کاراکتر مرموز «کاراگاه گجت» از خاطراتش گفت/ جان وین به رادیو دعوتم کرد
گوینده کاراکتر معروف «کُلا» در کاراگاه گجت از خاطراتش و نحوه ورود به رادیو گفت.
ایران آرت: حمید منوچهری را شاید کمتر به چهره بشناسیم، اما صدایش را همه بهخوبی در خاطر دارند. از شخصیت مرموز در انیمیشن "کارآگاه گجت " گرفته تا شخصیتهای منفی "میتی کومان " از ابن ملجم مرادی تا آیتالله کاشانی همه و همه از صدای پرتوان و بازی جذاب حمید منوچهری نشات گرفته است و ماندگار شدهاند.
او در سال 48 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج نیز دو پسر به نامهای امیر و وحید است که هردو در حال حاضر یکی از گویندگان برجسته رادیو هستند. با این هنرمند پیشکسوت درباره "صبح جمعه با شما " رادیو و فضای دوبله به گفتوگو نشستیم که ماحصل این گپ و گفت را در زیر میخوانید:
-مسبب ورودتان به رادیو ایران چه کسی بود؟
زندهیاد نصرتالله محتشم. من عاشق صدای زندهیاد نصرتالله محتشم بودم. ایشان در آن سالها هم رئیس نمایشهای وزارت کشور بود و هم رئیس نمایشهای رادیو. دوبلور بسیاری خوبی هم بود و در دوبله فیلم حماسی "فاتح " بهجای جان وین حرف میزد که دوبله آن فیلم بسیار درخشان و زبانزد است. آشنایی من با ایشان به زمانی برمیگردد که یک روز در استودیو رادیو ارتش به شوخی ادای آقای محتشم را درمیآوردم و یکی از دیالوگهای ایشان را میگفتم که دیدم استاد محتشم در را باز کرد و آمد داخل. ایشان به من گفت آقای منوچهری، اگر 40 سال دیگر هم همینطور صحبت کنی، به هیچ کجا نمیرسی! خودت باش و مثل دیگران صحبت نکن. چندی بعد مرا دید و گفت فردا به رادیو بیا. گفتم استاد من همین حالا هم در رادیو مشغول به کارم. ایشان گفت منظورم رادیو ایران است! وقتی این حرف را از دهان استاد محتشم شنیدم تمام بدنم لرزید و تعجب کردم. آن زمان رادیو ایران عظمتی داشت و هرکسی نمیتوانست به آن ورود پیدا کند و وقتی استاد محتشم این حرف را به من زدند باورم نمیشد. آقای محتشم به من گفت فردا بیا در رادیو ایران امتحان بده. من امید زیادی به قبول شدن نداشتم اما این کار را از روی علاقه انجام دادم. بهجز من 30-40 نفر دیگر هم برای امتحان ورود به رادیو ایران حضور پیداکرده بودند. آدمهایی که از ما امتحان میگرفتند، دو متن حماسی و ادبی به ما دادند تا هر کس متن مربوط به خودش را اجرا کند. شرکتکنندگان دیگر هیچ اضطرابی نداشتند اما من میترسیدم چون داشتم در دوبله و رادیو کار میکردم و مدام پیش خودم میگفتم که نکند از پس این دو متن برنیایم. خلاصه هر دو متن را اجرا کردم و 8 نفر از کارشناسان در مورداجرای من نظر دادند. وقتی از سالن اجرا بیرون آمدم، استاد محتشم به من گفت آقای منوچهری روسفیدم کردی! خیلی خوشحال شدم و بعد ایشان ادامه داد که تو از حالا به بعد هنرپیشه رادیو هستی. بعدازآن شروع همکاری من با رادیو بهعنوان گوینده اتفاق افتاد.
-شما برخلاف خیلی دیگر از همکارانتان چندان روحیه طنز و کمدی ندارید. بااینحال چه شد که در سالهای ابتدایی پس از انقلاب کارگردانی برنامه "صبح جمعه با شما " را بر عهده گرفتید؟
در سالهایی که من کارم را در رادیو و تئاتر شروع کردم، چیزی که مردم را بیشتر جذب میکرد کار طنز بود. من آدم طنازی نبودم و نقشهای جدی را بازی میکردم اما همه اینها باعث نشد که به سمت کار طنز کشیده نشوم. بعد از انقلاب اولین کسی که برنامه "صبح جمعه با شما " را کارگردانی کرد من بودم. این برنامه را ۶ سال کارگردانی کردم و از همان ابتدا با مدیران رادیو دعوا داشتم که چرا یک برنامه طنز را به من سپردهاند؟ منتها آنها اصرار داشتند که شما حتماً باید باشید. من گفتم تا زمانی که عزتالله مقبلی، امیر فضلی و غلامحسین بهمنیار وجود دارند، بهتر است آنها کارهای طنز را انجام بدهند. به هر ترتیب بین سالهای ۶۰ تا ۶۵ برنامه "صبح جمعه با شما" را کارگردانی کردم. این برنامه موفقترین برنامه رادیویی در آن زمان بود و طبق آمار اعلامشده ۸۶ درصد مخاطب داشت. من آن برنامه را مشروط بر اینکه از گروه نویسندگان خودم استفاده کنم، کارگردانی میکردم و آن گروه هنوز هم با من کار میکنند.
-چه شد که از کارگردانی برنامه "صبح جمعه با شما " استعفا دادید؟
مجموعهای از شرایط باعث این اتفاق شد. نامهای از انجمنهای اسلامی به رادیو آمده بود که نوشته بود برنامه "صبح جمعه با شما " فقط برای بزرگنمایی مشکلات دولت و تضعیف آن ساخته میشود. در آخرین سالهایی که برنامه "صبح جمعه با شما " به کارگردانی من روی آنتن رادیو میرفت، یک روز آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور کشور بود، برای بازدید از پشتصحنه برنامه ما به استودیو ۱۴ سازمان صداوسیما آمد. استودیو ۱۴ سازمان ۲۰-۳۰ پله دارد و ما فکر نمیکردیم رئیسجمهور کشور به آنجا بیاید اما گویا قرعه به نام ما خورد و آیتالله خامنهای به آنجا آمد. آیتالله خامنهای گفت من برنامهتان را تعقیب میکنم اما فقط یک خواهشی از شما دارم. من گفتم بفرمایید. ایشان گفت عینکتان را یکجوری دو کانونِ کنید! گفتم منظورتان را متوجه میشوم. گفتم آن چیزی را آگراندیسمان میکنم که اسمش زشتی، کمبود و گرانی است. از زشتیها و کمبودها میگویم که اگر احیاناً دولتمردان این حرفها را میشنوند بتوانند کاری انجام بدهند. دلیلی ندارد زیبایی را نشان بدهم چون زیبایی خودش باید وجود داشته باشد. یک برنامه طنز هم آقای رضا عبدی و خانم مینا جعفر زاده در حضور آیتالله خامنهای اجرا کردند و در پایان آیتالله خامنهای پاداشی به عوامل دادند که بین همه بچههای سازمان تقسیم شد.
-شما بهعنوان کارگردان برنامه "صبح جمعه با شما " چقدر مشکلات مردم را جستجو میکردید و چقدر در تلاش بودید که در بحبوحه جنگ تحمیلی روحیه مخاطبان رادیو را حفظ کنید؟
گویندههای برنامه و گروه نویسندگان برنامه "صبح جمعه با شما " را من انتخاب میکردم و به جد تأکید میکردم که گویندگان حتی یک "واو " هم اضافهتر از متن نویسندگان نگویند. سعی کردم بهترینهای هر حوزه را به کار بگیرم و خیلی دقت به خرج دادم که همهچیز سر جای خودش باشد چون میخواستم بهترین برنامه ممکن را برای مردم بسازم. کشور ما مردمان بسیار شریف و بزرگی دارد. این جایگاهی که من و دیگر دوستانم داریم، به دست نیامده مگر به لطف حضرت دوست و مردم بزرگوار هموطن. من در طول این سالها آنقدر که منت دار این مردم هستم، منت دار هیچکس نیستم. به همین خاطر همیشه به خواست مردم توجه دارم.
-برنامه "صبح جمعه با شما " بعد از استعفای شما با عناوین مختلفی به کار خودش ادامه داد اما چرا این برنامه علیرغم استفاده از بسیاری از گویندگان خوب کشور، دیگر هرگز به آن دوره طلایی ۶ ساله خود نزدیک نشد و نتوانست موفقیت قبلی خودش را تکرار کند؟
معتقدم که اگر پشت هر کاری صداقت باشد، آن کار جای خودش را در دل دیگران پیدا میکند و از گذشته هم گفتهاند که آنچه از دل برخیزد، لاجرم بر دل نشیند. ما در برنامه "صبح جمعه با شما " برای دل خودمان و دل مردم کار میکردیم و هدفمان این بود که صدای مردم باشیم. من از آقایان صادق عبداللهی، ابوالقاسم صادقی، جمشید عظیمی نژاد و دیگر نویسندگان خواهش میکردم که در نوشتههایشان به کسی توهین نکنند و احترام همه را حفظ کنند. در هیچ زمانی عضو هیچ حزب سیاسی نبوده و نیستم اما طبیعتاً خیلی چیزها را میتوانم بفهمم. فقط میخواستم گرفتاری و درد مردم را بگویم که گرفتاری و درد خود من و عزیزان نویسنده هم بود. از نویسندهها میخواستم متنهای مردمی بنویسند و وقتی آنها متن مینوشتند بهترین گویندهای که میتوانست آن متنها را بگوید را انتخاب میکردم. من آدمهایی را سرکار میآوردم که واقعاً اینکاره بودند، نه مثل الآن که خیلیها فامیلهای خودشان را به هر نحوی که شده سرکار میآورند. چهرههایی چون مهران مدیری، علی عمرانی، دانیال حکیمی و فرهاد اصلانی جزو بهترین هنرپیشههای من بودند. آنها یک سال دوره دیدند و بعد کارشان را خیلی جدی و مصرانه شروع کردند. هنوز هم اگر به آنها نیاز داشته باشم به من کمک خواهند کرد. البته شرایط آقای مدیری کمی متفاوت است ولی ایشان هم همچنان همان محبت سابق را به من دارد. پسرم امیر منوچهری اخیراً در یک مصاحبهای گفته که 4 سال برای آقای مجید حمزه کار میکردم اما پدرم حتی یک خط هم به من نمیداد که بگویم. من 14 سال در رادیو فرهنگ برنامه "مشاهیر جهان " را کارگردانی میکردم و هیچوقت از پسرم استفاده نکردم تا اینکه یک روز دو نفر از هنرپیشههای من سرکار نیامدند و من به امیر گفتم که بیاید و هردوی این نقشها را بگوید. بسیار شگفتزده شده بود اما من اصرار میکردم که حتماً باید خودش را نشان بدهد. خوشبختانه آن نقشها را اجرا کرد و یکی از آنها هم خیلی خوب از آب درآمد. خوشحالم که هیچوقت سعی نکردهام کسی را با استفاده از موقعیتم سرکار بیاورم و همیشه سعی کردهام بهترین گزینه ممکن را برای نقشهای مختلف انتخاب کنم که شاید یکی از دلایل موفقیت برنامه "صبح جمعه با شما " هم همین بود.
-سازمان صداوسیما در طول سالهای پس از انقلاب چقدر همراه شما بوده و به گویندگان کمک کرده است؟
من هیچوقت دستم را جلوی هیچ مدیری دراز نکردهام و به کسی هم بامنظور سلامعلیک نکردهام. اگر کمکی هم خواستهام کمکی در جهت پیشرفت کار بوده است. سازمان صداوسیما در زمان آقای محمد هاشمی و آقای عزتالله ضرغامی خوب کار میکرد و این مدیرها به گویندگان توجه زیادی میکردند اما دوره مدیریت آقای لاریجانی در این سازمان اصلاً خوب نبود. یکبار آقای لاریجانی مرا در محوطه سازمان دید و پرسید که چرا پیاده هستید؟ گفتم رئیس سازمان گفته ماشینم را داخل محوطه نیاورم! ایشان گفت من چنین چیزی گفتهام؟ گفتم پس چه کسی میتواند چنین اجازهای را صادر کند و چرا قبل از این کسی جلوی ما را نمیگرفت؟ حتماً بزرگترین مقام سازمان این کار را کرده. آقای لاریجانی آن روز مرا تا ساختمان محل کارم رساند اما بعدازآن هیچ اتفاق خاصی رخ نداد و هیچچیز عوض نشد. زمانی که آقای ضرغامی به سازمان آمد، به من گفت چهکار میتوانم بر ایتان انجام بدهم؟ من گفتم تنها کاری که میتوانید انجام بدهید این است که بگذارید ما ماشینمان را به داخل محوطه سازمان بیاوریم چون آرامآرام سنمان زیاد میشود و اینهمه پیادهروی برایمان خوب نیست. ایشان همان لحظه تماس گرفت و این دستور را صادر کرد که ما خودرویمان را داخل محوطه سازمان بیاوریم. این در حالی بود که ایشان تازه 5 روز بود که مدیریت سازمان را برعهدهگرفته بود. بعدازآن هم هر وقت که احساس نیاز میکرد، میآمد و به ما سر میزد و برای ما دلگرمکننده بود. مدیر باید از احوالات کارمندان و زیردستان خود مطلع باشد و بداند که بر آنها چه میگذرد.
-آیا یک نفر بهصرف اینکه صدای خوبی دارد میتواند یک گوینده یا دوبلور خوب باشد؟
همه صداها خوب هستند اما در کار گویندگی و دوبله فقط مسئله زیبایی صدا مطرح نیست و باید دید که یک دوبلور یا گوینده چطور از صدای زیبای خودش استفاده میکند. کار گویندگی هم از کار دوبله سختتر است. در دوبله آدمها بهجای یک شخصیت مستوره حرف میزنند اما گویندگی خلق یک شخصیت جدید است و این نیاز به آدمی توانا دارد که تواناییاش ورای از یکصدای خوب است. من سال 58 در یک نمایش رادیویی نقش ابن ملجم مرادی را ایفا میکردم. آن برنامه یک برنامه تولیدی بود که در 30 قسمت تولید شد و روی آنتن رادیو رفت. یک روز در تاکسی نشسته بودم که آن برنامه پخش میشد و بهیکباره دیدم یک خانمی با تمام غیظ شروع به فحش دادن به ابن ملجم کرد. پرسیدم خانم شما به گوینده فحش میدهید یا به ابن ملجم؟ ایشان با همان حالت ناراحت و عصبانیاش جواب داد چه میدانم مادر جان! این زیباترین تشویقی بود که من از یک مخاطب گرفتم چون متوجه شدم که او از من گوینده پذیرفته که نقش ابن ملجم را خوب بازی کردهام.
-طلاییترین دوره کاری شما در رادیو چه دورهای بوده است؟
من همیشه سعی کردهام کارم را با عشق انجام بدهم و اگر در کاری موفق نبودهام هم به خاطر این است که آن کار در توانم نبوده. برنامههای "صبح جمعه با شما "، "مشاهیر جهان "، "عصر جمعه " و خیلی دیگر از برنامههایی که اجرا کردهام کارهای خوبی بوده و خوشحالم که پیش وجدان خودم شرمنده نیستم. من برای دلم کارکردهام نه برای پول. البته هیچوقت از حقم نگذشتهام و اگر لازم باشد حقم را با گردنکلفتی میگیرم. هرگز نمیتوانم یکزمان خاص را بهعنوان دوره طلایی کارم بگویم. دوبلاژ ایران در دهه ۴۰ شمسی طلایی بوده اما اگر الآن کار باشد هم میتواند یک عصر طلایی اتفاق بیفتد. الآن همه جوانها خوب هستند اما فیلم خوب برای دوبله وجود ندارد. این عزیزان شناگران ماهری هستند اما آب خوبی برای شنا وجود ندارد. متأسفانه دوبله در تلویزیون اوضاعش روزبهروز بدتر میشود. زمانی که آقای خاتمی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد بودند، پولهای کلانی صرف دوبله شد و هر فیلمی هم که دوبله شد، پای آن نوشته میشد "پروانه نمایش از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد "؛ اما الآن اکثر کارهای دوبلهشده رویالتی ندارند و فیلمها را از شبکههای خارجی برمیدارند و دوبله میکنند. من سریال "فارگو " را دوبله کردم و پخش هم شد اما میدانم این سریال دزدی بوده و یک روزی بابت آن یقه ما را میگیرند. این رشته سردراز دارد و وضعیت از بیخ و بن خراب است.
شما بهجز گویندگی در رادیو و دوبله، در کارهای پویانمایی هم کار گویندگی کردهاید؟
من فقط یک کار انیمیشن انجام دادم و در این زمینه فعالیتی نکردم چون در تخصص من نیست. گویندگی کارهای انیمیشن کار سختی است و در تمام دنیا هنرپیشههای بزرگ این کار را انجام میدهند. در کشور ما عکس این قضیه اتفاق میافتد و صفر کیلومترها در کارهای انیمیشن گویندگی میکنند چون عوامل تهیه و پخش خیلی از انیمیشنها سعی میکنند پول کمتری برای این کارها بپردازند. یکبار دوست عزیزم آقای اصغر افضلی مرا به کار دعوت کرد و من در انیمیشن "کارآگاه گجت " یک نقشی را گویندگی کردم که مردم هم بابت آن کار به من لطف داشتند اما گویندگی انیمیشن در تخصص من نیست و آنیک کار را هم به انتخاب و به خاطر ایشان انجام دادم.
-و سخن پایانی؟
من عاشق رادیو بوده، هستم و خواهم بود. تنها آرزویم این است که سلامت باشم و پشت میکروفن رادیو بروم. فرقی هم ندارد که در مقام اجراکننده باشم یا کارگردان. همچنین برای همه جوانان هم آرزومندم که خوشبخت شوند چون زندگی متعلق به جوانان است. امیدوارم جوانان به آرزوی دلشان برسند و انسانهای بیمار هم از کمند بیماری رهایی پیدا کنند. جز اینها آرزوی دیگری ندارم.
گفت و گو: سمیرا افتخاری