محمدرضاسرشار: میرحسین و رهنورد برای دورهمی اهالی قلم تلاش کردند/ نوریزاد به خاطر بنیصدر به گرمارودی اهانت کرد
در دولت فعلی هم رئیسجمهور چندین بار از امثال فلان آقای خواننده مشهور و استاد آواز با تجلیل نام برده، یعنی دولت اصلا نظر بدی به این طیف و فکر و گرایششان ندارد.
ایران آرت: چهاردهم تیرماه در تقویم ادبی کشور به عنوان روز قلم نامگذاری شده است. روزی که عملا در تصرف یک تفکر و گروه خاص از نویسندگان درآمده و بخش مهمی از جریان داستاننویسی کشور با آن به شدت مقابله میکنند. امروز با گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب اسلامی دو طیف فکری نویسندگان انقلابی و مذهبی و مستقل یا به قولی ازسوی مذهبیها، دگراندیش نه تنها به یکدیگر نزدیک نشدهاند، بلکه بهطور جد نسبت به حذف طرف مقابل بیتمایل نیستند. نگاه یکسویه و ایدئولوژیک در ادبیات نویسندگان انقلابی و مذهبی پاشنه آشیل آثار این دسته از اهالی قلم در نقدهای طرف مقابل است و آزادیهای سیاسی و ورود به بحث روابط میان زنان و مردان هم پاشنه آشیل مستقلها از نگاه مذهبیهاست.
به مناسبت این روز روزنامه جامجم و خبرگزاری ایلنا گفتوگوهای مجزایی را با محمدرضا سرشار (نویسنده، پژوهشگر، منتقد ادبی و گوینده برنامهٔ رادیویی قصه ظهر جمعه که اکنون به خاطرهها پیوسته است) ترتیب دادهاند که بخشهای گزیده شده از آنها را در ادامه میخوانید.
- ما در کشوری زندگی میکنیم که هنوز در قانون کارش، شاعری و نویسندگی به عنوان شغل شناخته نمیشود. براین اساس نهایتا تشکلها، تشکل فرهنگی است و نه صنفی. اصناف از کمکهای نقدی دولتها استفاده میکنند اما تشکلهایی مثل انجمن چنین ردیف بودجههایی ندارند. البته برخی تشکلها مثل انجمن شاعران ایران با هفت عضو هیات موسس اسمشان را انجمن گذاشتهاند، نه انتخابات آزاد دارند، نه هیاتمدیره عوض میشود، اما در دورهای که یکی از اعضایش در دولت اصلاحات نماینده مجلس بود، ردیف بودجه 500 میلیونی گرفتند و حتی در دولت نهم هم این ردیف بودجه بود.
- یک دورهای نخستوزیر سابق (میرحسین موسوی) با کمک همسرشان (زهرا رهنورد) و مرحوم حبیبی جلساتی تشکیل دادند که اهالی قلم را دور هم جمع کنند. اولین تجمع نویسندگان در سالن آمفی تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در دهه 60 برگزار شد. جلسه خیلی پرجمعیت شروع شد، مقدمات هم خوب پیش رفت، بعد یکدفعه یک آدم تندرویی که آن موقع آن طرفی بود و بعد در دهه 80 از اینور پشت بام افتاد (نوریزاد) به آقای موسوی گرمارودی اهانت کرد. برای اینکه مثلا آقای گرمارودی در دولت بنیصدر مسئولیت داشت. آقای گرمارودی هم به طرف ایشان خیز برداشت و جلسه 400 نفره بههم خورد
- استقلال به آن معنی که شما نام میبرید در کار نویسندگی نداریم و نویسنده غیرایدئولوژیک هم نداریم. اصولا هیچ کار مرتبط با علوم انسانی اعم از تاریخ، ادبیات، هنر و... وجود ندارد مگر اینکه ایدئولوژیک باشد.
- معنای متمایل بودن نویسنده به اندیشه غربی الزاما این نیست که او جیرهخوار یا وابسته به غرب است، هرچند بعضیهایشان متاسفانه سرسپردگیهایی به غرب دارند. این دسته از نویسندگان نام خود را آزاداندیش و مستقل و... میگذارند که ما این عنوان را برایشان نمیپذیریم.
- اولین وزیر ارشاد دولت اصلاحات شدیدا در تلاش بود تا کانون نویسندگان را راهاندازی کند. منتها ظاهرا کانونیها حاضر به همکاری در حل آن نبودند. حتی یکی از نویسندگان اصلی آن طیف گفته بود حالا مسئولان ارشاد دوست دارند با ما عکس یادگاری بگیرند؟ بسیار خوب، ما اجازه این کار را به آنها میدهیم.
- در دولت فعلی هم رئیسجمهور چندین بار از امثال فلان آقای خواننده مشهور و استاد آواز با تجلیل نام برده، به منزلش رفته است. یعنی دولت اصلا نظر بدی به این طیف و فکر و گرایششان ندارد.
- نویسندگان عضو کانون حوصله و انگیزه فعالیتهای صنفی را ندارند و آسانترین کار را که صدور بیانیه سیاسی است در دستور کار قرار میدهند. این عده حیات و بقای خودشان را در این میدانند که خارج از چارچوب قانون مظلومنمایی کنند. میخواهند در هیچ چارچوبی نباشند تا هر حرفی دلشان خواست بزنند و هر کاری دلشان خواست انجام بدهند.
- بیشتر زمانها دولت در دست جناج غیراصولگرا بوده. از سال 68 به این طرف و بعد از فوت امام خمینی(ره) نه دولت هشت ساله معروف به سازندگی آقای هاشمیرفسنجانی دولت اصولگرا بوده و نه دولت هشت ساله معروف به اصلاحات آقای خاتمی اصولگرا بوده. دولت هشتساله آقای احمدینژاد که به خصوص در چهارساله دوم خود اصلا اصولگرا نبوده است. دولت فعلی هم که اصولگرا نیست.
- کار به جایی رسیده که وزارت ارشاد ما، خانه کتاب، سرای اهل قلمش و کتابخانه ملی که همگی نهادهای دولتی هستند؛ مراسمی برگزار میکنند و روز 13 تیر را روز قلم اعلام میکنند! این خودش یک نوع آنارشیسم و ایستادن در مقابل نظام است. ما که همان 14 تیر را قبول داریم و مراسم جشنواره قلم زرینمان را روز 14 تیر برگزار میکنیم.
- تنها در یک مورد کتابی به نام «شهری که زیر درختان سدر مرد» که در دوره وزارت آقای مسجدجامعی تقدیری جایزه کتاب سال شد، من شخصا نامهای به وزارت ارشاد نوشتم و تذکر دادم که این کتاب از اساس خلاف موازین اسلامی و انقلابی و نظام ماست و شما نه تنها اجازه چاپ به چنین اثری دادهاید، بلکه جایزه هم برایش درنظر گرفتهاید!
- هرگونه ارتباط انجمن قلم ایران با اداره کتاب و ممیزی ارشاد یا دخالت در اینگونه امور را قویا تکذیب میکنم. حتی در همان دوره 5 ساله معاونت فرهنگی آقای پرویز هم یک نامهنگاری ساده با ارشاد درباره این مقولهها نداشتهایم که چنین تصمیمگیری کنید یا چنان اقدام کنید.
- اگر داستانهای انقلاب و جنگ تحمیلی و بطور کلی دارای درونمایههای دینی و امثال آن تاریخ مصرف دارد چرا آثار ما هم از نظر شمارگان و هم از نظر دفعات چاپ چندین برابر آثار آنهاست و فروش بالایی دارند؟! {خبرنگار:} احتمالا یکی از دلایلی هم که میتوان برای چرایی تجدیدچاپهای متوالی و فروش بالای آثار نویسندگان انقلابی و مذهبی آورد این است که آثار و داستانهای این طیف به صورت مکرر و در نسخههای بالا توسط ارگانها و نهادها خریداری میشود نه عموم مردم. {پاسخ سرشار:} اگر کتابهای نویسندگان طرف مقابل بیشتر از آثار نویسندگان انقلابی و مذهبی خریداری نشود، کمتر هم خریداری نمیشود. در دولتهایی با گرایش اصلاحات یا دولت آقای هاشمیرفسنجانی و دولت فعلی که اصلا کمتر خریداری نمیشدند.
- ما حتی در موارد متعددی مانند جایزه کتاب سال ارشاد، جایزه جلال آلاحمد، جایزه پروین اعتصامی به آثار نویسندگان طیف فکری مقابل جایزه دادهایم. آنها در کدام جشنوارهشان به نویسندهای با تفکر امثال ما جایزه دادهاند؟ یکی از تزهای طیف فکری مقابل در قبال آثار ادبی ما این است که توطئه سکوت را در پیش گرفتهاند و انگار نه انگار این همه نویسنده انقلابی و مذهبی هم وجود دارد.