هنرمندی که کمتردیده میشود!/همکاری با بهمن فرمانآرا، اصغر فرهادی، مسعود کیمیایی، فرزاد موتمن و ...
بدون شک اصغر فرهادی مهمترین کارگردان سینمای ایران است که این هنرمند با او چند همکاری مشترک را تجربه کرده است.
ایران آرت: کیوان مقدم به نسبت سناش خیلی زود کار در سینما را شروع کرد. نخستین فیلم مستقل حرفهای او برمیگردد به دهه هفتاد؛ فیلم «بالهای سپید» برادران هاشمی، ولی آنطور که خودش میگوید خیلی زودتر از اینها با ایرج رامینفر، طراحی صحنه و لباس فیلمها را آغاز کرده است. دومین همکاری او با تهمینه میلانی در «واکنش پنجم» شکل گرفت که از مطرحترین فیلمهای ابتدای دهه هشتاد محسوب میشود. به همین ترتیب همکاریهای او با علیرضا داوودنژاد، بهمن فرمانآرا، مسعود کیمیایی، فرزاد موتمن، فریدون جیرانی، سیروس الوند، حمید نعمتالله، محمدمهدی عسگرپور، رضا درمیشیان و... رقم خورد. اعتماد نوشته است: اما بدون شک اصغر فرهادی مهمترین کارگردان سینمای ایران است که مقدم با او چند همکاری مشترک را تجربه کرده است. در نگاهی کوتاه به چنین کارنامهای شاید شانس یا هوش و اخلاق مناسب و مطبوع مقدم به عنوان مهمترین ویژگیاش محسوب شود، چیزی که همکاری با این تعداد از کارگردانان مطرح را برایش فراهم کرده است. حتی بعضی از این همکاریها چندین و چند باره هم رخ داده و نتایج در خور توجهی را برای گروه به همراه داشته. در هر صورت کیوان مقدم سال ٩٦ هم آغاز خوبی داشته و با فیلم منیژه حکمت کارش را آغاز کرده است و این احتمال وجود دارد که این همکاری هم به کارنامه مثبت و پربار او اضافه شود.
وقتی به کارنامه شما نگاه میکنیم با اینکه از طراحان جوان سینمای ایران هستید ولی خیلی زود کارتان را به صورت حرفهای و با کارگردانان مطرح آغاز کردید. این به علاقه شما برمیگردد یا اینکه خیلی زود و ناخواسته در جریان کار حرفهای قرار گرفتید؟
علاقه من به هنر، به دوران نوجوانی برمیگردد. بزرگترین مشوق من هم مادرم بود که من را به نقاشی کردن تشویق میکرد. به اصرار او هم به هنرستان صداوسیما رفتم و در رشته گرافیک که آن موقع به رشته هنرهای تجسمی معروف بود تحصیل کردم. در این هنرستان همان طور که از اسمش پیدا بود دروسی غیر از دروس متداول هنرستان تدریس میشد و من هم جزو نخستین هنرجویان این هنرستان بودم. طراحی صحنه و لباس، عروسکسازی، انیمیشن و ماکتسازی از واحدهای درسی من بودند و اساتید خوبی از صداوسیما از جمله اردشیر کشاورز، اصغر بهمنزاده، حسن سروندی و... که همه از پیشکسوتان جامجم هستند هم مدرس ما بودند.
نخستین تجربه حرفهای شما هم فیلم سینمایی «بالهای سپید» به کارگردانی مهدی و ناصر هاشمی بود؟
بله. قرارداد من در آن فیلم با عنوان «آرایش صحنه و لباس» به عنوان نخستین فیلم سینمایی به ثبت رسید. پس از آن بنا بر اتفاق با آقای ایرج رامینفر آشنا شدم که این آشنایی منجر به پنج سال کار مداوم و دستیاری ایشان در چندین فیلم و سریال و تئاتر شد و همین نقطه عطف و تحول حرفهای و آشنایی تجربی من به صورت جدی با این حرفه بود...
فکر میکنم همکاری شما با بهمن فرمانآرا، اصغر فرهادی، مسعود کیمیایی، تهمینه میلانی و فرزاد موتمن و... سوای از حرفهای بودن شما به اخلاق مناسب شما هم برمیگردد. نظر خود شما در این مورد چیست؟
کارگردانانی که من در دهه اول، کارم را با آنها آغاز کردم یک یا دو نسل در سینما از من بزرگتر بودند و من شاهد اسطورههایی از سینما بودم که هنوز هم سینمای ما جایگزینی برای آنها پیدا نکرده است. جالبتر اینکه با هر کدام چندین فیلم را تجربه کردم. تا مدتها برای همکاری در هر فیلمی از آقای
رامینفر کسب اجازه میکردم. من از کارم به خودم میبالیدم که از استادم اجازه میگیرم. کمکم این عادت کمرنگتر شد و من با مهارتهای مختلفی آشنا میشدم. طراحی فیلم از هر نظر برایم بستری برای کسب تجربه و اندیشه فراهم میکرد و ادبیات، موسیقی، معماری و نقاشی به من کمک میکردند تا بتوانم طراحی فیلم کنم.
تا اینکه با اصغر فرهادی همکاری کردید؟
کار با آقای فرهادی در دومین فیلمشان «شهر زیبا» از تجربیات بسیار بزرگ من بود که باعث شد من کاندیدای بهترین طراحی فیلم در جشنواره فجر و جشن خانه سینما شوم. طراحی
« شهر زیبا » نقطه عطف دوم من و تاثیر گرفتن از نگاه و تجربه فرهادی بود که بعدها نتایج قابل توجهی از آن گرفتم و مسیرم را برای همیشه در سینما دگرگون کرد.
مسیر برایتان دگرگون شد یعنی در انتخابهایتان محتاطانهتر برخورد میکردید؟ کمی در این خصوص برایمان توضیح میدهید؟
دانستن و آگاهی نیازمند تجربههای بزرگ و ریسکهایی است که در طول زندگی به استقبال آنها میرویم. زمانی که فیلم «شهر زیبا» را طراحی میکردم سن کمی داشتم، بنابراین نیاز داشتم تا برای رسیدن به یک درک معقول مسیر دشواری را طی کنم. من با کارگردانی نکتهبین و مسلط روبهرو بودم. آقای فرهادی فیلمنامه «شهر زیبا» را به زیبایی نوشته بود. فیلمنامهای که ذهن هر خوانندهای را به چالش میکشید.دانستن امری ذاتی است، ولی خوشبختانه اکتساب هم شامل حال آن میشود و من در فیلم «شهر زیبا» طعم و معنای حقیقی فیلم را تا اندازهای درک کردم. کار با آقای فرهادی شانس بزرگی برای تربیت ذهن من مخصوصا در درک مفاهیم فیلمنامه و تحلیل آن و همینطور مفهوم زندگی بخشیدن در صحنهآرایی بود. از نظر من زیباییشناسی در وجود همه انسانها وجود دارد. آدمی زیبایی را از دل طبیعت درک کرده و بهصورت ناخودآگاه از آن لذت میبرد ولی از علت آن آگاه نیست. اما باید به چگونگی زیبایی هم پی برد و پاسخی برای هرکدام داشت. این موضوعی بود که پس از طراحی فیلم «شهر زیبا» برایم اتفاق افتاد. بعد از این فیلم سعی کردم فیلمنامههای خوب را انتخاب کنم، که البته این تصمیم به دلایلی همیشه امکانپذیر نیست.
وقتی به کارنامه شما نگاه میکنیم همکاری با کارگردانان فیلم اولی در کنار کارگردانان حرفهای هم به چشم میخورد. شما حتی با فیلمسازان کوتاه هم همکاری کردهاید. منظورم اشاره به صحبتهای شماست و اینکه گفتید همیشه انتخاب فیلمنامههای خوب میسر نیست؟
فیلم اولیها محبوبترین دوستان من هستند. وقتی که یک کارگردان فیلم اولش را میسازد تنهاترین فرد گروه محسوب میشود و من همیشه سعی میکنم امینترین فرد گروه این فیلمساز فیلم اولی باشم. میخواهم کمک بیشتری به او کنم، چرا که تبادل تجربه و بهرهگیری از امکانات موجود در فیلم اول از ملزومات تولید فیلم است. به هر جهت فیلم اول مشکلات خاص خودش را در زمینه تولید دارد و من میتوانم با استفاده از تجربیات خودم، طراحی تولید را به گونهای پیش ببرم که بهترین بازدهی را به لحاظ طراحی فیلم داشته باشد. فیلم اول از نظر من یک فکر اول و پویا با خودش به همراه دارد که من هم میتوانم در آن سهم معنوی و تجربی داشته باشم و به همان میزان یاد بگیرم.
و در مورد انتخاب فیلمها؟
معیار اول من در انتخاب، فیلمنامه است و فکری که پشت آن است میتواند مرا ترغیب به انتخاب کند. در مرحله دوم مشاوره با گروه تولید و برآورد حجم امکانات به لحاظ تولید فیلم در مقایسه با خواستههای کارگردان و فیلمنامه است. اگر برآورد مالی صحنه، دکور و لباس تا حدودی دقیق باشد حتما راغب میشوم که کار کنم. معیار دیگر من مدیر فیلمبرداری و طراح نور هم میتواند باشد. به هر جهت این معیارها با وضعیتهای مختلف تغییر هم میکنند و همیشه شرایط آن چیزی که میخواهیم نیست. اینها به هیچوجه قوانین ثبتشدهای نیست و در موقعیتهای مختلف عوض میشوند. من هر کاری را که انتخاب میکنم، سعی میکنم به بهترین شکل آن را اجرا کنم، چون به هر حال انتخاب برای من یک هدف مقدس است، حالا چه فیلم اول باشد چه فیلم کوتاه فرقی نمیکند.
شما تجربه همکاری با پریسا بختآور را هم در کارنامه دارید.
بله، فیلم «دایره زنگی» نخستین همکاری ما بود. بهترین خاطرات من در طول دوران کاریام فیلم «دایره زنگی» است.
سلیقه و دیدگاههای اصغر فرهادی و پریسا بختآور چقدر به هم نزدیک است؟
خانم بختآور سبک و سلیقه متفاوتی با آقای فرهادی دارد و من امیدوارم که ایشان باز هم فیلم بسازند. «دایره زنگی» از فیلمنامه خوبی برخوردار بود و تبدیل به یک کمدی سالم و قابل احترام شد. خانم بختآور در پرداخت آن خیلی زحمت کشید و به نظرم کاری سخت و دشوار بود که ایشان به خوبی از عهده آن برآمد و اثری متفاوت و ماندگار به جا گذاشت.