نویسنده مشهوری که برای فهمیدنش باید موسیقی بلد باشید
نویسنده ژاپنیِ "کافکا در ترانه" از شهرت زیادی در دنیا برخوردار است اما مخاطبان هنگام خواندن آثارشان دچار احساس دوگانهای میشوند. این مطلب نشان میدهد که برای درک آثار موراکامی باید موسیقی، ادبیات و هنر را بلد باشید.
ایران آرت: اگر شما یکی از طرفداران هاروکی موراکامی هستید خودتان بهتر میدانید که چرا نویسنده ژاپنی از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر هم تاکنون اثری از موراکامی نخواندهاید باید بدانید که با خواندن چند اثرش زندگیتان برای همیشه تغییر میکند.
موراکامی همیشه ذهن و روان شخصیتهایش را هنرمندانه ارائه میکند و خوب نشان میدهد که شخصیتهایش چه کسانی هستند، چرا آنطور که در داستان خلق میکند فکر میکنند، چگونه گذشته زندگی کنونی و آیندهشان را شکل میدهد. چگونه موراکامی این کار را انجام میدهد؟
واکاوی حقیقت
به گزارش ایبنا به نقل از اسکرول، نکته اساسی برای درک شیوه نگارش موراکامی درک این مَرد، روشها، و دیوانگیاش است! موراکامی در ماه مارس در مصاحبهای با روزنامه آسایِ ژاپن گفت که دوست دارد نقاط مبهمی در داستانش به جا بگذارد. دوست دارد داستان را از طریق تونلی رمزآلود به داستانی دیگر مرتبط کند: "پس از فکر کردن برای مدتی طولانی شخصیت اصلی داستان به جهانی دیگر متصل میشود و در عمق مغزش دَری مییابد. این ایده اولین بار در داستان "سرگذشت پرنده کوکی" تخیل داستاننویسیام را نشان داد و هیجان داستان را بالا برد."
موراکامی میگوید خوانندگانش همیشه به او میگویند دنیایی غیرواقعی در آثارش وجود دارد و شخصیت اصلی به آن دنیا میرود و سپس به دنیای واقعی برمیگردد. "اما من مرزی بین دنیای واقعی و غیرواقعی نمیبینم. بنابراین در موارد متعددی این دو با هم فرقی ندارد. احساس میکنم در ژاپن این دنیای دیگر فرقی با دنیای واقعی ندارد و اگر بخواهید به دنیایی غیرواقعی بروید کار سختی نیست. من احساس میکنم این کار در دنیای غرب سختتر است. بنابراین در داستانهایم وقتی به ته چاه میروید دنیایی دیگر وجود دارد و لزوماً تفاوت این دو قابلدرک نیست."
حافظه قوی
تنها ماندن در حفرهای تاریک بخشی از خاطرات کودکی موراکامی است. موراکامی در سال 1949 در یک خانواده متوسط متولد شد. پدرش فرزند کشیشی بودایی و مادرش دختر تاجری از اوزاکا بود. هر دو مدرس ادبیات ژاپنی بودند. آقای نویسند در شهر کُب، جایی که سربازان آمریکایی زیادی داشت، بزرگ شد و این موضوع بخشی از درکاش را شکل داد. از کودکی بیشتر با دنیای بیرون از ژاپن مخصوصاً آمریکا ارتباط داشت و آگاهانه از ادبیات، هنر، و موسیقیِ ژاپن دوری کرد.
در دوره اقامتش در توکیو به عنوان دانشجوی هنرهای نمایشی دانشگاه واسِدا، که یکی از بهترین دانشگاههای ژاپن است، در اواخر دهه شصت میلادی به داستانهای مدرن علاقه پیدا کرد. در 23 سالگی با یوکو تاکاهاشی، که در دانشگاه ملاقاتش کرده بود، ازدواج کرد و چندین سال مدیر کلاب موسیقی جاز در توکیو بود. سپس اولین رمانش و سه گانهیِ "به آوای باد گوش بسپار" را نوشت؛ رمانی که در سال 1987 منتشر شد و موفقیتی بزرگ را برای موراکامی به همراه آورد.
در کودکی در گودالی افتاد و مادرش او را نجات داد. خاطرهای که هر بار خود را در آثار موراکامی نشان میدهد. تا جایی که یک بار در مصاحبهای گفت یکی از آرزوهایش این است که یک بار ته چاهی بنشیند.
از دیدگاه موراکامی نوشتن ارتباط با عمق وجود انسان است: "من در توکیو زندگی میکنم که شهری متمدن مانند نیویورک، لندن، پاریس، و لسانجلس است. اگر دوست دارید موقعیت و اتفاقات سِحرآمیز برایتان رخ دهد باید با عمق وجودتان ارتباط برقرار کنید. من هم همین کار را انجام میدهم. مردم میگویند این کار رئالیسم جادویی نام دارد و سحرآمیز نیست اما وقتی در حال نوشتن هستم این موضوع خیلی واقعی، طبیعی، و منطقی است."
موسیقی و عشق
اگر دوست دارید وارد دنیای دلرُبا و سِحرآمیز موراکامی شوید فقط نباید داستانی از او بخوانید بلکه باید موسیقی را خوب بفهمید. موراکامی در آثارش گویی در حال خلق موسیقی است. خود موراکامی در گفت و گویی با سِجی اُزاوا، رهبر ارکستر سمفونیک بوستون گفته بود: "ریتم مهمترین چیز است. عشق هم چنین است. هیچوقت نمیتوان گفت موزیک در دنیا زیاد است."
بیشک نویسنده ژاپنی علاقه خاصی به موسیقی، فیلم، و ادبیات دنیای غرب دارد و این را از ارجاعهای متعدد در آثارش میتوان فهمید. به همین دلیل درک داستانهایش برای خوانندگان غربی آسانتر است. موراکامی معتقد است اگر فقط آن چیزی را بخوانید که دیگران میخوانند نظراتتان با دیگران یکی خواهد بود. با استفاده رئالیسم جادویی و همنشینی دنیای واقعی و سوررئال موراکامی از خوانندگانش میخواهد موضوعات بدیهی را زیر سؤال ببرند، به عمق بروند، و موضوعات سنتی را نپذیرند و آنچه انسان را تحت تأثیر قرار میدهد کشف کنند.
علاوه بر موسیقی عشق هم اهمیت زیادی در دنیای موراکامی دارد. رابطه بین زنان و مردان در داستانهایش درست مانند نقاشی سیاهقلم است. دو جنسیتی که عاشق هم میشوند و قلب یکدیگر را میشکنند. تنهایی هم اهمیت زیادی دارد. در یکی از داستانهای کتاب "مردان بدون زنان" یک مرد اجازه میدهد سکوت، انزوا، و تنهایی در دنیایش جاری شود.
در هر صورت برای خواندن آثار موراکامی باید به اطلاعاتی از شعر، ادبیات، و موسیقی مجهز بود تا درک بهتری از داستانهایش داشته باشیم. نویسندهای که در ادبیات دنیا اهمیت زیادی دارد و شاید دریافت نوبل ادبیات، که تاکنون نصیب موراکامی نشده است، ذرهای از این اهمیت را اثبات کند.
کافکا در کرانه درسته.