محمدرضا شجریان: در ایران همه چیز را سیاسی کردهاند/ از سال ۸۷ یک ریال در این مملکت درآمد نداشتم/ صحبتهای شجریان در آخرین مصاحبهاش
محمدرضا شجریان در آخرین گفتگویش پیش از عود کردن بیماری سرطان میگوید: هنرمند وظیفه دارد حرف مردم را در مقابل سیاست بزند. بعضی از هنرمندها هم حاضر نیستند این کار را انجام دهند.
ایران آرت: حمید رضا عاطفی در شرق نوشت: گفتوگوی حاضر حاصل چندین نشست و جلسه دوستانه و صمیمی با استاد شجریان بین سالهای ۹۳ تا ۹۴ است؛ در واقع آخرین ملاقات ما به چند روز قبل از سفر استاد به آمریکا و انتشار خبر بیماریشان در نوروز ۹۵ بازمیگردد... بعد از آن سفر، دیگر استاد در هیچ مصاحبه و گفتوشنیدی حضور پیدا نکرد و به عبارتی این گفتوگو آخرین مصاحبه استاد قبل از بیماریشان محسوب و به مناسبت هشتادمین سال تولد ایشان منتشر میشود.
مباحث مطرحشده در این مقال، گزیدهای از ساعتها همصحبتی با این استاد بیبدیل موسیقی و آواز ایران است... با آرزوی سلامتی و بهبودی برای این اسطوره تأثیرگذار تاریخ فرهنگ و هنر ملی ایران.
با توجه به این که خوشنویسی یکی از رشتههای هنری است که شما تا مقطع بالایی آن را دنبال کردید و یکی از علاقهمندیهای اصلی شما محسوب میشود، میخواستم ببینم از نظر شما ارتباطی بین آواز و خوشنویسی وجود دارد؟
هر هنری برای خودش شرایط و راه و رسمی دارد. در خوشنویسی نستعلیق، در یک مصراع از شعر بیشتر از دو کشش نباید وجود داشته باشد، وگرنه کرسی خط به هم میریزد و بدنما میشود. در آواز هم به همین شکل است. هنگام آواز اگر بخواهید معانی شعر و واژههای یک مصراع را بیان کنید بیشتر از دو کشش واقع نمیشود در غیر این صورت زیبا نخواهد شد. از این جهت این دو هنر به هم شباهت دارند. انعطاف ارائه نتها در آواز، مانند همان دوایر خط نستعلیق است، مثل زیبایی «ی» که آن ظرایف در آواز هم هست. بنابراین میتوان این دو هنر را به هم تشبیه کرد.
شما در جایی گفته بودید خوشنویسی بسیار سختتر از آواز و موسیقی است. هنوز هم به این حرف اعتقاد دارید؟
بله، خوشنویسی از موسیقی سختتر است، ولی سختتر از آواز نیست. در آواز شما باید صدا را از درونتان بیرون بیاورید، این ساز [صدا] را یک سازنده نساخته که خوشصدا باشد. از وجودتان باید صدا را بیرون بیاورید و شب و روز با صدا کارکردن حوصله بسیار زیادی میخواهد و از آدم خیلی انرژی میگیرد. خوشنویسی آنقدرها انرژی نمیگیرد. آواز بسیار سختتر است، باید در کوه و موقع سربالایی بخوانید تا بتوانید از همه هوای ریه برای خواندن استفاده کنید. برای اینکه اگر در جایی دیدید موسیقی نیمدقیقه طول میکشد، کم نیاورید.
خطاط هرگز اینقدر زحمت نمیکشد، خطاطی بهخصوص نستعلیق خیلی سخت است ولی مانند آواز زحمت ندارد. در آواز وقتی اوج بخوانید روی تمام سلولهای بدن فشار میآید انگار که بدن میخواهد منفجر شود.
نظرتان درباره تقلید گستردهای که از صدای شما میکنند، چیست؟
یک بحث هنگام آموزش است که هنرجو را وادار میکنیم تقلید کند، مثلا اگر در نقاشی معلم یک دست میکشد و میگوید عین آن را باید بکشید، در اینجا نباید هنرجو پا بکشد! وقتی من به هنرجو درس میدهم، میگویم عین این را باید بتوانی بخوانی. اگر این قدر گیرایی نداشته باشد که تقلید کند، نمیتواند موفق باشد. خواننده باید خیلی سریع یاد بگیرد به همین دلیل من اول قوه دریافت و تقلید را بالا میبرم که هنرجو بتواند با صدایش هر کاری که میخواهد انجام دهد. این را که گفتم مرحله اولیه است. در مرحله بعد، باید سبک دیگران و شیوههای مختلف را کار کند. خودم هم از همین راه رفتم و همه شیوهها را کار کردم. تمام آوازهای بعضیها را و چند آواز بعضی دیگر را کار کردم و شیوهشان را شناختم از مجموع اینها در من یک «شجریان» درست شد. اینها هم باید همین کار را بکنند و در حیطه یک خواننده گیر نیفتند. فکر نکنند اگر با شجریان کار کردند، نباید نزد کس دیگری کار کنند، این اشتباه است. باید سبکهای دیگران را با دقت گوش کنند و فرابگیرند، همینطور ساز گوش کنند تا جملهبندی یاد بگیرند، شعر بخوانند و... یعنی باید زندگی کنند و با آواز معاشقه کنند تا بعد از چند سال اتفاقی بیفتد. اگر فکر کنیم بعد از چهار، پنج سال یکدفعه نابغهای در آواز پدید میآید، اصلا چنین چیزی درست نیست. میتوانند صدای خوب با تحریر خوب داشته باشند اما فقط یک صدا دارند و طراحی آواز نمیتوانند انجام دهند. الان صداهای بسیار خوبی هستند اما نمیتوانند حتی طراحی سادهای کنند. ما میخواهیم یک مجموعه دربیاوریم که همه چیز را کامل داشته باشد.
برخی این برداشت را دارند که شما آن چیزهایی که به همایون آموزش دادید به دیگران نگفتهاید.
من وظیفه ندارم جوابگوی هر کسی باشم.
آیا همایون در حال حاضر از نظر آواز و طراحی آن به شما متکی است؟
همایون از روزی که خوانندگی را شروع کرد روی پای خودش بود. تمام کارهایش را خودش انجام میدهد و از من هیچ کمکی نمیگیرد. از روز اول هم من گفتم خودت کارت را بکن هر جا نیاز داشتی نظری میدهم اما در نهایت بگذار کار برود در جامعه و نقد شود.
اما به هر حال تعلیم که دادهاید؟
بله؛ البته که تعلیم دیده و از ۱۰، ۱۲سالگی تعلیم آواز همایون شروع شد و با او تکنیک آواز کار کردم. صداسازی را با همایون تجربه کردم که خیلی هم جواب داد و الان مثل تکنیک من میخواند. خیلی از بچههای گروه من هم به همین تکنیک میخوانند.
شاگردی همسطح همایون دارید؟
هیچ دو نفری را با هم مقایسه نمیکنم. البته تکنیکهای خوبی در آنها هست اما خوانندگی، تیزهوشی و اعتمادبهنفسی میخواهد که باید آن را داشته باشند تا بتوانند از چیزی که دارند استفاده درست کنند. من نمیخواهم به عنوان پدر از همایون تعریف کنم ولی الحق چون تیزهوش است میتواند خودش را بهویژه در صحنه خوب ارائه کند. هنوز این بچهها نمیتوانند در صحنه خوب کار کنند، هر وقت توانستند این کار را بکنند آن وقت میتوان آنها را با همایون مقایسه کرد.
شما همایون را نقد هم میکنید؟
اگر لازم باشد گاهی اوقات نقدش میکنم. مثلا میگویم اگر خواسته باشد با یک فرد دائم کار کند خیلی یکنواخت میشود. گاهی صحبتهایی با هم داریم.
درباره آوازش چطور؟
درباره آواز باید بیشتر روی بداههخوانیاش کار کنم. وقتی تصمیم بگیرد بخواند، کارش را میکند اما هر چه در کار هنر بیشتر کار کند، بیشتر به دردش میخورد. جا دارد همایون بیشتر کار کند.
آیا میتوانیم بگوییم همایون ادامه طبیعی مسیر شماست؟
بگذاریم راه خودش را برود تا ببینیم تا کجا میرود.
خیلیها دوست دارند بدانند شما ایشان را تأیید میکنید؟
فعلا همایون را گذاشتهام به عهده خودش تا تصمیم بگیرد. هیچ کاری به کارش ندارم. خودش تصمیم میگیرد.
ممکن است راهنمایی نیاز باشد؟
اگر بخواهد من راهنمایی میکنم، فعلا آزادش گذاشتهام تا خودش تصمیم بگیرد. به هر حال او خوانندگی را خوب بلد است، ولی این که آواز را چقدر دنبال کند، بستگی به علاقهاش به آواز دارد درحالیکه شرایطش را دارد.
شما همیشه به آینده موسیقی خوشبین بودید.
نسبت به دیدگاه جامعه به موسیقی خوشبین هستم. الان ... و حتی تکنولوژی مشکلاتی ایجاد کرده است. مثلا امروز mp3 همه آثار را به یغما میبرد و هیچچیز برای تهیه کنندهها و هنرمندان باقی نمیگذارد. این یک خطر است که هنر موسیقی را تهدید میکند، چون از نظر مالی تأمین نمیشود.
چه راهکاری وجود دارد؟
مردم باید این مسائل را مورد توجه قرار دهند. امروز بسیاری از شرکتهای تولیدکننده سیدی تعطیل شدهاند. یک mp3 به بازار میآید و خیلیها هم که از ضرر آن بیخبرند، خوشحال میشوند که ۲۰ ساعت از کارهای فلان هنرمند را با پنج هزار تومان خریدهاند. این مسئله بزرگترین لطمه را به هنرمندان و تولیدکنندگان میزند.
وقتی تولیدکننده نتواند هزینههای خود را تأمین کند، به هنرمند نمیتواند دستمزد دهد، وقتی هم دستمزد هنرمند کفاف زندگیاش را ندهد، دیگر هنر را رها میکند. جامعه باید حواسش به این مسئله باشد. خودم هم دارم این مسائل را حس میکنم. من پنج سال است - از سال ۸۷ تا الان - یک ریال از بابت کنسرت و آلبوم در این مملکت درآمد نداشتم. حالا تا جایی میتوانم خودم را اداره کنم اما خطر این مسائل وجود دارد، ولی یک جوان تازهکار نمیتواند خود را اداره کند.
شنیدهها حاکی از این است که پیشنهاد و توافق اولیهای به وجود آمده تا برای صد نفر مجوز برداشته شود. قبلا این تعداد ۶۰ نفر بود ولی الان اسامی به صد نفر رسیده است.
امیدوارم این قدر متحول شده باشند. اگر به نظر من باشد باید به همه افراد مجوز داد. این جامعه است که سبک و سنگین میکند و حق انتخاب دارد. مگر این آقایان که در این مملکت مدیر شدهاند، از سرزمین و سیاره دیگری آمدهاند؟ اینها هم از همین جامعه بیرون آمدهاند. چطور شد که اینها میفهمند ولی مردم نمیفهمند؟ چرا اینها خودشان را تافته جدا بافته و عاقلتر از مردم میدانند؟ این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند فرهنگی را بپذیرند یا نه. خانوادهها خودشان بلدند چه کار کنند.
یک توجیه که در ممیزی وجود دارد این است که هر اثری منتشر میشود یک غذای روحی است و ممکن است این غذا مسموم باشد. پس باید جلوی ورود غذای مسموم به جامعه گرفته شود. نظر شما چیست؟
باید به آنها بگویم به شما ربطی ندارد که غذا مسموم باشد، شاید یک نفر بخواهد غذای مسموم بخورد و خودش را بکشد. اما همه که این کار را نمیکنند. حالا این که مگر توانستهاند جلوی غذای مسموم را بگیرند؟ موسیقی زیرزمینی از کجا درآمده؟ چون نگذاشتند مردم کارشان را بکنند و جلوگیری کردند موسیقی زیرزمینی بیرون آمده و جلویش را هم نمیتوانند بگیرند. امروز دنیا دنیای دیگری است.
شما قائل به هنر سیاسی هستید؟
سیاست به تمام ارکان زندگی اجتماعی مردم ورود کرده است. در ایران همه چیز را سیاسی کردهاند. حتی اگر در دکان نانوایی به وضعیت آرد هم اعتراضی بشود میگویند کار سیاسی انجام شده است. حتی «ربنا» را یک دعای سیاسی کردند. این سیاست است که به حق و حقوق هنرمندان ورود کرده است وگرنه هنرمندان کاری به سیاست ندارند.
یعنی هنرمندان خودشان دوست ندارند وارد سیاست شوند؟
ابدا، سیاست است که به هنرمندان کار دارد و جلوی کارشان را میگیرد.
چه کار باید کرد؟
من دیگر درباره آن حرف نمیزنم. مردم باید در این باره تصمیم بگیرند چه کار میکنند. یا آن کسانی که حق ندارند در کار مردم دخالت کنند باید بفهمند که نباید سیاست را وارد همه ارکان زندگی مردم کنند. در آخر هم خودشان خسته میشوند و هم مردم را از کار و زندگی میاندازند. همه چیز سیاسی شده، موسیقی، ورزش، کتاب، فرهنگ و... . سیاست و دولت باید در خدمت اینها باشد.
ولی قبول دارید که برخی هنرمندان در خدمت سیاست هستند؟
خیلی. اینها آدمهای بیچاره و بیمایهاند که به دنبال قدرت هستند.
پس میتوان گفت که هنرمندان باید سیاست را بشناسند ولی سیاسی نباشند؟
مسئله این است که یک بار شما در مبارزه با سیاست هستید و همه چیز را به نفع خودتان و به نفع افکارتان دارید سیاسی میکنید. این کار خوبی نیست. بعد سیاست کاری میکند که مردم را به مقابله با خودش دعوت میکند. چرا باید سیاست طوری در زندگی مردم دخالت کند که مردم و هنرمند را به دعوا در مقابل خودش بطلبد.
این بینش بالای هنرمند است که موقعیت را بشناسد و بر اساس آن شعر و آهنگ را انتخاب کند و همگام با مردم باشد.
یک وقت هست مردم زندگی عادی دارند و شما اگر بیایید حرف سیاسی بزنید میخندند. وقتی سیاست برای مردم باشد حرف دیگری است؛ یعنی همه کار برای زندگیدادن به مردم انجام میدهد. هنرمند هم چون جزئی از مردم است، از برنامههایی که سیاست برای مردم و رفاه جامعه دارد بهرهمند میشود.
یعنی آنجایی که هنرمند تشخیص میدهد کاری به نفع مردم است باید وارد شود؟
وظیفه دارد حرف مردم را در مقابل سیاست بزند. بعضی از هنرمندها هم حاضر نیستند این کار را انجام دهند.
آیا این عیب هنرمند محسوب میشود؟
نه عیبش نیست؛ میگوید دلم نمیخواهد این کار را بکنم، دوست دارم زندگی خودم را داشته باشم. برخی دیگر هم نمیتوانند تحمل کنند و میگویند ما میخواهیم حرف مردم را بزنیم.