تئاتر در مدرسه آموزش هنر نیست، آموزش زندگی است / نگاهی به ضرورتهای آموزش تئاتر در مدارس
الناز اسکندری: آبانمان امسال بود که سند همکاری مشارکت معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش امضا شد و مقرر شد تفاهم نامه همکاری مشترک در اسرع وقت تهیه شود و به امضای دو طرف برسد. هدف این تفاهمنامه توسعه آموزش هنر در مدارس است. به همین دلیل به سراغ کارشناسان تئاتر کودک و نوجوان رفتیم تا از آنها بخواهیم چشماندازی برای این همکاری تبیین کنند.
ایران آرت: وقتی صحبت از هنر تئاتر میشود، موضوع برای کارشناسان تئاتر کودک و نوجوان بسیار گستردهتر از تنها آموزش یک واحد درسی یا فوقبرنامه است. تئاتر درواقع نوعی کارگاه آموزش زندگی است. کارگاهی که چند دهه است از اولویتهای مدارس کشور ما خارج شده است. بنابراین طبیعی است وقتی به سراغ کارشناسان تئاتر کودک رفتیم و از آنها پرسیدیم وزارت آموزش و پرورش و معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چطور باید در زمینه تئاتر به تفاهم برسند، آنچه شنیدیم این بود که تئاتر باید بخش مهمی از برنامه آموزشی و تربیتی مدارس کشور باشد.
بهرام شاهمحمدلو، کارشناس با سابقه تئاتر کودک گفت: «به صورت حرفهای تصور ما از آموزش تئاتر این است که در یک محیط آکادمیک، شاخههای مختلف هنر تئاتر مثل نویسندگی، بازیگری، طراحی صحنه، طراحی لباس و ... در دورههای کوتاهمدت یا بلند به علاقهمندان آموزش بدهند. اما مساله آموزش تئاتر به کودکان و در مدارس به کلی متفاوت است. برای این تئاتر اسمهای مختلفی میتوانیم بگذاریم. تئاتر غیرفعال، غیرحرفهای یا تئاتری که متخصص پرورش نمیدهد. روش کار به این صورت است که مجموعهای از امکانات، دروس، برنامهها و تمرینها طراحی میشود تا دانشآموز پرورش بیابد. این پرورش که با آموزش مسائلی مثل تعادل، تمرکز، تسلط بر بدن و روان و حتی بیان دانشآموز امکانپذیر است او را برای حضور در عرصه زندگی اجتماعی در آینده آماده میکند. این دانش آموز علاوه بر تسلط بر بدن خود، تخیلش نیز پرورانده میشود.»
بنابراین آموزش تئاتر در مدارس چیزی مانند آموزش نقاشی نیست. بلکه هدف تقویت روح و جسم دانشآموزان و آماده کردن آنها برای آینده است. دانشآموزی که در کارگاههای تئاتر مدرسه حتی نفس کشیدن و راه رفتن را دوباره میآموزد، ممکن است در آینده در زمینه هنر تئاتر کار بکند یا نکند. مساله در نهایت فقط تئاتر نیست بلکه زندگی است.
سرپرست معاونت آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش در روز امضای سند گفته بود: «ما با تدوین طرح ایران مهارت که در حقیقت ورود مهارتآموزی به متوسطه دوره اول تحصیلی است و هدف این است که دانشآموزان از نزدیک، مهارتهای حرفهای و شغلی را تمرین و تجربه کنند، در بخش آموزش هنر با همفکری و همراهی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این هدف خواهیم رسید.»
اما چشمانداز کارشناسان تئاتر کاربردی و تئاتر کودک بسیار فراتر از این حرفهاست. صحبت از ظرفیتهای بزرگ نادیده گرفته شده است.
منصور خلج، کارشناس دیگری است که البته به امضای این توافقنامه به چشم یک فرصت بزرگ نگاه میکند. او در این باره گفت: «خیلی خوب است که وزارت آموزش و پرورش با نیروی بالقوه هزاران مدرسه در سراسر کشور، آغوشش را برای ترویج تئاتر خلاق میان کودکان و نوجوانان باز کند. این وزارتخانه مهمترین جایی است که میتواند خلاقیت را در بین دانشآموزان پرورش دهد. تصور کنید در برخی مناطق کشور ما که امکانات اولیه مانند سالن سینما نیست، تئاتری که با کمترین امکانات زمینه فعالیت هنری را فراهم میکند چقدر میتواند راهگشا باشد.»
خلج تاکید کرد مهمترین بستر آموزش تئاتر در مدارس «شور و انگیزه» خود دانشآموز است که به وفور در مدارس یافت میشود چون انسان ذاتا به بازی علاقه دارد. او گفت: «ورود آموزش و پرورش به مساله تئاتر میتواند به راحتی شعار تئاتر برای همه را محقق کند. زیرا این وزارتخانه با چند میلیون نفر روزانه در ارتباط است و نمایش کودکان هم امکانات دکور، صحنه و نور و صدای آنچنانی نمیخواهد. کودکان در مناطق دوردست سیستان هم به راحتی میتوانند با حضور مربی دوره دیده از آن بهرهمند شوند.»
عباس جهانگیریان نیز گفت: «تئاتر ظرفیت مهمی است که آموزش و پرورش ما در چهل سال گذشته از آن غافل بوده است. طی سی سال گذشته تلاش کردم ضرورت تئاتر را به مدیران آموزش و پرورش در سطح معاون وزیر تا مدیران کل و مدیران مناطق بقبولانم. حالا یکی دو سال است که مدیران فعلی آموزش و پرورش کسانی هستند که به اهمیت موضوع واقف هستند و این به نظر من بسیار امیدبخش است.»
جهانگیریان اما نگران است که این توافقها ناپایدار باشند. زیرا مدیران امروز آموزش و پرورش به تئاتر علاقه دارند و ممکن است مدیران بعدی نداشته باشند. او گفت: «متاسفانه تصور بسیاری از مدیران در کشور ما از تئاتر بسیار ابتدایی است. تصور میکنند تئاتر همان چیزی است که در دوره نوجوانی خود در لالهزار دیدهاند. بنابراین گمان میکنند تئاتر یک فعالیت مستهجن است و نمیدانند این هنر چقدر میتواند در مفرح شدن فضای آموزشی و آموزش مسائل مهم درسی کمککننده باشد.»
بنابراین این هنرمند که سالهای طولانی در مدارس به آموزش تئاتر و تدوین کتاب در این زمینه مشغول بوده است، پیشنهاد کرد قبل از امضای تفاهمنامه، در آن بندهای توضیحی بگنجانند که ضرورت ادامه و پایبندی به آن برای مدیران احتمالی آینده آموزش و پرورش که احیانا به تئاتر علاقهمند نخواند بود، کاملا تشریح شود. کار از محکمکاری عیب نمیکند!
اما وقتی صحبت از آموزش تئاتر در مدرسه میشود، اولین سوالی که به ذهن میرسد این است که چه کسانی آموزش بدهند. بیایید در این باره خوشبین باشیم. گرچه تئاتر در دهههای گذشته در آموزش و پرورش نادیده گرفته شده است اما، آن بیرون، کارشناسان و فعالان به وفور درباره آن کار عملی و تئوریک انجام دادهاند. بنابراین با سرپرستی مرکز هنرهای نمایشی، آموزش و پرورش میتواند با خیال راحت کار آموزش مربیان را به کاردان بسپارد.
عباس جهانگیریان در این باره گفت: «فضای خوبی برای آموزش معلمان وجود دارد. در چنین فضاهایی میتوان برای مربیان علاقهمند دورههایی برگزار کرد و به آنها مدرک داد تا بتوانند در مدرسه به دانشآموزان تئاتر آموزش بدهند. در حال حاضر در مدارس ما یک معلم بیکار را پیدا میکنند تا به دانشآموزان هنر یاد بدهد. در صورتی که میدانید اگر کودکی مثلا در زمینه نقاشی مستعد باشد و نخستین معلم هنر او نتواند خلاقیت او را پرورش دهد، نمیتواند در آن موفق شود.»
او تاکید کرد: «تا وقتی مربی خوب نداشته باشیم کاری از دست مرکز هنرهای نمایشی برنمیآید. ما در مدارس یک نسل افسرده، بیمار و خسته داریم. کودکان ما از پایه هفتم توجیه شدهاند که نباید قصه بخوانند چون وقتشان را تلف میکند و نمیتوانند به کنکور بپردازند. باید مربیانی تربیت کنیم که در این زمینه آموزش دیده باشند. به کودکان اجازه بدهند که بازی کنند، زندگی کنند، نفس بکشند. وقتی بچهای از استرس کنکور کتاب نمیخواند قطعا تئاتر هم نمیبیند. این مشکلات ریشهای است و باید مرض کنکورزدگی در مدارس ما درمان شود.»
بهرام شاهمحمدلو نیز مراحل این آموزش را اینگونه توضیح داد: «پیشنهادم این است معلمان داوطلب برای این کار با امتحان و گزینش جدی انتخاب شوند. معلمانی که علاوه بر عشق و علاقه شخصی، توانایی این کار را نیز دارند. شاید نهایتا ۶۰ نفر از آنها برای این کار لازم باشند. اینها را به صورت جدی آموزش میدهیم تا بتوانند همکاران خود را آموزش دهند. به آنها گواهینامه معتبر هم داده میشود. این معلمان شروع به آموزش همکاران خود در دورههای کوتاه مدت میکنند و به این شکل با صرف هزینه بسیار کم و در حد محدودیتهای آموزش و پرورش، به صورت تصاعدی و در مدت کوتاهی تعداد زیادی مربی خواهیم داشت. پس هدف اصلی این است که از دل آموزش و پرورش به خودشان آموزش بدهیم و نه از بیرون. در یک پروسه ۶ ماهه تا یک ساله ما تعداد زیادی مربی آموزشدیده خواهیم داشت که با حداقل امکانات در مسیر آموزش قرار گرفتهاند و دانشآموزان مستعد نیز این میان شناسایی میشوند.»
منصور خلج نیز گفت: «آموزش و پرورش بستر لازم را برای تربیت مربی تئاتر دارد و ما هم نیروهای متخصص تئاتر کودک داریم. میتوان در دورههای کوتاهمدت سه ماهه، برای مربیان مدارس کلاس برگزار کرد و آنها را برای آموزش کودکان و نوجوانان آماده کرد. ما بنیاد تئاتر کودک داریم که مثل یک دانشکده است و در آن استادانی حضور دارند که در این زمینه تجربه و تالیفات مفیدی دارند. اینها میتوانند خدمات آموزشی به وزارت آموزش و پرورش ارائه کنند.»
بنابراین آموزش مربی و برگزاری دورههای ضمن خدمت برای مربیان هنر و تئاتر در مدارس کاری نه دشوار و نه پرهزینه است. اگر قرار است آموزش و پرورش به تئاتر در مدارس خوش آمد بگوید، بهتر است این کار را با آموزش و تربیت مربیان آغاز کند.
در این میان عباس جهانگیریان، یکی از راههای سادهتر کردن این پروسه را تشکیل انجمنهای تئاتر در مدرسه دانست و گفت: «تقویت تئاتر در مدارس با تشکیل انجمنهای تئاتر بسیار سادهتر است. زیرا وقتی یک مربی تئاتر وارد یک مدرسه میشود به جای دویست دانشآموز، با یک گروه بیست- سی نفره از علاقهمندان تئاتر و اعضای انجمن مواجه میشود.»
بنابراین، زیرساختهای آموزش و تئاتر در مدارس کاملا فراهم است. نیاز به امکانات زیادی ندارد. یک اتاق خالی میخواهد و یک مربی آموزشدیده و مقداری اکسسوار که حالا خیلی هم دور از دسترس نیست. اما بهرام شاهمحمدلو به عنوان یکی از کسانی که سالهاست از هر فرصتی برای کار با کودکان و نوجوانان استفاده میکند، اولین شرط آغاز این راه را اینگونه تشریح کرد: «به مرور باید نیازش را در مدارس ایجاد کنیم و کاری کنیم کمبود آن حس شود. باید این را بقبولانیم که تئاتر هنر مادر و یکی از مهمترین محورهای آموزشی کودکان است که نمیتوان از آن صرف نظر کرد. وقتی این نیاز احساس شود، معلمی که به صورت هفتگی در چند مدرسه کلاس تئاتر دارد میتواند درباره آن صحبت کند و به ضرورت، مدیران را قانع کند که گروههای تئاتری را به مدارس بیاورند. آن وقت است که روابطعمومیها با ارتباطی که با مراکز تئاتر میگیرند امکاناتی مثل تخفیفهای اساسی یا اجراهای رایگان را برای مدارس فراهم میکنند و این فعالیت دوطرفه آغاز میشود. بنابراین تاکید میکنم همه چیز با ایجاد حس نیاز آغاز میشود.»
منصور خلج هم به این نکته تاکید داشت که رابطه معاونت هنری و آموزش و پرورش، بعد از ایجاد زیرساختهای تئاتر در مدارس، بر حسب ضرورتی خواهد بود که قبلا در ذهن مدیران و مربیان مدارس شکل گرفته است. او گفت: «آنچه به عنوان اجرای گروههای تئاتری در مدارس میشناسیم، درواقع کار کردن بزرگترها برای بچههاست. ولی مطلوب ما این است که خود بچهها بیایند و کار کنند و هیجاناتشان برانگیخته شود.»
عباس جهانگیریان هم گفت: «در حال حاضر آموزش و پرورش شورایی دارد که کتابها را بررسی میکنند و کتابهای مفید را در یک لیست به مدارس معرفی میکند. این اتفاق درباره تئاتر هم میتواند رخ دهد. کارشناسان آموزش و پرورش بروند و کارها را ببینند و اگر کاری مفید و مناسب بود از گروه تئاتر دعوت کنند تا نمایششان را در مدرسه اجرا کنند.»
این گزارش روز 11 آذرماه در روزنامه ایران منتشر شده است.