درباره رفتار عجیب و غیراخلاقی ناشران ایرانی با یکدیگر
سلمان، شهناز و نیلوفر در تهران با تام هنکس چه کردند؟
در حالی که یک ناشر حق انتشار ترجمه فارسی کتاب داستانهای آقای بازیگر را خریده است، چهارمین ترجمه از این کتاب هم به دست ناشری دیگر منتشر شد؛ با یکی از ناشرها گفتوگو کردهایم...
ایرانآرت، صابر محمدی: آذرماه سال گذشته بود که انتشارات افق اعلام کرد حق امتیاز چاپ ترجمه مجموعه داستان تام هنکس، بازیگر پرآوازه را، با عنوان «داستانهای ماشین تحریر» خریده است. هر جای دنیا اگر چنین خبری منتشر میشد به این معنا بود که دیگر ناشران مطلع شوند که قافیه را باختهاند و نمیتوانند روی کتاب مورد نظر دست بگذارند. پنج ماه دیگر خبرآمد که افق ترجمه کتاب را روانه نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران کرده و حالا که هشت ماه از انتشار ترجمه نشر افق از این کتاب گذشته، چهارمین ترجمه از آن نیز از سوی ناشری دیگر بازار آمده است. بنابراین، آن خبر اولیه مبنی بر اینکه افق حق انتشار ترجمه را خریداری کرده، اینجا به مثابه شتابدهنده برای دیگر ناشران عمل کرده است! یعنی ناشری از خریداری حق انتشار ترجمه خبر داده تا دیگران بدانند که چنین حقی را با پرداخت حقوق مادی آن انحصارا برای خود سند زده است اما مخابره چنین خبری باعث شده تا دیگر ناشران از خلأ اجرای قانون کپیرایت در ایران سوءاستفاده کرده و اتفاقا بهسرعت خودشان را برای انتشار ترجمههایی دیگر از کتاب آماده کنند. نشان به آن نشان که نشر یوبان حتی 24 روز پیش از خود افق، ترجمه فارسیاش از کتاب را منتشر کرد و نشر نون هم تقریبا همزمان با ترجمه انتشارات افق به نمایشگاه کتاب تهران رساند تنها با 9 روز فاصله! بنابراین در نمایشگاه کتاب امسال، ما با سه ترجمه فارسی از این کتاب روبهرو بودیم که نشان میداد در ماراتنی که نشر افق خبر برگزاریاش را داده و تنها شرکتکننده حرفهای آن هم بوده خودش نتوانسته اول شود!
میدانیم که کار ناشر ترجمه دوم و ترجمه سوم و ترجمه چهارم، به لحاظ قانونی تخلف محسوب نمیشود چون ما چنین قانونی را در کشور اجرا نمیکنیم، اما طبعا میتوان انتظار داشت اخلاق، حتی فراتر از قانون و در واقع این خلأ قانونی عمل کند و راه بر چنین سوءاستفادههایی ببندد. ناگفته پیداست که نشر افق نیز میتواند بهمانند دیگر ناشران ایرانی، بدون پرداخت حق انتشار ترجمه کتابها، آنها را ترجمه و منتشر کند اما خودش خواسته با وجود این خلأ قانونی، به میدان وسیع حق کپیرایت در جهان بپیوندد و بدون پرداخت حقوق ناشران کتابهای خارجی یا دست کم با کسب اجازه از آنها کتابی از آن سوی آبها را اینجا منتشر نکند. حالا میماند اینکه دیگر ناشران در این میان چه میتوانند بکنند؟ ما فکر میکنیم حداقل کاری که آنها میتوانند بکنند این است که سراغ بازترجمه کتابهایی که ناشری حق انتشار ترجمه را خریداری کرده نروند؛ چیزی که زیاد است کتاب برای ترجمه است. در غیر این صورت، ناشری مثل افق میتواند در طولانیمدت از کرده خود پیشمان شود و راهی را که خودش درصدد هموارکردن آن بوده وابنهد و وقتی کسی مجبورش نکرده، حقی به مولفان و ناشران کتابهای خارجی پرداخت نکند. خودتان را لحظهای بگذارید جای مدیر این نشر؛ در حالی که میتوانید بدون پرداخت حق انتشار ترجمه کتابها، آنها را ترجمه و منتشر کنید، معرفت به خرج میدهید و این کار را میکنید، آنوقت عدهای در حقتان بیمعرفتی میکنند و حقتان را صاف میگذارند کف دستتان.
اما این چهار ترجمه، چهطور و با چه شکل و شمایل و کیفیتی منتشر شدهاند؟
الان شما قهرمانید؟
ترجمه اول؛ انتشارات یوبان
عنوان ترجمه: نوشتههای ماشین تحریر
مترجم: سلمان ثابت
تاریخ انتشار: 19 فروردین 97
454صفحه/ 35هزارتومان
هیچ اطلاعی از جزئیات این ترجمه فارسی در دست نیست. این انتشارات ظاهرا وبسایت هم ندارد و چیزی هم در رسانهها درباره این ترجمه نوشته نشده است؛ حتی خبر انتشار کتاب را هم هیچ رسانهای منتشر نکرده اما دست کم میشود از تاریخ قرارگرفتن کتاب در یکی از فروشگاههای اینترنتی متوجه شد که از همه جلو زده و در نوزده فروردین منتشر شده است. الان دوستان در دفتر انتشارات یوبان فکر میکنند قهرمان این ماراتن هستند؟
راستش میتوانستیم برای اینکه اطلاع بیشتری درباره این ترجمه کسب کنیم آن را از همین فروشگاه اینترنتی سفارش بدهیم برایمان بیاورند، اما ترجیح دادیم این کار را نکنیم تا حق ناشری که حق انتشار ترجمه فارسی را خریده پایمان نشود.
شکستخورده بااخلاق
ترجمه دوم: انتشارات افق
عنوان ترجمه: داستانهای ماشین تحریر
مترجم: محمد جوادی
تاریخ انتشار: 10 اردیبهشت 97
464صفحه/ چاپ دوم؛40هزارتومان
انتشارات افق بیتردید شکستخورده این ماراتن ناجوانمردانه بنگاههای اقتصادی در لوای نشر است. البته شکستخوردهای بااخلاق که مورد بیاخلاقی و بیمهری قرار گرفته چون تنها ناشری بوده که با امضای قرارداد اعطای حق کپیرایت حق انتشار ترجمه فارسی کتاب UNCOMMON TYPE را که شامل ۱۷ داستان از تام هنکس خریداری کرده اما حتی نتوانسته به عنوان اولین ناشر، ترجمهاش را منتشر کند. با همه این اوصاف، پیوستن خودخواسته این انتشارات به قانون جهانی کپیرایت در طولانیمدت باعث شده که اعتماد مخاطب فارسیزبان به کتابهایش بیشتر شود و هیچ عجیب نیست که با وجود سه ترجمه دیگر از «داستانهای ماشین تحریر» در بازار کتاب ایران، ترجمه نشر افق بیش از باقی بفروشد. چنانکه تا حالا هم همین اتفاق افتاده است.
این اسم را از کجا آوردید؟
ترجمه سوم: انتشارات نون
عنوان ترجمه: ماشین تحریر عجیب
مترجم: نیلوفر خوشزبان
تاریخ انتشار: 23 اردیبهشت 97
416صفحه/ 34هزارتومان
سومین ترجمه هم با فاصله چند روز از انتشار نسخه انتشارت افق به بازار آمد. با طرح جلدی کاملا مشابه نسخه اصلی اما با اسمی که ربطی به عنوان اصلی ندارد. عنوان اصلی کتاب چنانکه گفتیم UNCOMMON TYPE است و دقیقترین ترجمه همان «داستانهای ماشین تحریر» میتواند باشد اما هیچ معلوم نیست انتشارات نون چهطور به عنوان «ماشین تحریر عجیب» رسیده است، شاید فقط از این رو که نام فرق داشته باشد با دو ترجمه پیشین. تعداد صفحات این ترجمه نیز از دو ترجمه قبلی کمتر است. آیا این ترجمه بلایی سر متن اصلی آورده است؟
کمفروشی با قیمت بیشتر، یا چرا این کتاب اسمی ندارد؟
ترجمه چهارم: انتشارات گلآذین
عنوان ترجمه: داستانهای تام هنکس
مترجم: شهناز ایلدرمی
تاریخ انتشار: 14دی 97
340صفحه/ 48هزارتومان
چند ماهی از اینکه دو انتشارات یوبان و نون به زحمت انتشارات افق حمله بردند و ترجمههایشان، ترجمه این نشر را از دو سو احاطه کردند، به نظر میرسید ولع انتشار ترجمهای دیگر از داستانهای تام هنکس فروکش کرده است تا اینکه چند روز پیش خبر آمد ترجمه چهارم را انتشارات گلآذین روانه بازار کتاب کرده است. این ترجمه، چند مورد عجیب دارد. نخست اینکه کتاب اسم ندارد! خب بدیهی است که کتاب، کتاب داستانهای تام هنکس است و «داستانهای تام هنکس» نمیتواند اسم کتاب باشد. خب، کتاب اسم دارد؛ اسم کتاب کو؟ این ناشر سعی کرده با حذف اسم کتاب از روی جلد، القا کند که این اثر، اثر دیگری از تام هنکس است و به ترجمههای پیشین ارتباطی ندارد. هر چند برای کاستن از زهر چنین دغلکاریای، عکسی از تام هنکس را با یکی از ماشین تحریرهایش روی جلد برده.
نکته عجیب بعدی، مربوط به تعداد صفحات کتاب است؛ حدود 120 صفحه کمتر از دیگر ترجمهها و البته با قیمتی حدود 10هزارتومان بیشتر از آنها. مشخص نیست که نباید به این ترجمه اعتماد کرد؟
تام؛ بازیگری با عشق به صدای تقتقی
آنها که خبرهای مربوط به حضور تام هنکس در پروژههای مختلف سینمایی را دنبال میکنند که اتفاقا تعدادشان در ایران هم کم نیست، یادشان هست که سه چهار سال پیش او در پروسه تولید هر فیلمی در نیویرک، برلین، بوداپست یا اتلانتا که حاضر بود در وقتهای فراغت با خودکار و دفترچهای در گوشهای دیده میشد که دارد چیزی مینویسد. چندی طول نکشید که کنجکاوها پی بردند او در حال نوشتن داستانهایی است.
میدانیم که تام هنکس علاقه وسژهای به جمعآوری ماشین تحریر دارد و انواع آنها را از دهههای ۱۹۳۰، ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ آرشیو کرده است. او از ماشین تحریر برای نوشتنهای غیرضروری روزانه از جمله درستکردن فهرست کارهایی که باید انجام شوند استفاده میکند. به گفته خود این بازیگر، دستگاههای بزرگ فلزی را به این دلیل نسبت به پردازندههای کلمه امروز ترجیح میدهد که از ضربهزدن به کلیدهای آن و صدای بلندی که از آن ناشی میشود لذت میبرد اما او ارتباطی عمیقتر با یکی از آنها دارد که متعلق به پدرش بوده است. هنکس که میخواست تجربه و اشتیاق خود درباره ماشینهای تحریر را با دیگران به اشتراک بگذارد به توسعه نرمافزار آیپد کمک کرد که تجربه نوشتن با ماشین تحریر را روی دستگاه دیجیتال بازسازی میکند. این نرم افزار «هنکس رایتر» نام دارد و با افکتهای صوتی کامل ماشین تحریر همراه است.
حالا دو سال است کتاب او یعنی «داستانهای ماشین تحریر» خوب میفروشد و مورد توجه قرار میگیرد. تام هنکس ابتدای کتاب و پیش از شروع داستانها، این اثر را به «ریتا (همسرش) و همه بچهها» تقدیم کرده و نوشته است: به خاطر نور.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
با ناشر چهارمین ترجمه کتاب تام هنکس گفتوگو کردهایم
فکر کردم میخواهید ما را تبلیغ کنید!
پروین صدقیان، مدیر مسوول انتشارات گلآذین است. با او تماس گرفتیم تا بدانیم با وجود خلأ اجرای قانون کپیرایت، در حالی که انتشارات افق حق انتشار ترجمه فارسی کتاب را خریداری کرده است، چرا وارد عمل شده و چهارمین ترجمه را به بازار فرستاده است.
*ترجمهای که شما از مجموعه داستانهای تام هنکس منتشر کردهاید، چهارمین ترجمه موجود در بازار کتاب ایران است...
از این کتاب؟
*بله
عجب! ما سومیم یا چهارمیم؟
*چهارم.
ما دو ناشر را میدانستیم، سومی را نه.
*دو ناشری که میدانستید پیش از شما ترجمه کتاب را منتشر کردهاند، کدامها بودند؟
نشر افق بود و... . آن یکی را فراموش کردهام.
*سومی هم از نشر یوبان بوده که حتی پیش از افق منتشر کرده. گزارش ما درباره این است که افق که خودخواسته به قانون کپیرایت پیوسته، چرا باقی ناشران به این حق او احترامی نگذاشتهاند؟ میدانم که به لحاظ قانونی نمیتوان به شما اعتراضی کرد. اما اخلاق چی؟
ما خبر نداشتیم افق این کار را کرده.
*افق آذرماه سال گذشته اعلام کرد که حق را خریداری کرده.
شما در افق کار میکنید؟
*نه! من که خودم را معرفی کردم و عرض کردم خبرنگار هستم و کجا کار میکنم. چرا فکر میکنید کسی که از حق اخلاقی یک نشر دفاع میکند لزوما نسبتی با آن ناشر دارد؟
خب شما از کجا میدانستید افق خریداری کرده؟
*خب ما اهل رسانه هستیم و افق هم خبر خریداری حق انتشار ترجمه فارسی را آذرماه سال گذشته به خبرگزاریها داده بود. شما هم وقتی کتابی را برای ترجمه انتخاب میکنید لابد دربارهاش به فارسی و انگلیسی جستوجو میکنید و باید میدیدید. آیا نباید در برهوتی که میگویید فضای نشر را فراگرفته، از همکار خود حمایت کنید؟
خود افق بارها این کار را کرده.
*اگر این کار را کرده، خب به لحاظ اخلاقی کار افق هم اشتباه بوده. شما هم باید اشتباه را تکرار کنید؟
حالا این را نمیدانم... نه!
*ببینید مساله ما این است که چرا شما به عنوان ناشری که کار فرهنگی میکنید، اخلاق را رعایت نکردهاید. با قانون عجالتا کاری نداریم. چون بر اساس قانون نمیشود به کار شما خرده گرفت. اگر افق کتابی را بازترجمه کرده، و آن ترجمه پیش از افق، به دست ناشری دیگر چاپ شده بوده که حق ترجمه را خریداری کرده بوده، این به لحاظ اخلاقی پسندیده نیست، اما فکر میکنم مواردی که از افق در ذهن شما هست، مربوط به بازترجمه کتابهایی است که حق ترجمهشان از سوی ناشر دیگری خریداری نشده بوده.
از نظر اخلاقی شاید درست نباشد، اما وقتی ترجمه کتابی اینجا چاپ میشود و همه ناشرها دوباره آن را چاپ میکنند، باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بخواهید قانونی تدوین کند.
*آن که به جای خود. کاش این قانون بالاخره اینجا اجرا شود و این مباحث منتفی شود، اما مساله ما فعلا این است که وقتی ناشری با وجود این خلأ، خودش قانونی را که میتواند رعایت نکند، رعایت میکند چرا با بیمهری همکارانش مواجه میشود؟
ما هم کتاب منتشر کردهایم و دیگران دوباره منتشرش کردهاند.
*شما برای کتابی که میفرمایید، حق انتشار ترجمه فارسی پرداخت کرده بودید؟
نه...
*خب این مساله ما نیست؛ هر چند همین هم دردناک است. اما عجالتا دردناکتر این است که ناشرانی چون شما دست روی ترجمه کتابهایی میگذارند که حق ترجمهاش به ناشر اصلی پرداخت شده. بنابراین من فکر میکنم شما سعی میکنید متوجه عرایض بنده نشوید!
شما این چالش را با من نباید داشته باشید. اصل مطلب چیز دیگری است.
*من به عنوان خبرنگار این حوزه، پانزده سال درباره چند و چون اجرای قانون کپیرایت در ایران نوشتهام، منتها الان سوالم از شما این است، قانون به کنار، اخلاق را چرا رعایت نکردید؟
اگر قانون کپیرایت اینجا اجرا شود، شما دیگر حتی نمیتوانید عکسی را که با دوستتان گرفتهاید جایی منتشر کنید. سخت است و به این راحتیها نیست. دنبال من نباشید.
من فکر کردم تماس گرفتهاید راهنماییتان کنم تا این کتاب ما را تبلیغ کنید!
*معلوم است که این کار را نمیکنم. معرفی کتاب شما به مخاطب، غیراخلاقی است. شما هم حق ناشری را که به کپیرایت قائل بوده رعایت نکردهاید و هم کتابتان دچار موارد دیگری هم هست.
دچار چه مواردی است؟
*کتاب شما بیش از صدصفحه از دیگر ترجمهها کمتر است و مورد اعتماد نیست. از سوی دیگر کتاب اسم دارد؛ شما اسمش را روی جلد نیاوردهاید تا القا کنید کتاب دیگری منتشر کردهاید و مخاطب را گول بزنید.
کتاب ما اسم دارد: «داستانهای تام هنکس».
*اینکه اسم کتاب نیست. اسم کتاب «داستانهای ماشینتحریر» است.
این اختیار من است.
*کتاب اسم دارد. شما مختار نیستید اسم یک کتاب را حذف کنید.
من نمیتوانم با شما صحبت کنم. شما سوگیرانه حرف میزنید.
*من فقط از شما پرسیدهام آیا کارتان اخلاقی هست یا نه...
[خداحافظی و تلفن را قطع میکند.]