اگر میهنپرست نبودم به ایران باز نمیگشتم تا فیلم بسازم من همه ما میهنپرستیم
سینمای ایران جایگاه بالاتری نسبت به سینمای فرانسه دارد چون ما همواره در پنج رتبه مولف سینماهای جهان ایستادهایم
ایران آرت: نوید بهتویی کارگردان فیلم سینمایی «گیسوم» معتقد است هرچند که سینما در ایران دلی است و با چشم صنعت به آن نگاه نمیشود، اما جایگاه سینمای ایران از فرانسه بالاتر است.
به گزارش خبرآنلاین، فیلم «گیسوم» در مورد زنی ساکن در فرانسه است که مادر خودش را از دست میدهد. همزمان با این اتفاق مشخص میشود که این شخصیت به جز مادری که از دست داد، پدری دارد که همچنان زنده است که در ایران حضور دارد. او برای این که پدر خود را پیدا کند سفری را از فرانسه به ایران و به شمال کشور آغاز میکند.
همزمان با رخ دادن این سفر مهم که شخصیت اصلی را برای همیشه دچار تغییر میکند او به همراه همسرش و تعدادی از دوستانش با حقایقی کاملا تازه روبرو میشود که زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد. حقایقی که به مرور و طی سفر بر ملا میشوند و نشان میدهند که این زن جوان به جز رازی که در مورد زنده ماندن پدر خود متوجه شده، رازهای دیگر و حتی مهمتری دارد که میتوانند نظر مخاطب را به خود جلب کنند.
فیلم سینمایی «گیسوم» با کارگردانی نوید بهتویی و تهیه کنندگی سعید سعدی اولین بار در سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و در شهریور امسال روی پرده سینماها رفت و تا کنون فروش ۷۰ میلیون تومانی را تجربه کرده است به همین دلیل به گفتوگو با این کارگردان پرداختیم که در ادامه میخوانید.
در چند روز اخیر به هر سینمایی که سر زدم نتوانستم «گیسوم» را تماشا کنم، به این دلیل که گفتند حداقل مخاطب را ندارد شما در جریان این موضوع هستید؟
تا حدودی بله، هفته اول اکران نیز تعدادی از سانسهای ما لغو میشدند و کسی پاسخگوی این موضوع نبود و من هم نمیدانم درباره این اتفاق چه باید بگویم فقط سکوت میکنم و میدانم بیشتر از ۵۰ سانس ما لغو شده است و در طول اکران بیشتر از ۳۰ سالن سینما نداشتیم ، متوجه نمیشوم که این موضوع چه معنایی دارد اما میگویم «گیسوم» در اکران به حق خود نرسید، اما در جشنوارهها حرکت میکند و مسیرش را پیدا میکند.
«گیسوم» از آن فیلمهایی است که هیچ تبلیغاتی نداشت و نمیتوان انتظار فروش بیشتری داشت. چرا تبلیغات این فیلم کم بود؟
کرونا روی این موضوع خیلی تاثیر گذار بود. به عنوان مثال باید بگویم سه کمپین تبلیغاتی قرار بود با ما همکاری کنند که بخاطر شرایط کرونا این کار انجام نشد. موضوع دیگر این است که ما حتی یک بیلبورد هم نداشتیم، چون هیچیک از ارگانهای دولتی به این تیم بیلبورد فرهنگی ندادند و این موضوع از ابتدا مطرح شد و ما این موضوع را پذیرفتیم. تقریبا میتوانم بگویم همه فیلمها به جز «گیسوم» بیلبورد داشتند.
چرا این اتفاق افتاد؟ به فیلم اولی بودنتان ارتباط داشت؟
نمیدانم برای خودم هم جای سوال است که چر این اتفاق رخ داده و امیدوارم که برای فیلم بعدی این مسئله تکرار نشود.
سینما به هر نوع فیلمی نیاز دارد،فکر میکنید این موضوع در مورد «گیسوم» صدق میکند؟
دامنه مخاطبان فیلم «گیسوم» کم است، چون دامنه حوصله، تفکر و قصه شنیدن کم است. احساس میکردیم که نیاز است تا این قصه روایت شود و مخاطبانی هم بودند که دوست داشتند این قصه را بشنوند. داستان هم میخواهد بگوید هیچ آشنا یا غریبهای وجود ندارد. همه ما ایرانی هستیم و عاشق این کشوریم، در واقع این نگاه «گیسوم» است. موضوع این فیلم حل سو تفاهمها و پرداختن به موضوعاتی است که هیچگاه حل نمیشوند.
«گیسوم» علاوه بر اینکه داستان درامی را تعریف میکند، خیلی جوانانه است و از بازیگران خوب سینمای ایران نیز بهره میبرد. در نتیجه حس میکنیم برای مخاطبان کششی ایجاد و آنها را ترغیب میکند تا به تماشا بیایند. باتوجه به همین موضوعها گروه پخشکننده تصمیم به اکران گرفتند.
داستان «گیسوم» روایتی است که تا کنون از زوایای مختلف به آن پرداخته شده است. اینکه یک نفر پدر و مادر خود را گم میکند و پس از مدتی متوجه واقعیت میشود موضوع تازهای نیست. با این حال چه چیزی در داستان «گیسوم» وجود دارد که به عنوان فیلم اول تصمیم گرفتید آن را بسازید؟
اصلیترین تفاوت برای قصه بود. «گیسوم»از یک تکانه آغاز میشود. اتفاقی که میتواند زندگی آدمها را خراب کند البته من با این نکته که این موضوع در سینما زیاد وجود دارد، موافق نیستم چون«گیسوم» متفاوتتر از آن چیزی است که تا کنون دیدهایم. در قصههای مختلف آدمها برای رسیدن به یک موضوع از نقطهای شروع میکنند و آدمهای دیگری هم به آنها کمک میکنند، اما اینجا این اتفاق رخ نمیدهد،شخص اول داستان، آدمهایی که دارد را هم از دست میدهد و نمیتوانند سوالات خود را مطرح کنند.
«گیسوم» با نام فیلمی عاشقانه به سینما معرفی شده است، اما دغدغههای اجتماعی و عاشقانه آن بسیار کم است، شما تایید میکنید ژانر فیلم عاشقانه است؟
نه، «گیسوم» یک درام است نه یک فیلم عاشقانه یا اجتماعی، این فیلم یک فضا و حال و هوای آرامی دارد و هدف نگاهش وصل کردن آدمها به یکدیگر است و نشان میدهد ما برای حل معضلاتمان، اصلا با یکدیگر گفتوگو نمیکنیم. میخواهیم به یک نفر کمک کنیم، بخاطر همین معضل، نه تنها کمکی نمیکنیم، بلکه آن چیزی را که دارد هم از او میگیریم. در این فیلم میفهمیم که همه ما آدمهای تنهایی هستیم به همین دلیل است که در سکانس آخر ایوا و فرانچسکو در تنهایی باقی میمانند.
اولین باری که «گیسوم» در جشنواره به نمایش درآمد، درباره آن نوشتند نه میهن پرست، نه جنگطلب و نه ضدجنگ این میهن پرست نبودن برای داستان «گیسوم» بود یا خود نوید بهتویی که سالهای زیادی در ایران زندگی نکرده است؟
این را باید از نویسنده آن مطلب بپرسیم. نظر هر آدمی محترم است اما تمام آدمهایی که در این پروژه کار کردند هم ضد جنگند، هم میهنپرست. اگر هم خودم میهنپرست نبودم از فرانسه به ایران باز نمیگشتم.
علاقه شخصیت اصلی داستان به ماندن در ایران از شخصیت خودتان و علاقه شما برای بازگشت به وطن گرفته شده است؟
نه این موضوع از شخصیت من گرفته نشده چون جنس علاقه من با شخصیت اصلی متفاوت است.
چرا در دو سال اولی که به ایران آمدید هیچ فیلمی نساختید؟
ما باید مسائلمان را حل کنیم، فرضا اگر به من مجوز کارگردانی نمیدهند، دو سال دنبال آن میدوم تا موضوع را حل کنم و بالاخره آن را بگیرم. روزی که مجوز کارگردانی من با حمایتهای فرهاد توحیدی و سعید سعدی گرفته شد، منشی و معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفتند ما اصلا یاد نداریم که یک آدم دوسال و نیم برای یک مجوز در وزارت ارشاد رفتوآمد کرده باشد.
شما تحصیلات آکادمیکِ حوزه سینما را در فرانسه گذراندید و همه ما هم میدانیم که فرانسه در صنعت سینما حرفی برای گفتن دارد، اما نقطه تفاوت ایران با فرانسه چیست؟
سینما در ایران دلی است و چندان با چشم صنعت به آن نگاه نمیشود اما از نظر تخصصی جایگاه سینمای ایران بالاتر از فرانسه است چون ما متخصصینی در همه عرصهها داریم که درخشان هستند.
با این دیدگاه که جایگاه سینمای ایران بالاتر از فرانسه است، پس چرا سینمای ایران تا کنون در شناساندن آثار خود به جهان چندان موفق نبوده است؟
من خیلی این موضوع را قبول ندارم. ما هم موفقیتهایی داشتیم، ضمن اینکه بازار عرضه و تقاضا در فرانسه، برای همه یکسان است. نکته اساسی این است که ما در بخش تبلیغات و شناساندن سینمای خود به جهان ضعف داریم اما از نظر کیفیت سینما، ساخت اثر و قصه، یکی از شاخصترین سینماهای جهان هستیم. ایران همواره در پنج رتبه مولف سینماهای جهان ایستاده است و این مسیر از دهه ۴۰ شمسی با «خشت و آینه» و «گاو» شروع شده و تا امروز ادامه دارد.
وقتی شما در ابتدای داستان چند کات را کنار هم قرار دادید که ممکن است مخاطب را سردرگم کند، چرا ریتم تند را برای فیلم انتخاب کردید؟
نکته اول این است که ابتدای فیلم معنایی از کل جهان فیلم است. ما در ابتدای فیلم، کاتهایی موازی از سفر، حرکت، خورد شدن، ریز شدن، پخته شدن داریم که در نهایت باعث آماده شدن یک میز غذا میشود تا مسافران دور آن میز جمع شوند. این تمثیلی از کل قصه است که شاید هر انسانی زخم میخورد، رنج میبرد و سفر میکند تا چیز اندک و کوچکی را به دست آورد، پس این نوع از تقطیع دکوپاژ و تدوین کاملا در راستای قصه است.
نکتهای که وجود دارد این است که از ثانیه صفر فیلم اگر مخاطب نشانهها را دنبال نکند، نکات اساسی داستان را از دست میدهد. درباره ریتم تند داستان هم باید گفت که فیلم همسو بودن با ریتم زندگی امروز ماست.
ریتم داستان «گیسوم» تند است که تقریبا اتفاق خوبی است اما به نظر میرسد ساختار کلامی را فدای ریتم تند داستان کردهاید.
من و گروه بازیگران تصمیم نداشتیم برای گفتن هر دیالوگ وقت تلف کنیم چون در زندگی روزمره دیالوگ به صورت پینگ پونگی برقرار میشود و در این فیلم هم ساختار کلامی به صورت پینگ پونگی است و ریتم آن بر اساس یکی از قطعات موسیقی به نام قطعه رقص آزادی، اثر استر پیتزولا ساخته شده است.