سید محمد عمرانی | اتاق بازرگانی تهران| بازار هنر
سید محمد عمرانی : هوای تازه برای هنر ایران با اتاق بازرگانی تهران
عمرانی: دنیا سه قرن پیش متوجه شد معادله روشن « عرضه و تقاضا » در بازار هنر معنای ویژه و خاصی دارد زیرا از یک زمانی دیگر پیکاسو، ون گوگ، مونه و ... زنده نیستند تا تولید کنند ، عرضه به کل قطع می شود و تقاضای بازار پاسخی نمی یابد و ناگزیر قیمت ها همیشه رو به بالا خواهد بود.
ایران آرت: سید محمد عمرانی ، کارشناس اقتصاد هنر : پیوند اقتصاد و هنر قدمتی دیرین در دنیا دارد، روزگارانی هنرمندان از سوی طبقات حاکم و پادشاهان حمایت می شدند اما رفته رفته وقتی اهمیت هنر ( جدای از جایگاه معنوی ) به عنوان یک کالای تجاری عیان شد ، به طبع افرادی که توان خرید نقاشی و مجسمه و طراحی و ... را داشتند به آن شکل بازار دادند.
برخی تئوریسین ها معتقدند بازار هنر را باید از زمان تشکیل حراج خانه های بزرگ بین المللی رصد کرد، کافی ست به تاریخ پیدایش سه حراجی برتر و شاخص دنیا نگاهی بیندازیم:
حراجی ساتبیز سال ۱۷۴۴ بهعنوان قدیمیترین ، یعنی ۲۷۹ سال پیش اعلام موجودیت کرد.
۲۲سال بعد ، حراج خانه کریستیز که این روزها پرقدرت ترین حراجی قلمداد می شود در تاریخ ۵ دسامبر ۱۷۶۶ میلادی در لندن سازمان یافت و قدیمیترین کاتالوگ حراج کریستیز که در آرشیو این شرکت موجود است به ماه دسامبر ۱۷۶۶ برمیگردد. سه دهه بعدتر حراج خانه بونامز در سال ١٧٩٣ میلادى تاسیس شد.
این حراجی ها بیانگر حضور هوشمندانه و مهندسی شده بخش خصوصی در خرید و فروش آثار هنری و اطمینان از رشد فزاینده قیمت آثار هنری ست.
بنا به همین شناخت سه قرن از بازار هنر و فراتر از آن اقتصاد هنر است که بزرگ ترین بانک ها و کارتل های چند ملیتی اقتصادی در پشتوانه خود آثار هنری اعم از نقاشی، مجسمه و ... قرار می دهند.
دنیا سه قرن پیش متوجه شد معادله روشن « عرضه و تقاضا » در بازار هنر معنای ویژه و خاصی دارد زیرا از یک زمانی دیگر پیکاسو، ون گوگ، کلود مونه، کامی پیسارو ، ادوارد مونک و ... زنده نیستند تا تولید کنند ، عرضه به کل قطع می شود اما تقاضای بازار برای آثار هنری همیشه وجود دارد و هر چه از زمان می گذرد تشنگی و عطش برای داشتن آثار هنری بیشتر و بیشتر می شود ؛ دهها و صدها موزه در جهان پدید می آیند که می خواهند انواع هنرها را در گنجینه داشته باشند، هزاران مجموعه دار متمول از چین تا اروپا و آمریکا میل سیری ناپذیری برای در اختیار داشتن چنان میراث های بشری دارند و تقاضا در اوج می ماند و عرضه ای نیست و لاجرم قیمت ها سر به فلک می کشد.
متاسفانه اقتصاددانان ایرانی از ابتدای دهه ۹۰ خورشیدی یعنی کمی بیش از یک دهه متوجه رازهای بازار هنر شدند هر چند مجموعه دارانی را می شناسیم که به جهت هوشمندی و ارتباطات بین المللی دو دهه است کلکسیونر آثار هنری هستند.
حالا هر روز به شمار بانک های ایرانی که مجموعه هنری دارند، گالری موزه تاسیس می کنند، روی هنرمندان جوان سرمایه گذاری می کنند افزوده می شود و حضور پررنگ شرکت های معظم در عرصه سرمایه گذاری هنر رونق یافته است.
اما حقیقت این است با توجه به اقبال بزرگ هنر ایران در منطقه خاورمیانه و فروش های خیره کننده آثار هنری هنرمندان مان در حراجی های کریستیز، ساتبیز، بونامز در دبی، لندن و پاریس و ... همچنان بخش بزرگی از اقتصاد ما بازار هنر را نمی شناسند و از قابلیت های بزرگ آن غافل است.
ناشناخته ماندن بازار هنر بدین سبب یک غفلت بزرگ تاریخی ست که اثر هنری را کالای نهایی سرمایه ای می دانند و از سال ۲۰۰۸ به بعد به کالای استراتژیک بدل شده و از کوکاکولا تا شرکت های نفتی، پتروشیمی ، هواپیمایی و اتومبیل سازی و ... روی آن متمرکز شده اند.
بدین سبب تلاش های اتاق تهران با حمایت از تاسیس انجمن موسسات و آموزشگاههای فرهنگی و شکل گیری ۱۴ کمیسیون تخصصی هنری اقدامی شایسته و پیشرو است که می تواند ثمرات و برکات توامانی هم برای اقتصاد ما داشته باشد هم هنر ما. انشاالله.