چاپ دوم «چرا من فمنیست نیستم» منتشر شد
چاپ دوم چرا من فمنیست نیستم نوشته جسا کریسپین و با ترجمه ی فرزام کریمی به همت نشر علم در 112 صفحه روانه ی بازار نشر شده است.
ایران آرت: فرزام کریمی(مترجم) خبر از انتشار چاپ دوم چرا من فمنیست نیستم اثر جسا کریسپین با ترجمه ی خود داد،این اثر که تیرماه سال 1399 توسط نشر علم روانه ی بازار نشر شده بود به علت متفاوت بودن موضوعش با استقبال فوق العاده ای از جانب مخاطبان روبرو شد و در عرض یک ماه اول پس از انتشارش نیمی از نسخه های تیراژ اولش به فروش رفت و اکنون چاپ دوم این اثر توسط نشر علم منتشر و روانه ی بازار نشر شده است.
این مترجم در باب این اثر گفت:جساکریسپین به عنوان نویسنده و منتقدی ست که ترجیح داده برخلاف اکثریت مجیزگویان، منتقد فمنیسمی باشد که حال با پیشروی خویش مبدل به پدیده ای برای باج گیری از دیگران شده و دیگر از معنای نظری خویش(برابری حقوق زنان و مردان)خارج شده است،عده ای در باب چاپ اول با این پرسش خود را درگیر کرده بودند که بر روی جلد کتاب به زبان اصلی(انگلیسی)مانیفست فمنیست نوشته شده است پس چرا در زبان فارسی مانیفست ضد فمنیست ترجمه گردیده است؟در پاسخ به این پرسش باید گفت:خانم کریسپین از دوستان بنده هستند و آثار دیگری از ایشان را هم در دست ترجمه دارم که به زودی منتشر خواهند شد و طبق صحبتهایی که با خود ایشان در زمان ترجمه ی چاپ اول انجام داده بودم و ایمیل هایش هم موجود میباشد با توجه به اینکه این کتاب فمنیست نمایشی که شکل امروزی فمنیسم معاصر میباشد را به زیر تیغ انتقاد برده اند حتی به کارگیری عبارت مانیفست فمنیست در روی جلد این کتاب به زبان اصلی نوعی کنایه به فمنیست های معاصر و به نوعی دست انداختن آنها بوده است و همانگونه که خود نویسنده اثر معتقد است به واقع اگر شوآف کردن به نام فمنیسم یا همان فمنیست نمایشی شکل حقیقی فمنیسم امروزی ست بنابراین امثال کریسپین بر ضد این جریان هستند به واقع در ترجمه ی نسخه ی فارسی که در طی مکاتبات متعدد با خود نویسنده اثر صورت گرفته قرار بر این بود که در ترجمه به زبان فارسی با توجه به ظهور این پدیده ی نوکیسه در ایران از همان منظور حقیقی نویسنده که در طول اثر به آن اشاره کرده است بصورت مستقیم بهره بگیرم بنابراین آن عده میتوانند پیش از سخن گفتن کمی تفکر کنند و یا علت اصلی را از مترجم و نویسنده اثر جویا شوند،آن فمنیسمی را هم که خانم کریسپین تایید میکند همان فمنیسم صلح جویی ست که بر مبنای تعریف نظری اش به دنبال برابری حقوق زنان با مردان است و نه به دنبال زیاده خواهی، باج گیری و هر عمل شنیع دیگری ست حال آنکه عده ای با این فمنیسم صلح جو و بی آزار بنا به تعریف خانم کریسپین مشکل دارند میتوان آنها را همان مردانی دانست که به دنبال سلطه و حکمرانی بر زنان به رسم عصر پارینه سنگی هستند و به دنبال برابری حقوق زنان با مردان نیستند باز هم تاکید میکنم برابری،نه زیاده خواهی،برابری گزاره ای معقول و پذیرفته شده در نزد همگان است که انکار آن به زیر سوال بردن عقلانیت است،به واقع اینکه ما با خواندن یک کتاب آنچنان هیجانی در درونمان شکل میگیرد که خود را لایق اظهار نظر میبینیم به علت نگرش غیرمعقول ماست،هرچندکه مخاطب با خواندن هر کتابی به روایتی شخصی از اثر میرسد اما همانگونه که اشاره کرده ام آن روایت روایتی شخصی ست که بصورت تخصصی به اثر نمینگرد و صرفا برداشت هایی ست که در دراز مدت(نه با خواندن یک اثر و مقدس پنداشتن آن)و تبدیل خوانده ها به عمل در زندگی و درونی سازی آنها میتواند تاثیر مثبتش را بر زندگی هر شخصی بگذارد، البته آن روایت های شخصی هم نیازمند نقد تخصصی هستند تا اینکه از کژفهمی اثر در نزد مخاطب جلوگیری شود.
عده ی دیگری بر این باور بوده اند که ما باید فمنیستها را نابود کنیم!!!این رویکرد بیمارگونه و فاشیستی ست چرا که شما هیچگاه نمیتوانید هیچ چیزی را مطلقا نابود کنید و با اتکا به فلسفه ضدیت با هر نگاهی تفکر ضد خویش را بازتولید خواهد نمود،طبیعتا هنوز فمنیسم در شکل کنونی اش را تفکر نمیبندارم چرا که نه یارای تلنگرزدن به ذهن را دارد و نه تلاش میکند تا از رویکرد عقلانی بهره بجوید بلکه قصد دارد تا با زیاده خواهی،باج گیری و افترا آن هم با عنوان پوشالی حق خواهی خودش را ابراز نماید!!!بی شک تنها راهی که برای فمنیسم وجود دارد تا بتواند همان نقش برابری خواهانه اش را ایفا کند باقی ماندن در حد نظریه ای صلح جو و مسالمت آمیز است که تنها به دنبال برابری حقوق خویش با مردان باشد چرا که گزاره ی برابری گزاره ای عقلانی و پذیرفته شده در نزد همگان است اما زیاده خواهی و باج گیری آنهم با عنوان پوشالی حق خواهی نه تنها غیرعقلانی ست بلکه در نهایت منجر به از هم پاشیده شدن آن پدیده خواهد شد و نتیجه ای عکس خواهد داد،در مقابل فمنیست ها باید از مردانی هم سخن به میان آورد که با تفکر بیمارگونه شان تصور میکنند باید یک پدیده به کلی از بین رود تا زنها همانگونه که ما میپنداریم باشند!!!نخست باید گفت مگر میتوان مدعی شد که تمام زنان فمنیست هستند؟بسیاری از زنان فمنیست نیستند پس نمیتوان همه را در آتش یک گروه افراطی و رادیکال سوزاند ثانیا اینکه بخواهید زنان را مطابق میل و عقیده ی خودتان بار بیاورید باز هم نشان از دیکتاتوریزم و تحجر دارد حتی با وجود آنکه عمیقا بر این باور هستم که فمنیسم از زمانی که از یک نظریه برابری خواه مبدل به حرکتی در بطن جامعه شد تبدیل به جریانی زیاده خواه و افراطی شد و این رویه را هم در نوع ایرانی و هم آمریکایی اش رویت مینماییم که البته در باب نوع ایرانی اش باید به نکته ی دیگری هم اشاره نمود و آن اینست که این جریان نوکیسه یکی از وظایفش بیشعور فرض کردن مخاطب است چرا که زمانی که از آنها میپرسید که فمنیسم درعمل چه کاری انجام داده است جز حرافی های بیهوده از آنها چیزی نمیشنوید،اگر از آنها بپرسید شما در عمل برای زنانی که از فقر تن به شغل های سطح پایین داده اند و برای برابری حقوق آنان با مردان چه کرده اید؟پاسخی ندارند،اگر از آنها بپرسید چرا تنها محور بحث های شما و موضوعاتی که در باب حقوق زنان مطرح میکنید محدود به زنان طبقه متوسط رو به بالا و یا زنان طبقات بالای جامعه میشود و مدام به دنبال تقلیل یک ابژه به سطحی ترین حالت ممکن اش هستید؟باز هم پاسخی ندارند و آنگاه توپ را به زمین دولت ها و حکومت ها میندازند که حل این مشکلات بر عهده ی حکومت هاست،این دقیقا همان نکته ی مهمی ست که غرضم ازتشریح این مسائل رسیدن به همین نکته بود،در همه ی کشورها وظیفه ساختن زیر ساخت ها و تبئین و اجرای آن بر عهده ی حکومت هاست پس چرا فمنیست ها در مسائلی که به آنها ارتباطی ندارد دخالت میکنند؟به واقع آنها با این عملشان ماهیت پوشالی شان را عیان میکنند چرا که خود را در برابر پرسشی قرار میدهند که پاسخی برایش ندارند و آن پرسش هم اینست که اگر وظیفه ی حل مشکلات زنان و ساختن زیر ساخت های لازم بر عهده ی حکومت هاست پس شما چه کاره اید و چرا دلسوزی در باب امری میکنید که هیچ ارتباطی به شما ندارد؟آیا شما دایه ی عزیزتر از مادر هستید؟یا نگران بودجه های دریافتی تان هستید که مبادا بند دلتان را بلرزاند؟اگر تامین این زیر ساخت ها بر عهده ی حکومت هاست بگذارید مردم بصورت مستقیم مطالباتشان را از حکومت مطرح کنند و برای کارهای نکرده شان آنها را به زیر سوال ببرند چرا که این وظیفه ی حکومت هاست که به مطالبات مردم پاسخ دهند و وظیفه ی حکومت ها استفاده از نیروهای متخصص و باسواد برای ساخت زیر ساخت هاست، اما اگر فمنیست ها مدعی اند که وظیفه ی تامین حقوق زنان این سرزمین و برابرکردن حقوقشان با مردان به عهده ی آنهاست لطفا پاسخگو باشند که از آغاز تاکنون چه کمکی به تامین این حقوق از دست رفته کرده اند؟و برای گفته هایشان بصورت مستدل و مستند سخن بگویند.
این مترجم ادامه داد:آنچه که تاکنون عنوان کرده ام مجموع برخوردهایی بود که از بسیاری از این گروه ها در طول این مدت پس از انتشار کتاب دیده ام،تجربه ای که تاریخ و فلسفه در اختیار ما قرار میدهد اینست که هر شیوه و رویکردی که به غیر از برابری به دنبال افراط و استفاده از دیگر رویکردهای غیر معقول بوده است در نهایت به ورطه ی نابودی کشیده شده است اگر قرار بر اینست که فمنیسم و یا هر جریان دیگری بیاید و زمینه ای را فراهم کند تا حکومت ها وظایفشان را به فراموشی بسپارند و حکومتها هم وظایفشان را به گردن مردم بیندازند پس دیگر مسئولیت حکومت ها چیست؟
این مترجم در باب انتخاب این قبیل عناوین توسط مترجمان گفت:بی شک مترجمی میتواند مترجم کارآمد باشد که با نبض جامعه حرکت کند و براساس نیازهای جامعه و با انتخابهایش در قالب ترجمه آثار ذهنیت و اندیشه ی موجود در فرهنگ غرب را در ایران ترجمه نماید به طور کل این شیوه ی انتخاب رویکرد نوینی ست که تنها مترجمانی که هدفمند و همگام با جامعه در حال حرکت هستند اینگونه انتخابها را انجام میدهند و همین انتخابها میتواند به گسترش یک موضوع و ایجاد بحث و چالش کمک نماید.
چاپ دوم چرا من فمنیست نیستم نوشته جسا کریسپین و با ترجمه ی فرزام کریمی به همت نشر علم در 112 صفحه روانه ی بازار نشر شده است.