کد خبر: 9977 A

دست از قوانین دست و پاگیر برداریم/زمان کور اوغلو سرآمده!/ امروز موبایل ممنوعیت‌ها را دور می‌زند

دست از قوانین دست و پاگیر برداریم/زمان کور اوغلو سرآمده!/ امروز موبایل ممنوعیت‌ها را دور می‌زند

بهروز غریب پور؛ فرض کنیم برگزاری کنسرت، نمایش، فیلم، اجرای تئاتر و برپایی نمایشگاه ممنوع شود؛ آیا می‌توانیم چهل میلیون "موبایدار" را سین‌جیم کنیم که چرا با موبایل همه این ممنوعیت‌ها را دور زده‌اید؟

ایران آرت: برای شما که امروز می‌توانید از داخل وسیله نقیله تان یا بستر خوابتان یا سرکارتان یا هر حالت دیگر از این سر دنیا با آن سر دنیا صحبت کنید و تبادل تصویری داشته باشید، حتماً عجیب است که بدانید بعضی از زندان رفته‌ها یا اعدام‌شدگان دوره پهلوی به جرم داشتن یک بی‌سیم که بردش به کیلومتر هم نمی‌رسید، عمرش تباه شد یا جانش را فدا کردند...

برای اینکه بیشتر تعجب کنید باید بگویم داشتن یک دستگاه فتوکپی در خانه می‌توانست مترادف عضویت شما در فلان گروه سیاسی برانداز باشد و جرم داشتن آن اگر اعدام نبود، حبس ابد بود. یا کافی بود که یک فرستنده رادیویی محض ارضای کنجکاوی راه بیاندازید تا خون و جان و مالتان حلال شود. درحالی‌که امروز اغلب ما پرینتر داریم و اگر نداشته باشیم، چنان دم دست هست که حد و حساب ندارد. در هر پانصد قدم، گاهی نزدیک‌تر، دم‌ودستگاهی هست که فایل شمارا چاپ کند، منظور؟

منظور این‌که "دنیا" عوض‌شده و اگر خودمان و دیدگاهمان را عوض نکنیم، قافیه را باخته‌ایم؛ اگر در دوره‌ای که هر موبایل یک استودیو فیلم‌سازی و هر بیسیم دوربرد یک استودیو صدابرداری است و هرکس یک ماشین چاپ دارد، اینکه تصور کنیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌تواند یا باید بتواند تکلیف فرهنگ عمومی را مشخص کند و اگر نکند حتماً ایراد از وزیر و وزارتخانه اوست، بیراه رفته‌ایم.

فرض کنیم برگزاری کنسرت، نمایش فیلم، اجرای تئاتر و برپایی نمایشگاه بالکل ممنوع شود؛ آیا می‌توانیم چهل میلیون "موبایل دار" را سین‌جیم کنیم که چرا با موبایل همه این ممنوعیت را دور زده‌اید؟ می‌توانیم به شیوه مرسوم، نه در فضای یک‌صد سال پیش بلکه در فضای بیست سال پیش، "مجوز" صادر کنیم؟ می‌توانیم فرهنگ عمومی را با گیر و بند کنترل کنیم؟ یا اساساً اگر بتوانیم چنین کاری بکنیم، تا چه فاصله زمانی می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟ آیا تا هنگام ظهور یک پدیده حیرت‌انگیز دیگر – اسمش را بگذاریم "فرا موبایل" – می‌توانیم به دیوارکشی و حصار سازی فرهنگی ادامه دهیم؟

بنابراین در آرمانی‌ترین وضعیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حتی اگر صداوسیما و حوزه هنری و ده‌ها دستگاه فرهنگی دیگر زیر بیرق این وزارتخانه قرار بگیرند، قادر نخواهند بود روند "فرهنگ‌سازی" را مطابق متر و معیارهای خودسازمان‌دهی کنند و حتی اگر چنین خیالی را در سر بپرانند، به خطا رفته‌اند و نمی‌توانند این سیل را مهار کنند.

از من می‌پرسید پس بهتر است چنین وزارتخانه‌ای تعطیل کنیم؟ جوابم کوتاه است : نه! اما بلافاصله می‌گویم استراتژی آن را تغییر بدهید و خودتان را از شر میراثی که یادگار دوران و عصر پیشا ارتباطات است، خلاص کنید. باور کنید زمانه عوض‌شده و بیش از این عوض خواهد شد. البته حتماً می‌دانید که این دغدغه منحصر به چاردیواری ما نیست و تمام دولت‌ها و حکومت‌ها در تقابل با وسایل ارتباطی جدید و به دست گرفتن افسار آن دائماً در حال تصمیم‌گیری‌های جدیدند... خاطرم هست که در زمان مدیریت خانه هنرمندان ایران با موضوع جدیدی به نام "هنر چیدمان" یا اینستالیشن و کانسپتچوال روبه‌رو شده بودم و از من توقع داشتند که این‌گونه نمایشگاه‌ها را بدون مجوز بر پا نکنیم و من به مسئولین گوشزد می‌کردم که ما با پدیده‌های جدید روبه‌روییم و دم‌ودستگاهی با این وسعت و دامنه وجود ندارد که برای همه آن نیامده تا قانون و مقررات وضع کند و من به هزار دلیل محکوم می‌شدم که بی‌خود و بی‌جهت مقاومت می‌کنم و چنین وانمود می کرند که من قوانین را زیر پا می‌گذارم؛ اما حقیقت این بود که من سیل خروشان تغییر را احساس کرده بودم و دوستان مخالف من از شامه تیزی بهره‌مند نبودند یا بودند و اقتضای شغل و منصبشان مانع درکشان از زمانه می‌شد. یک روز در جدال با یکی از این آقایان ناچار شدم از افسانه‌ای عامیانه شاهد بیاورم:

کور اوغلو، قهرمان افسانه‌های آذربایجان، روزی از گذرگاهی می‌گذشته است. روبه روی او سواری ظاهر می‌شود که تفنگی به دوش داشته است. کور اوغلی از دیدن سوارکار بی شمشیر تعجب می‌کند و به او فرمان ایستادن می‌دهد و بعد از او می‌پرسد: "چگونه است که تو در این بیابان بی شمشیر سفر می‌کنی؟" مرد به تفنگش اشاره می‌کند و می‌گوید:"من اسلحه‌ای دارم که کار هزار شمشیر را می‌کند" و خلاصه از تفنگ و کارایی آن شرح مبسوطی می‌دهد. کور اواغلو توی کتش نمی‌رود و بالاخره سوارکار را متقاعد می‌کند که به او شلیک کند تا صحت‌وسقم ادعایش را بیازماید. کور اوغلو آن‌سوی جاده می‌ایستد و به مرد فرمان می‌دهد که به او شلیک کند. سوارکار فرمان قهرمان را انجام می‌دهد، با این تفاوت که کنار پای او را نشانه‌گیری می‌کند و پس از شلیک، پای قهرمان "دوران شمشیر" زخمی می‌شود. مرد سوارکار به‌طرف کور اغلو می‌دود که کمکش کند، کور اوغلو کمک او را نمی‌پذیرد و می‌گوید: "برو! من چیز تازه‌ای آموختم. زمان شمشیر تیز و شمشیرزن ماهر سر آمده است ، برو... زمان کور اوغلو سر آمده است..."

شنونده من به فکر فرورفت و تنها جوابی که داد این بود : "بدون مجوز نبایستی این نمایشگاه را برگزار کنید و ما برای اینکه قانون را رعایت بکنیم، تحت عنوان نمایشگاه تجسمی مجوز صادر می‌کنیم" و اضافه کرد:"این‌طوری هم شما مجوز دارید و هم من مجوز صادر کرده‌ام، چون تا به ما اثبات شود که حق با کیست، هفت‌کفن زرد کرده‌ایم و ... "به‌هرحال قوانین و قواعد جدیدی لازم است تا از این سردرگمی خارج شویم و دو راه بیشتر پیش رویمان نیست: یا قواعد را عوض کنیم یا فکری به حال داشتن یا نداشتن وزارتخانه کنیم . البته نداشتن وزاتخانه فرهنگ و هنر عجیب نیست؛ در ایالات‌متحده آمریکا چنین وزارتخانه‌ای وجود ندارد و به‌جای آن  national endowment for the art  که تعیین ریاست آن به عهده رئیس‌جمهور است، از رویدادهای هنری حمایت می‌کند؛ اما حدود اختیارات این شورا مشخص است؛ صرفاً مجوز صادر نمی‌کند، پژوهش‌های فرهنگی و هنری را بررسی می‌کند و از نهادهای مختلف کمک مالی می‌گیرد و به جریان‌های مؤثر فرهنگی می‌پردازد که شامل ضوابط سرمایه سالاری و سود ده به معنای قوانین بازار نیست، اما اجازه دارد که اولویت‌های تولید یا عدم تولید آثار گوناگون را بررسی کند و مطلقاً حق اعمال سلیقه را ندارد. هیئت‌مدیره آن را به اعتبار طرح‌های توجیهی و دفاعیه‌های کارشناسی متعهدانه بودجه پروژه‌ها را تعیین می‌کند، ولی نه اجازه تعیین تکلیف را برای سینما و تئاتر و موسیقی را دارد و نه در قبال خطای آن‌ها پاسخگو است. تهیه‌کنندگان سینما و تئاتر و سایر فعالیت‌های هنری هم به‌خوبی همه مسائل را رصد می‌کنند و قوانین را به‌درستی می‌شناسند و هم نسبت به تعهد مالی‌شان دغدغه دارند و به‌هیچ‌وجه دست به ریسک زیان‌آور نمی‌زنند و از طرف دیگر خود را در قبال باورها و احساسات مردم مسئول می‌دانند و در فضایی که قانون و نه اشخاص و نه حتی احزاب حرف آخر را می‌زند، به کسب‌وکار می‌پردازند. چون‌که سرمایه مهم است، بازگشت سرمایه مهم است و سرنوشت فضای فرهنگی توسط یک جامعه متکثر و مسئول تعیین می‌شود، نه یک وزارتخانه. بی‌تردید قصدم این نیست که بگویم چشم‌بسته از این مدل تبعیت کنیم، اما اصرار می‌کنم که زمان و مکان و ابزار زمانه را درک کنیم و متناسب با آن‌ها به کشف راه‌حل‌های نو بیندیشیم؛ حداقل به آن افسانه عامیانه هم گوشه چشمی داشته باشیم.

 

بهروز غریب پور مجوز هنر ی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین