بهرام بیضایی، مخملباف، تسلیمی،قبادی،گلشیفته فراهانی،حمید فرخ نژاد، گشت ارشاد
بهرام بیضایی، مخملباف، تسلیمی،قبادی و گلشیفته فراهانی تا حمید فرخ نژاد/ تحلیل کیهان از پرونده بازیگری حقه باز گشت ارشاد
کیهان می نویسد: فرخنژاد که در دهه اول دوران بازیگریاش در اوج به سر میبرد و حضورش بر پرده سینما چشمگیر بود، در دهه دوم فعالیتش، مسیری رو به افول را طی کرد... به موازات روند رو به نزول فرخنژاد در زمینه بازیگری، فعالیت فرخنژاد در فضای مجازی و حاشیهسازیهای او پررنگ و بیشتر شد.
ایران آرت: روزنامه کیهان زیر تیتر « پرونده ای که با سقوط تمام شد » نوشته است:
طی ادوار مختلف، هنرمندان و بازیگرانی از کشورمان مهاجرت کردند؛ برخی به فعالیت هنری برای مردمشان بیشتر علاقه داشتند و با تجربه ناکام از مهاجرت به وطن برگشتند و بعضی هم غربت را ترجیح دادند. اما ماجرای «حمید فرخنژاد» بسیار متفاوت از همه این مهاجرتهاست. با مروری بر آنچه بر این بازیگر گذشت، این تفاوت بهتر درک میشود.
فرخنژاد اولین بار با فیلم«عروس آتش» شناخته شد. او در این فیلم، نقش فرحان، یک ماهیگیر بیسوادِ قاچاقچی را ایفا میکرد که احلام دختر عموی تحصیلکردهاش به خاطر رسوم کهنه عشیرهای باید به اجبار با وی ازدواج میکرد! هر چند که دخترعمو، زیر بار این رسم غلط نمیرود و فرحان تصمیم میگیرد که به حکم خودش، احلام را به قتل برساند! درنتیجه، احلام تن به ازدواج با فرحان(فرخنژاد) میدهد و در شب عروسی، فرحان به دست مادر احلام کشته میشود و خود احلام هم در آتش میسوزد. فرخنژاد، به خاطر ایفای این نقش در جشنواره دولتی فیلم فجر، جایزه میگیرد. پس از آن نیز فرخنژاد نقش یک فرد خلافکار را در فیلم «ارتفاع پست» بازی میکند. خلافکاری که سرنشینان یک هواپیما را به خاطر پول به گروگان میگیرد. هر چند که فرخنژاد، بعد از آن نیز نقشهای مختلف و متنوعی را ایفا کرد؛ ازجمله نقش همسر خائن در فیلم «چهارشنبه سوری» یا فرد خائن در فیلم«تب» و نقش یک شارلاتان حقهباز در «گشت ارشاد» اما یکی از پرتکرارترین ایفاگریهای او، نقش سرداران و سربازان جنگ و مأموران انتظامی و امنیتی است؛ او در فیلم «به رنگ ارغوان» در نقش هوشنگ مأمور مخفی وزارت اطلاعات، در فیلم «صحنه جرم، ورود ممنوع» در نقش سرگرد پارسا یک مأمور نیروی انتظامی، در فیلم «حریم» در نقش یک افسر نیروی انتظامی، در فیلم «شب واقعه» در نقش دریاقلی سورانی از شهدای دوران دفاع مقدس، در فیلم «بیداری رویاها» در نقش یک کهنه سرباز دوران جنگ تحمیلی، در فیلم «دموکراسی تو روز روشن» در نقش سردار امیر ستوده از فرماندهان دوران دفاع مقدس، در فیلم «روزهای زندگی» در نقش یک پزشک حاضر در میدان جنگ، در فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» در نقش پلیس، در فیلم «خوب، بد، جلف» در نقش سرگرد شادمان افسر آگاهی، در فیلم «هیهات» در نقش سردار فرید موسوی از فرماندهان دوران دفاع مقدس، در فیلم «لاتاری» در نقش مأمور امنیتی و سرانجام در سریال نمایش خانگی «سقوط» باز هم در نقش یک مأمور امنیتی! طوری که فرخنژاد را میتوان از نظر ایفای نقش مأموران امنیتی، رکورددار دانست.
فرخنژاد که در دهه اول دوران بازیگریاش در اوج به سر میبرد و حضورش بر پرده سینما چشمگیر بود، در دهه دوم فعالیتش، مسیری رو به افول را طی کرد. به طور مثال، او در فیلم «لاتاری» از نظر رفتاری، شباهتی به یک مأمور امنیتی کارکشته و پخته را ندارد و شیوه اجرای نقش فرخنژاد در آن فیلم و برای این کاراکتر، تفاوت چندانی با نقشهای کمدی او ندارد. علاوه بر این، حمید فرخنژاد که قبلا در آثار مطرح و برجسته سینمای ایران بازی میکرد، در سالهای اخیر، اغلب در فیلمهای درجه دو و سه حضور مییافت؛ آثاری چون «خانم یایا»، «دختر شیطان»، «تگزاس»، «سامورایی در برلین»، «زنبور کارگر»، «ملاقات با جادوگر» و... که ازجمله ضعیفترین فیلمهای سینمای سالهای اخیر ما محسوب میشوند.
به موازات روند رو به نزول فرخنژاد در زمینه بازیگری، فعالیت فرخنژاد در فضای مجازی و حاشیهسازیهای او پررنگ و بیشتر شد. مهمترین حاشیه سالهای اخیر این بازیگر، مصاحبه تصویری او با یک برنامه اینترنتی بود. برنامهای که فرخنژاد در آن به صراحت اعتراف کرد که هر ماه، مبلغ 10 هزار دلار برای فرزندش در آمریکا ارسال میکند و تصریح کرده بود: «میخواهم 80 میلیون ایرانی نباشند اگر خم به چشم فرزندم بیاید!» همچنین اظهار نظرات غیرکارشناسانه او درباره برخی مسائل سیاسی و یا کاری که بعد از جنگ اوکراین انجام داد و از خودش فیلم گرفت و اعلام کرد که جایزه جشنواره فیلم مسکو را در اعتراض به این جنگ پس میدهد! بسیاری درواکنش به این رفتار فرخنژاد پرسیدند که آیا او فقط نشان جشنواره مسکو را پس داده و یا مبلغ 20 هزار دلار جایزه نقدی را هم حاضر شده برگرداند؟
پرده آخر حمید فرخنژاد، خروج او از کشور و اظهار نظرش درباره ناآرامیهای سال 1401 پس از یک سکوت طولانی و آن هم پس از دریافت دستمزدش به خاطر بازی در سریال نمایش خانگی «سقوط» بود. البته اظهار نظر سیاسی این بازیگر بیش از محتوای آن از این نظر اهمیت یافت که برای سریال «سقوط» مشکلساز میشود. چنانکه گروه سازنده این سریال، در نامه سرگشادهای خطاب به فرخنژاد نوشتند:
«چطور میشود که زحمتهای گروهی را که خود در میانشان بودید، نبینید و تصمیمی فردی بگیرید که پخش سریال به مخاطره بیفتد؟ چطور میشود وقتی یاد بیانیهنویسی بیفتید که کارتان تمام شده باشد و بیخبر بار سفرتان را هم بسته باشید، ولی برایتان مهم نباشد که بقیه اعضای گروه چه بلایی بر سرشان میآید؟ چقدر سخت است که چند روز قبل همدیگر را در آغوش گرفته باشیم و برای هم آرزوی موفقیت در پروژههای بعدی را کرده باشیم و حالا همان آدمها را در مخمصهای گرفتار کرده باشید که انگار زحمات یکسالهشان خاکستر شده. چقدر خودخواهانه است که شرایط سخت کنونی مردم را دیده باشیم و بدتر از آن را، سر همکاران خود آورده باشید. چقدر عجیب است که خبرهای درگوشی حل مشکل خروج هنرمندان را شنیده باشیم و دقیقا رفتاری کنید که مشکل ممنوعالخروجی دوباره برای همه هنرمندان و دوستانتان برقرار شود. جناب فرخنژاد! کاش معرفتی بود، کاش حرمت نان و نمک همچنان مقدس بود، کاش رفتار حرفهای فقط در هنگام نقد کردن چک معنا پیدا نمیکرد، کاش ارزش کلمهها اینقدر راحت و آسان نمیشکست.»
البته ماجرا فقط به دستمزد سریال «سقوط» محدود نمیشود. چند روز پس از خروج فرخنژاد از کشور، رسانهها از دریافت یک مبلغ کلان دیگر از سوی این بازیگر، آن هم به خاطر عدم بازی در فیلمی که قرار بوده با آن همکاری کند خبر میدهند. حمید فرخنژاد، مدتها پیش از آنکه، از کشور خارج شود بهواسطه حضور در یک پروژه سینمایی، دستمزدی معادل ۱.۵ تا ۲ میلیارد تومان از تهیهکننده گرفته اما هیچگاه در آن حضور نیافته و علاوه بر این، مبلغی که دریافت کرده بود را عودت نداده است.
آن طور که ایرنا گزارش داد، حمید فرخنژاد قبل از ایفای نقش در سریال امنیتی «سقوط» قرار بود در فیلم سینمایی «پالایشگاه» از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی نقشآفرینی کند، بهدلیل برخی موضعگیریها او این همکاری صورت نمیگیرد اما نکته قابل توجه این است که برای بازی در فیلمی که هرگز جلوی دوربین آن ظاهر نشد دستمزدی میلیاردی گرفته است.ظاهراً شرط فرخنژاد برای حضور در یکی از نقشهای فرعی فیلم سینمایی «پالایشگاه» دستمزدی معادل ۱.۵ تا ۲ میلیارد تومان بوده که توسط تهیهکننده این پروژه به او پرداخت میشود اما او تا لحظه آخر حضورش در کشور حاضر به بازپرداخت این مبلغ نشده و در نهایت با خروج از کشور سرنوشت پولی که حق او نبوده معلوم نیست چه میشود. براساس گزارش ایرنا، مدیران بنیاد سینمایی فارابی تا مدتها سعی داشتند از طریق گفتوگو و مسالمتآمیز این موضوع را حلوفصل کرده و این مبلغ که از بودجه بیتالمال است را از فرخنژاد پس بگیرند که با توجه به نتیجهبخش نبودن مذاکرات ترجیح دادند تا از طریق مراجع قضایی موضوع را دنبال کنند اما با خروج فرارگونه این بازیگر از کشور سرنوشت پولی که فرخنژاد بابت نقشآفرینی انجام نداده دریافت کرده نیز درهالهای از ابهام قرار دارد.
سقوط یا سقوط؟
قبلا نیز خیلی از بازیگرها و کارگردانها در این کشور- به زعم آنها خفقان آلود و بسته- فرصت شکوفایی استعدادهایشان را یافتند و با کلی ادعا به همین کشور –بخوانید سکوی پرتابشان- پشت پا زدند و راهی دیار فرنگ شدند. اما الان زیر غبار فراموشی قرار دارند و بهجای کار هنری، مشغول امور دیگری هستند.
واقعا محسن مخملباف وقتی در ایران بود با مخملباف امروز، قابل مقایسه است؟
بهرام بیضایی هر آنچه انجام داد مربوط به وقتی است که در ایران بود و بعد از اقامت در «آمریکا» دچار مرگ هنری شد.
سوسن تسلیمی هم فقط موقع زیست در ایران بازیگر بود و بعد از آن به کارهای دیگری پرداخت.
بهمن قبادی تا وقتی ایران بود مورد توجه قرار میگرفت و بعد از ترک وطن و زندگی در جهان آزاد، عملا نابود شد.
حتی گلشیفته فراهانی هم با این همه ادعا، امروز به یک پادوی درجه سه سیاسی تبدیل شده و جایگاه مهمی در سینما به دست نیاورده است و همه آثاری که بازی کرده، متوسط و ضعیف هستند. این وضعیت تقریبا درباره همه بازیگران و هنرمندان و فیلمسازانی که ایران را ترک کردند صادق است. حقیقت این است که هنرمند ایرانی با ترک وطنش، گویی هنرش را ترک میکند و از نظر حرفهای میمیرد! باید دید سرنوشت «حمید فرخنژاد» بعد از آخرین تجربه بازیگریاش «سقوط» چه خواهد شد؟!
پایان مطلب روزنامه کیهان