ادای دین جعفر مدرس صادقی با سه استاد
کتاب «سه استاد» که به تازگی راهی کتابفروشیها شده است، داستان مدرس صادقی از مواجهه با ابراهیم گلستان، شمیم بهار و قاسم هاشمینژاد است.
ایران آرت: کتاب «سه استاد» نوشته جعفر مدرس صادقی به تازگی توسط نشر مرکز منتشر شده است. این کتاب داستان مدرس صادقی از مواجهه با ابراهیم گلستان، شمیم بهار و قاسم هاشمینژاد است.
به گزارش ایبنا، این نویسنده در معرفی این سه تن نوشته است: «برای نسلی که از اوایل دهه پنجاه خورشیدی به عرصه رسید و سر از لاک خودش بیرون آورد، این سه تن سهتا از شاخصترین قلّهها بودند. تن ندادند به آن جریانی که داشت همه چی را به یک طرف میبرد، تن ندادند به سلیقههای مسلّط و معمول و سوار هیچ موجی نشدند. هر کدام راه خودش را رفت و کار خودش را کرد.»
مدرس صادقی در ادامه مینویسد: «این ادای دین شاگردیست به استادانی که هرگز به دنبال لشکرکشی نبودند و هیچ تلاشی هم در این راستا به خرج ندادند. هر کدام برای خودش سرداری بود، هرچند بیسپاه و تنها».
او معتقد است که این سه نویسنده هر کدام تنها به جهان داستان و نوشتن تعلق داشتند و در کار نوشتن هم به تنها چیزی که بها میدادند، خلاقیت و یگانگی بود. مدرس صادقی کتاب «سه استاد» را در سه فصل مجزا به ترتیب به نامهای «شیراز ناز من کجا رفتهست: از آذر، ماه آخر پاییز تا خروس»، «عاشقانههای تهران: از دهه چهل تا قرنها بگذشت»، «حقیقت خاک: فیل در تاریکی و خیرالنسا» و همچنین با یک پیوست «همیشه حق با قاسم بود» نوشته است.
او اولین آشنایی خودش با ابراهیم گلستان را با کتاب «مد و مه» میداند که چگونه این کتاب بر او تاثیر گذاشته و در معرفی آن میگوید: «هیچ چیز این کتاب به کتابهایی که تا حالا خوانده بودم نمیخورد. نه ریخت و قیافهاش و نه آن زبانی که در دو تا داستان اولی میدیدم.» نویسنده چهار کتاب اول گلستان را از ماندگارترین آثار میداند و میگوید «دل من هنوز پیش همان چهار تا کتاب است.» او در ادامه به شمیم بهار میپردازد که در ایران ماند اما غایب بود و تا همین دو سال پیش چیزی چاپ نکرده بود. نویسنده به شایعاتی که درباره داستانها و رمانهای نوشته و ننوشته بهار داغ بود میپردازد و از دیدارش با بهار در بیمارستان ایرانمهر، پشت در سیسییو برای ملاقات قاسم هاشمینژاد مینویسد.
او در مقایسه بهار و قاسمینژاد مینویسد: «آقای بهار مینوشت و چاپ نمیکرد، مینوشت و میگذاشت توی کشو، اما قاسم یک آدمی نبود که رمانی بنویسد و بگذارد توی کشو. یک نویسنده حرفهای بود. تربیت حرفهای داشت. سالهای سال به همین ترتیب کار کرده بود.»