مریم حیدرزاده؛ از سالهای ممنوع الکاری تا فعالیتهای جدید
مریم حیدرزاده میگوید هشت سال ناعادلانه من را حذف کردند.
ایرانآرت: مریم حیدرزاده برای اکثر افرادی که در اواخر دهه هفتاد بازار موسیقی ایران را دنبال میکردند، دربردارنده خاطرات بسیاری است، خاطرات شیرین و تلخی که با صدای دکلمه ترانههای ساده وعاشقانه این هنرمند در ذهن ها تداعی میشود. او در اواخر دهه هفتاد توانست با صدا و آثارش به یکی از چهرههای مشهور آن زمان بدل شود و انتخاب اول جوانان آن سالها در حوزه موسیقی باشد. همکاری با خشایار اعتمادی در آلبوم «مثل هیچکس» زمینهساز موفقیت او در بازار موسیقی ایران بود و پس از آن هم با انتشار چند کتاب این موفقیت ادامه پیدا کرد.
همکاری با چند خواننده ایرانی خارج از کشور و سپس ممنوع الفعالیتی حیدرزاده او را بیش از هشت سال از فضای هنری جامعه دور میکند، هشت سال دوری که به گفته خودش با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و گفتگو با وزیر ارشاد وقت علی جنتی به پایان رسیده است. او دوباره در هوای هنر ایران نفس میکشد و به تازگی آلبومی از دکلمه های خود با نام «آبرنگ» را روانه بازار کرده است، او همچنین نمایشگاهی از نقاشی های خود را هم به تازگی برپا کرده بود.
این هنرمند با خبرآنلاین گفت و گوی داشته که بخشهایی از آن را میخوانید:
آلبوم «مثل هیچکس» پس از انتشار بسیار فراگیر شد و در همه جا به وفور شنیده میشد، از نگاه خودتون علت موفقیت و شهرت آلبوم چه بود؟
شاید یکی از عواملش این بود که من اولین دختر پس از انقلاب بودم که با مجوز و قانونی توانستم این کار را انجام بدهم. آن زمان دکلمه زیاد مرسوم نبود، درست است که آلبوم های استاد شاملو را با آهنگسازی زنده یاد بابک بیات داشتیم اما کمتر به زبان محاوره و مردم ترانه به صورت دکلمه اجرا می شد و اگر اشتباه نکنم هر اتفاقی هم که به وجود آمد پس از آن بود، شاید هم آدم های آن دوره نسبت به الان با احساس تر بودند. به نظرم همانند یک پازل تمامی این موارد در کنار هم قرار گرفت تا این آثار شنیده شود.
نزدیکی به زبان مردم ویژگی مهمی است و افرادی که امروز 30 سال و بیشتر سن دارند با آثار شما خاطره دارند، اما نسل جوان چطور؟ بازخوردی از برخورد نسل جوان امروزی با کارهایتان دارید؟
بله من در اینستاگرام میبینم که دوستانی از سن 20 سال و پایینتر کاملا در جریان کارهای من هستند و آلبوم آخر من که «آبرنگ» نام داشت هم مورد توجه قرار گرفت، از آنجا که تنها صفحه ارتباطی من اینستاگرام است و کانال تلگرام و مواردی از این دست ندارم، هرشب صفحهام را با دقت چک می کنم و مشاهده میکنم که میشود امیدوار بود که خیلیها در هوای کسی و به هوای کسی نفس میکشند، کمی نگران کننده است که عشق در معرض انقراض است و این بازخوردها من را امیدوار می کند که هنوز چنین اتفاقی رخ نداده است.
پس از آلبوم انتشار «مثل هیچکس» دیگر شرایط خوبی داشتید و کتاب و آلبوم های متعددی را با همکاری اهالی موسیقی به بازار عرضه کردید، در باره آن آثار برایمان بگویید.
بعد از «مثل هیچکس»، آلبوم «به خاطر تولدت» را در سال 80 داشتم، سال 84 «یا تو یا هیچکس» بود و پس از آن همکاری مشترکی با آقای کبیری در آلبوم «ساز مخالف» داشتیم.
با فریبرز لاچینی در کدام اثر همکاری داشتید؟
ایشان آهنگسازی آلبوم «به خاطر تولدت» را برعهده داشتند و در آن اثر باهم همکاری داشتیم.
اما پس از این دوره شاهد یک وقفه طولانی در کار شما هستیم، سرمنشا این وقفه کجاست و چرا به یکباره از فضای ادبیات و موسیقی فاصله گرفتید؟
متاسفانه هشت سال ناعادلانه من را حذف کردند، رشته دانشگاهی من حقوق قضایی بوده است و با وجود اصطلاح همه در برابر قانون یکسان هستند، در آن دوره همه در برابر قانون یکسان نبودند و آن ایرادهایی که به من گرفتند را میتوانستند به خیلیهای دیگر بگیرند. به من گفتند شما با خوانندههای خارج از کشور کار کردید، خیلیها با خوانندههایی که از نظر دوستان مطرودتر بودند کار کردند و اسامیشان در تیتراژهای سریالهای ماه رمضانی تلویزیونی نوشته شد.
اگر همه در برابر قانون یکسان هستند باید آن اتفاقی که برای من افتاد برای دیگران هم میافتاد که متاسفانه اینطور نشد.
همکاری با خوانندگان خارج از کشور از چه سالی شروع شد؟
از سال 86، 87 آغاز شد. در این دو سال، یعنی از انتشار آخرین اثرتان که آلبوم «یا تو یا هیچکس» در سال 84، کم کار تر شده بودید و تقریبا اثری از شما در مارکت موسیقی عرضه نمیشد.با خوانندگان داخلی کار میکردم و جسته و گریخته برایشان ترانه می نوشتم، همچنین مشغول نوشتن کتاب نثرم هم بود که آنقدر طول کشید که سال 92 منتشر شد.
خوانندگان ایرانی خارج از کشور خیلی از شما و آثارتان استقبال میکردند، همکاریتان را با آنها چطور آغاز شد و چرا به سمت متمایل شدید؟
بله استقبال می کردند، ولی من وقتی دیدم اینجا روزنهای وجود ندارد خیلی کار را قویتر کردم، یعنی اگر همان موقع خیلی دوستانه و مسالمتآمیز پای میز مذاکره با من مینشستند و حق انتخاب بین داخل و خارج را به من میدادند بدون شک همکاری در کشورم را انتخاب میکردم. در واقع آن دوره من دیدم که انگار برنامهریزی و چیدمانی صورت گرفته بود که همکاری با من انجام نشود.
در آن دوره البته شاهد این هستیم که برخی از هنرمندان هم به علت پخش کلیپهای موسیقیشان از شبکه های ماهوارهای و ممنوع الفعالیت شدند.
در مورد خوانندگان کاملا حق با شماست، ولی در مورد ترانهسرایان کاملا بیعدالتی بود، یعنی من فقط اسم نیاوردم ولی همچنان این مسئله ادامه دارد. هنوز هم حساسیتهایی هست. خوشبختانه در زمان دولت تدبیر و امید فرصت مذاکره و گفتگویی ایجاد شد و به نتایج خوبی هم رسیدیم و من حتی گفتم که اگر این نکات را هشت سال پیش هم به من میگفتند قطعا متوفقش میکردم. ولی متاسفانه دغدغه دوستان اصلا فرهنگ و هنر نبود و تبعیض و بیعدالتی موج میزد و به قول معروف آنکه البته به جایی نرسد فریاد است.
در دولت قبلش اصلا فرصت مذاکره به من داده نشد و من اصلا نمیدانستم که مشکلم چیست، مهم این است که گذشت. من از زمانیکه آقای روحانی منصوب شدند پیگیر کارهایم شدم و نامهای به آقای جنتی وزیر ارشاد نوشتم و تمامی اتفاقات را از آغاز شرح داد. ایشان لطف کردند و پاسخ من را دادند و دیداری باهم داشتیم و مسایل را کاملا موشکافانه بررسی کردیم. از زمان آغاز رسمی ریاست جمهوری آقای روحانی با هیچ خواننده خارج از کشور کار نکردم.
این به معنای این نیست که در واقع پشت همکاریهایی که با هنرمندان خارجی داشتید، نمیایستید؟
نه، انجام دادم و منکرش هم نیستم، چون اینجا نمیتوانستم فعالیت کنم. کسی که کار هنری انجام میدهد اگر متوقف شود کاملا نابود است و اگر بستر روحی برایش فراهم نشود از دست میرود. وقتی ببینی حاصل زحماتت همینطور به هدر میرود و نه کسی از آن استفاده میکند و نه عرضه میشود باید فکری برای این وضعیت بکنی.
به زمان حال برگردیم و انتشار آلبوم دکلمههایتان به نام «آبرنگ» که به تازگی هم منتشر شده است، پس از این آلبوم در حوزه نشر دیگر چه فعالیتی داشتهاید؟
سال 93 کتاب یازدهم «تو را در حضور همه دوست دارم» توسط نشر معین منتشر شد، کتابی که استارت آن را سال 85 زدم و متاسفانه سالها مورد بیعدالتی قرار گرفت و پس از آن هم یک کتاب در حوزه شعر کلاسیک دارم که مشغول ویرایش نهایی آن هستم به نام «چشمم به تو چشمم به نقاشی است» تا برای درخواست مجوز به ناشر بدهم.
وقتی به اسم «آبرنگ» نگاه می کنیم اثر علاقه شما به نقاشی کاملا مشهود است، ایدههایی که در نقاشیهایتان به آن میپردازید چگونه شکل می گیرند. در واقع دانش ادبی شما در حضور شعر بر نقاشی هایتان تاثیر می گذارد و ایده تازه به شما می دهد یا بالعکس؟
کاملا ایدهها ذهنی هستند و شاید مستقیما ادبیات در آن دخیل است، من احساسم این است شعر نقاشی آن چیزی است که ترسیم میکنم و تلفیقی از این دو است، در واقع در آنچه که می نویسم نقاشی و تصویر بیشتری دارد و در نقاشیهایم احساس شاعرانگی را به وضوح در آن میبینم.