهای مجازی نشر دهیم و آنها را به این باور برسانیم که تئاتر میتواند به زندگی ما روشنی بیاورد. دوست دارم سال جدید سال حول حالنای تئاتر باشد و نه شکوفایی چرا که مطمئن نیستم معنی شکوفایی دقیقا چه میتواند باشد اما میدانم حول حالنا به این معنی است که حال تئاتر خوب شود و هنرمندان بتوانند با امکانات برابر به فعالیت بپردازند.
همچنین آرزو میکنم مردم بیش از اینکه به قضاوت دیگران میپردازند به خود بپردازند چرا که زندگی بسیار کوتاه است. دوست دارم که به خودمان بپردازیم تا در تاریکیهای فراموشی بعد از مرگ نور ببینیم.