آیدین آغداشلو| فرامرز اصلانی
آیدین آغداشلو: فرامرز اصلانی زبان و صدای مردمش بود
آغداشلو در فراق از دست دادن دوست پنجاه ساله خود فرامرز اصلانی متنی را منتشر کرد.
ایران آرت: آیدین آغداشلو در پیامی به درگذشت فرامرز اصلانی خواننده صاحب نام ایرانی واکنش نشان داد.
استاد نقاش یک روز پس از درگذشت فرامرز اصلانی در صفحه اینستاگرامش نوشت: فرامرز اصلانی عزیزم حیف شد. خیلی حیف شد. حالاحالاها کار داشت در این دنیا، اما وقتش که برسد نظر آدم را نمیپرسند، حتی اگر انبوهی کار ناتمام در پشت سر داشته باشد.
نزدیک پنجاه سال بود همدیگر را میشناختیم و دوست بودیم و دوست داشتیم همدیگر را. پیش از سال ۵۷، وقتهایی میآمد به خانهی ما و صدای گیرایش همراه با ساز دلپذیرش، روزگارمان را مالامال از خوشی می کرد… بر ما منت میگذاشت. بعدها همدیگر را گم کردیم تا گاهگداری که در سرزمین غریبهای ملاقاتی دست میداد؛ مثل آخرین باری که شبی در منزل دوستی در تورنتو دیدار تازه شد؛ گفتیم و آواز خواندیم و خندیدیم و یاد روزهای گذشته در میان آمد. بعد، در لحظهای، بیمکالمه، از پنجره خیابان تاریک و بیهمهمه را تماشا کردیم… و قرار نبود صورت و صدای گرفته و قامت متناسبش سه چهار سال بیشتر نپاید و بهقول خیام، بازیچهوار به «صندوق عدم» فرو افتد.
فرامرز اصلانی آدم نازنین و سرراست و سربهراهی بود. نظیر نداشت. مهربان و خوشخلق و خلاق و عاری از هر تکبری بود. مانندش دیگر نخواهد آمد، چون جهانی که او را حاصل داد دیگر تکرار نخواهد شد. سرودهها و ساز و صدایش زمزمهی نسلی شد که آن سادگی و فوریت ساده و سربههوا را دوست داشت و زمزمه میکرد. دو سه جمله از هر کدام از سرودههایش را که میخواندی، بقیه، بیاشتباه و بیکموکاست، دم میگرفتند و ادامهاش میدادند. سرود جمعی میشد.
این طور بود که آرامآرام زبان و صدای مردمش شد. خیلی بیریا، خیلی بیادا. حرف دلش همیشه میشد حرف دل هر نوع و جنس آدمی. مثل حرف دل لئونارد کوهن برای آن طرفیها… دنیای بدون فرامرز اصلانی، ادامه خواهد داشت، اما سوتوکور و خالی و بیجروجوش؛ مثل همان کوچهای که آن شب از بالا تماشایش کردیم.
سالها پیش در سوگ دوستی نوشتم که درختان تناور باغ خاطرهی من، یکیک دارند میافتند. فرامرز اصلانی یکی از همان سروهای راستقامت بلندبالا بود. آخرین آنها اگر نباشد، از بهیادماندنیترینشان است.