وقتی خرید گوشت نصف شده انتظار دارید مردم بلیت ۴۵ هزار تومانی سینما بخرند !
چرا تماشاگران سینما روز به روز کمتر و کمتر می شود؟ چرا مردم در نوروز همه جا رفتند جز سینما؟
ایران آرت: روزنامه همشهری نوشت: پس از ۲ سال رکود و رقم خوردن بدترین دوران اکران در تاریخ سینمای ایران، قرار بود با اکران نوروزی شاهد بازگشت به دوران قبل از کرونا شویم.
کرونایی که سایهاش کمرنگ شده و مردم در همین تعطیلات نوروزی مسافرت رفتند، دید و بازدیدها را از سر گرفتند و خلاصه همه آن کارهایی که قبلاً انجام میدادند را از سر گرفتند ولی سینما نرفتند.
آمار ۹۰۰ هزار تماشاگر اکران نوروزی به اندازه کافی گویا و روشن است. تعطیلات نوروز که تمام شد «قهر مردم با سینما» شد کلید واژه رسانهها.
اما چه شد که اینگونه شد؟ و چرا مردم برای سینما نرفتن دلایل بیشتری دارند تا شال و کلاه کردن و مقابل گیشه حاضر شدن؟ عجالتا این ۵ نکته را بهعنوان مقدمهای برای توصیف وضعیت موجود داشته باشید.
1.این فیلمها را برای که میسازید؟
قبل از هر حاشیه و فرامتنی، ابتدا باید سراغ متن رفت. اینکه ترکیب اکران نوروزی چقدر مردم را مجاب میکرد که به سینما بروند. در این ترکیب که کوشیده شده بود متنوع باشد همه جور فیلمی یافت میشود. از فیلم جنگی و ملودرام و تریلر تا کمدی و فیلم کودک. طبیعی است که کسی از فیلمی که جز آثار غنایی سینمای دفاعمقدس است انتظار رکوردشکنی در گیشه نداشته باشد. قاعدتاً باید کار را کمدیها و درامهای اجتماعی و تریلر جاسوسی درمیآوردند. اما پرفروشترین فیلم اکران نوروزی که کمدی هم هست، به ندرت تماشاگرانش را راضی از سالن به بیرون میفرستاد. آن طرف فیلمی که قرار بود لحن افشاگر داشته باشد، هم در نهایت از کف انتظار مخاطبی که باید پذیرفت تغییر کرده و دیگر آن تماشاگر چند سال پیش نیست، عقب میماند. طنز سیاه هم در نهایت شاید لبخندی تلخ بر لب تماشاگر بنشاند ولی در این روزگار بیحوصلگی خیلی گزینه مناسبی نیست؛ بهخصوص که اگر فیلمنامه از پرده دوم به تکرار و اطناب بیفتد. از اینجا میشود به مشکل واحد بیشتر محصولات سینمای ایران رسید. اینکه در قصهگویی ناتوان هستند و سازندگانشان میکوشند ضعف در روایت را با چیزهای دیگری بپوشانند که شامل متلک، شوخیهای جنسی و بازی با خطوط قرمز یا قدرت نمایی تکنیکی و نمایش فنسالاری میشود ولی هیچکدام اینها نمیتوانند لکنتهای بیانی را جبران کنند.
همچنان که نمیشود با مناسبات ۵۰ سال پیش فیلم ساخت و تازه همان جهان کهنه و فرسوده را هم به سردستیترین شکل بازنمایی کرد و متوقع بود تماشاگر امروز به تماشایش بنشیند. همچنان که نمیشود بچههایی که جذابترین محصولات هالیوودی را در دسترس دارند پای فیلمی نشاند که از فانتزیهای دهه شصتی هم فرسنگها عقبتر است. با این فیلمها چرا باید انتظار داشت مردم از سینما استقبال کنند؟ اصلا این فیلمها برای کدام مخاطب ساخته میشوند؟
2. گرانفروشی
افزایش بهای بلیت سینماها را اگر کنار کیفیت فیلمها قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که برای محصولی که معمولا کیفیت لازم را ندارد مگر اینکه خلافش ثابت شود، قیمتی گذاشته شده که به صرفه نیست. البته که ۴۵ هزار تومان با توجه به تورم موجود مبلغی نیست ولی همین هم برای مردمی که هزار و یک گرفتاری دارند، جزو هزینههای غیرضروری محسوب میشود. سینماداری پیش از عید گفته بود بهای بلیت سینما نباید از قیمت ساندویچ ارزانتر باشد. نکته اینجاست که ملت با یک ساندویچ شکمشان را سیر میکنند ولی این فیلمها قرار است به کدام نیاز مردم پاسخ بدهند؟ واقعیت این است که بلیت ۴۵ هزار تومانی برای «قدغن» و «گل بهخودی» مصداق بارز گرانفروشی برای کالایی بیکیفیت است.
3. ضعف اطلاعرسانی
فیلمها برای جذب تماشاگر نیاز به تبلیغات دارند و تیزرهای تلویزیونی از مهمترین ابزارهای تبلیغاتی هستند. صدا و سیما به هر دلیل میانهای با سینمای ایران ندارد و نحوه مواجههاش با فیلمهای اکران نوروزی صدای همه را درآورده است. از سینمادار تا پخشکننده و کارگردان همه معترض رفتار صدا و سیما هستند. خست در پخش تیزر، مهمترین ایراد وارده به مدیران صدا و سیما بوده و هنوز پاسخ قانع کنندهای از سوی مدیران این سازمان شنیده نشده است. شکست فیلمهای اکران نوروزی را نمیشود صرفا به کمبود تیزرهای تلویزیونی مرتبط دانست. تلویزیونی که خودش هم مثل سینمای ایران دچار بحران مخاطب است و برخوردش با فیلمهای ایرانی مهربانانه نیست و اگر بحث کیفیت را پیش بکشیم، کارنامهاش از سینمای ایران قابل دفاعتر نیست.به هر دلیل صدا و سیما در مواجهه با سینمای ایران برای خودش نقش نهادی بالادستی را قائل شده و نتیجهاش همین چیزی است که شاهدش هستیم. حاضر نیست به فیلمهای روی پرده تیزر به میزانی که صاحبان فیلمها انتظار دارند اختصاص دهد و واکنشش هم به اعتراضها تا امروز سکوت بوده است.
4. ترک عادت
مخاطبان سینمای ایران در طول ۲ سالی که کرونا همهچیز را تحتتأثیر خودش قرار داده بود، ترک عادت کردند و سینما نرفتند. قبل از کرونا سینمای ایران مخاطب تقریباً ثابتی داشت که سینما رفتن جزو عادتهای روزمرهاش بود. این مخاطب گرچه نسبت به جمعیت کشور خیلی زیاد نبود ولی به هر حال از تعداد تماشاگران فعلی سینمای ایران گستره افزونتری داشت. کرونا عادت سینما رفتن را از سر مردم انداخت. مردمی که البته زندگیشان را در این ۲ سال تعطیل نکردند ولی سینما را از اولویتهایشان حذف کردند. برای تغییر این شرایط سینمای ایران نیاز به گزینههایی بهمراتب جذابتر از فیلمهای موجود داشت. با این فیلمها طبیعی است مردمی که به قهر با سینما عادت کردهاند، همچنان به فیلمهای اکران عمومی بیاعتنا باشند.
5. بحران اقتصادی
این بند نیاز به توضیح چندانی ندارد و همه در جریان هستیم که اوضاع چگونه است. جای هر توضیح اضافهای این خبر کوتاه را دیروز خبرگزاری ایلنا منتشر کرد را بخوانید:منصور پوریان، رئیس شورای تأمین دام کشور گفت:«تقاضا برای خرید گوشت قرمز کاهش ملموسی دارد و میزان مصرف در ایام نوروز و رمضان نسبت به سالهای گذشته کاهش چشمگیری پیدا کرده است. در سالهای گذشته اگر خانواری برای ایام نوروز ۱۰ کیلو گوشت خریداری میکرد در سالجاری میزان خرید خود را نصف کرد.»