سعید فلاح فر، گالری یافته، عکس، اینستالیشن، محمد نصرتی، ارگ بم، زلزله بم
یک ابژه را چطور به خاطر میآوریم؟/ نگاهی به مخاطره سعید فلاح فر در گالری یافته
صفا قاسمی در یادداشتی از نمایشگاه سعید فلاح فر در گالری یافته نوشته است . نمایشگاه «مُ خاطره» چیدمان ۹ اثر در ابعاد ۱۲۰ در ۱۸۰ است همراه با یک پژوهش متنی است. عکس ها این نمایشگاه از روی نگاتیوهایی که در اثر گذشت زمان و شرایط طبیعی تغییر شکل داده اند چاپ شده اند. نگاتیوهایی که در زلزله سال ۱۳۸۲ از ارگ تاریخی بم گرفته شده و توامان به یک روایت همسو از مفهوم زمان و زیبائی در دو مقیاس پرداخته است....
ایران آرت: صفا قاسمی، منتقد هنری : یک ابژه را چطور به خاطر میآوریم؟
با نامش، ساختارش، با معیارهای زیباییاش،
در زمان اوج و شکوهمندیاش، در میان روایتهایی که از آن نقل شده
و یا باقیماندههای آن؟
زیبایی آن چطور ادامه مییابد؟
تخریبِ یک ابژه / بنا / تصویر، همچنان که تناسب اندازهها و حجم و رنگ را در هم میشکند، آئینِ مرسوم دیدن، به خاطر سپردن و ارتباط برقرار کردن با آن را نیز متحول میکند.
روند ویرانی، ابژه را به اجزاء سازندهاش تفکیک کرده و همزمان اعضای جداگانه را به هم میآمیزد؛ فرآیند شکلگیری آن را آشکار میکند و توأمان تفکر و مراحل ساخت آن را به پرسش میگیرد.
حاصل تخریب، ترکیب تازهای است که نگاه ما را از تمامیتِ از پیش تعریف شدۀ یک شیء برمیدارد و درک زیبایی را دگرگون میکند. به این ترتیب تخریب، هستیِ شیء را فراتر از قوانین و ساختار مسلط آشکار میکند و خود، به بستری برای شناخت بدل میگردد.
در شناخت تصویرِ تخریبشده، دریافت متداول از زمان به تعلیق درمیآید؛ چرا که «هستی» در تعاریف انسانی بسته به موقعیتِ رشد، توقف و یا انهدام، شکلهای متفاوتی در زمان به خود میگیرد.
در رشد، شیء در زمان حضور دارد، در توقف، موجودیت آن بیاعتبار میشود و در انهدام از زمان حذف میشود. در این میان اما امتداد شیء تخریبشده در زمان، درک ما از همزیستی با آن را دچار اختلال میکند و چهارچوبهای شناخته شده، کارکردشان را از دست میدهند.
تخریب چه به عمد و به دست انسان و چه ناخواسته و با دخالت طبیعت، شکافی در موجودیت ابژه ایجاد میکند. تخریبِ طبیعی ممکن است ناگهانی و به دلیل سیل، آتش و یا زلزله رخ دهد و یا در طول زمان بر اثر رطوبت، تابش خورشید و یا واکنشهای شیمیایی پدیدار شود. در هر دو صورت این تغییر، لحظۀ چرخش تاریخیِ ابژه را رقم میزند، مبدأ تازهای است که ارجاع به آن را به پیش از وقوع و پس از آن تقسیم کرده و ماهیت متغیر آن را به واقعیت جدید بدل میکند.
تخریب در ظاهر به فراموشی ابژۀ خود میانجامد اما در واقع کشف دوبارۀ ماهیت و حضور است. پرسه در فضاهای ویرانشده ما را به فهم موقعیتهای از دست رفته نزدیک میکند، به معناهایی که شکل گرفته، تغییر کرده و فرسوده شده است.
این فرسایش با فعال کردن تخیل برای به یادآوردن گذشته و بازسازی تصور آن، نقطۀ آغاز اندیشه در گذشته و زنده نگه داشتن آن است. یادآوری شکوه پیشین و حفظ آرامش و سکون حال حاضرِ موضوعِ فرسوده، سبب میشود مرگ و زایش همزمان اتفاق بیفتند. از آنجا که ویران شدن و خدشهدار گشتن در مقطع یا بازهای از زمان رخ میدهد، خود بخشی از تاریخ را ثبت میکند و گذشته را به مرور و نگاهی دوباره فرا میخواند. با این رویکرد، فرآیند تخریب کارکردی بر علیه فراموشی دارد و آغازی بر حفاری زمینِ تصویر و حافظه است که سطح موقعیت را میشکافد و به عمق میرسد. تخریب با احضار خاطرات نظمیافته و رؤیتپذیر و همچنین ویژگیهای پنهان، سرچشمۀ بازخوانی تاریخِ ابژه و زمینۀ ظهور آن است.
در ابژۀ تخریب شده قدرت مسلط پیشین از جایگاه خود به زیر کشیده شده و قدرتی تازه جایگزین میشود. زیرا که نظمِ تبیینشده که به عنوان ساختار در زمان اکنون شناخته میشود خود با تخریب وجوهی از هستی در ساختارهای دیگر همراه بوده است. غیبتِ نظم پذیرفتهشده، ما را به غیابهای پیشین رهنمون میکند، آنچه از دست رفته و یا نادیدنی شده بود. به تعبیر مارتین هایدگر تفکیک و واسازی (Destruction)، ریشه و خاستگاه هر موجودیت را پدیدار میکند، آن را از بندهای سنت میرهاند و فرصت شناختی دوباره از فرآیند خلق آن فراهم میکند. با این رویکرد میتوان ویرانی را آغاز راهی برای جستجوی حقیقت دانست.
توجه به تخریب ما را به مرحلۀ پذیرش سلیقهها و دیدگاههای متفاوت میبرد، به پذیرفتن آنچه در جریان است (در مقابل تلاش برای سرکوب و یا هدایت آن). هماهنگی و نظم خدشهدار شده و انسجام دوبارۀ یک کلیتِ فروپاشیده معیارهای زیباییشناسی تازه میآفریند و به دنبال آن تجربههایی متفاوت از زیبایی را ممکن میسازد. از این منظر ثبت فرآیند تخریب و باقیماندههای آن، پرسشی دوباره از چیستیِ زیبایی است؛ آنچه که هنر معاصر را در ابتدا متمایز از رویکردهای پیشین کرده بود.
گفتنی ست مخاطره سعید فلاح فر تا ۲۴ تیر در گالری یافته به تماشاست.