نمایشهایی تکراری بهار سال آینده برای چندمین بار روی صحنه خواهند رفت
عهد اخوت دائمی نمایش ایرانی با لورکا و چخوف
ایرانآرت، صابر محمدی: نمایشهایی که روی صحنهاند، روزهای پایانی اجرای خود را میگذرانند تا در پایان اسفندماه جای خود را یکسره به نمایشهایی جدید بدهند. سالنهای مختلف این روزها شاهد اجرای نمایشهای متنوعی از جوانها و پیشکسوتها هستند و متنهایی هم که براساس آنها کارگردانها دست به کار اجرا شدهاند، متون یکدست و همگنی نیست. همین باعث شده که در ماه پایانی سال، مخاطب در انتخاب جنس نمایشی که میخواهد به تماشایش بنشیند، با حق انتخاب نسبتا گستردهای مواجه است. هر چند همین گستردگی را نمیتوان با گذشتههای نهچنداندور تئاتر ایران مقایسه کرد. همین حالا هم، تغییر و تحولات نهچندان مثبتی که در نمایش ایرانی در سالهای اخیر رخ داده، منتقدان خودش را دارد؛ کسانی که معتقدند برآیند کلی تئاتر امروز، شمایلی بسیار سادهشده و تقلیلیافته از آن چیزی است که باید باشد.
امیر دژاکام، کارگردان باسابقه تئاتر در این باره میگوید: وضع امروز نمایش به لحاظ زیباییشناسی قابل بررسی نیست چون با کمی اشک یا خنده، کمی درام، لباسهای صرفا شهری و با دو سه بازیگر چیزی روی صحنه میرود که نمایش نیست.
حمیدرضا آذرنگ هم که این روزها نمایش «ترن» را روی صحنه دارد، در این باره معتقد است: اکنون در تئاتر، اسیر پدیده نهچندان مطلوب بازاجرا هستیم. آذرنگ میافزاید: «نمایشها را بارها و بارها اجرا میکنیم و دوباره همان اجراها را هم یکی دو سال بعد تجدید میکنیم. این بیشتر به خاطر محدودیتهاست که کسی جرأت نمیکند متنی جدید دست بگیرد».
حالا با نگاهی به نمایشهایی که هماکنون در حال تمریناند تا در فصل بهار تئاتر در سال بعد روی صحنه بیایند، درمییابیم که این ماجرا نهتنها روی تازهای به خود نمیگیرد و وضع را به سمت مطلوب نمیبرد، بلکه با استقرار و تسلط بازاجراها و نیز اجرای متون نمایشنامهنویسان معروفی روبهرو خواهیم بود که بارها و بارها در ایران روی صحنه رفتهاند.
باز هم شکسپیر، باز هم لورکا
روزهای پایانی هر سال برای اهالی تئاتر، پر است از خبرهایی که میگویند کدام کارگردانها و کدام بازیگران هماکنون در حال تمریناند تا در سال آینده، روح تازهای همزمان با بهار به نمایش ایران ببخشند. تئاترهای اسفندماه که روزهای پس از برگزاری جشنواره تئاتر فجر را میگذرانند، به نوعی تئاترهای دوره گذارند تا به فصل جدید اجراها برسیم. اما خبرهایی که این روزها از گروههای در حال تمرین به گوش میرسد، به نظر میرسد در ادامه همان نگرانیهای دژاکام و آذرنگ و البته بسیاری از کارگردانها و بازیگران تئاتر و همچنین منتقدان نمایش قابل بررسی است. آنطور که خبرگزاری فارس گزارش داده هماکنون 21 اثر نمایشی برای اجرا در جشنوارههای تئاتری و تماشاخانههای تهران تنها در پلاتوهای خانه نمایش در حال تمرین است. این 21 اثر نمایشی را اگر مرور کنیم میبینیم که دوباره با بازاجراها و پرداختن به نمایشنامههایی روبهروییم که بارها پیش از این روی صحنه رفتهاند: نمایشهایی مانند: «هنگامهای که هملت به دست جادوگران مکبث کشته شد» با اقتباس از دو نمایشنامه «مکبث» و «هملت» با اقتباس و کارگردانی مسعود طیبی، نمایش «چهارفصل» نوشته آرنولد وسکر با کارگردانی فرانک ترابی و نمایش «زیبای بیاعتنا» اثر ژان کوکتو با ترجمه پرویز تائیدی، نمایش «ببخشید شماره عوضیه» نوشته لوئیس فلچر با ترجمه منیژه محامدی با کارگردانی سعید داخ، برای اجرا در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان، دو اثر نمایشی «خواستگاری» اثر آنتوان چخوف نمایشنامهنویس روسی با آدابته و کارگردانی سیدعظیم موسوی «باغ آلبالو» اثر آنتوان چخوف با کارگردانی علی کاظمی، «کالیگولا» نوشته نیما خان و کارگردانی علی نبی عامر، «خانه برنارد آلبا» نوشته فدریکو گارسیا لورکا با ترجمه احمد شاملو با کارگردانی نسیم تاجی، «عشق لرزه» نوشته اریک امانوئل اشمیت با کارگردانی آیلار نوشهری.
میبینیم که باز هم آثار لورکا، اریک امانوئل اشمیت، چخوف و متنهای بارها اجراشده، غالب تئاترهای بهار سال آینده را تشکیل میدهند. اما چرا؟
جرأت نداریم!
میکائیل شهرستانی بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر معتقد است نسبت دقیقی بین گرایش به بازاجراها و پرداختن به متون تکراری بارها تجربهشده هست و با صراحت از «بیسوادی» در توضیح این نسبت یاد میکند. او میگوید: بسیاری از این نمایشها بارها امتحانشان را پس دادهاند و ظرفیتهای مختلف آنها در نمایش ما آزاد شده است. برای بسیاری از کارگردانهایی که سراغ این متون میروند، کافی است فیلم تئاترها را مروری کنند تا بتوانند با مهندسی و طراحی سادهای بهراحتی آنها را بازاجرا کنند و بروز این وضع، محصول دانش و جرأت کم است».
شهرستانی که خود نمایش «شاعر» از داریو نیکودمی را دوبار اجرا کرده است، توضیح میدهد: «دلیل بازاجرای این نمایشنامه این است که من به عنوان پروسهای کارگاهی با شاگردانم به آن مینگرم. به طور مثال وقتی میخواهم نوعی از کمدی را به آنها بیاموزم، کاملا هدفمند و در روند آموزش، ممکن است اثری را دوبار اجرا کنم. اما وقتی از سوی کارگردانان این همه بازاجرا میبینیم باید بپرسیم آیا این متون این همه ظرفیت متفاوت دارند؟ اگر دارند، مسلم است که این همه اجراهای شبیه هم، این ظرفیتهای متفاوت را درک نکردهاند».
شهرستانی که ناظر همواره دقیق تئاتر ما بوده است البته به کسانی اشاره میکند که در رابطه با یک نمایشنامهنویس، نگاه متمکزی دارند: ممکن است دغدغه یک کارگردان، سالها تمرکز بر آثار آنتون چخوف بوده باشد. در صورتی که او هر بار با نگاهی خلاق و با دریافت ظرفیتهایی تازه سراغ متن چخوف میرود، هیچ ایرادی به آن وارد نیست. اما وقتی به طور مثال نمایشی مثل «خردهجنایتهای زن وشوهری» را طی مدت کوتاهی چند بار و مثل هم اجرا میکنیم، شبهه بیسوادی را تقویت میکنیم. چرا جرأت نداریم، تاکید میکنم جرأت نداریم آثار اکبر رادی یا بهرام بیضایی را روی صحنه ببریم؟ هنوز بسیاری از آثار آنها اجرا نشده است. هر چند برخی از آنها هم که اجرا میشود، اجرایی صوری و نعل به نعل است که از هر کسی برمیآید. تازه، در این اجرای نعلبهنعل، با بدفهمی و هدایت الکن بازیگران هم روبهرو میشویم.
وقتی سراغ این آثار میرویم باید با نگاهی جستوجوگر و خلاق با آنها مواجه شویم؛ در واقع باید خالق ثانوی آن متن باشیم نه فقط مجری آن. این کارگردان تئاتر معتقد است برای برونرفت از این وضع مسلط، اداره نظارت و ارزشیابی باید دخالت کند. شهرستانی میگوید: «این اداره باید ترتیبی اتخاذ کند که بنا بر آن تئاترهای تجربی و دانشجویی و حتی آماتور، تا سه چهار سال اجازه بازاجرای اثری را نداشته باشند. مگر اینکه در هر بازاجرا، نکاتی تازه و خلاقانه در بازبینیها دیده باشند».