در نمایشگاه اِپیک ایران در موزه ویکتوریا آلبرت لندن چه گذشت؟/ روایت آناهیتا ایرانپور
این نمایشگاهی از جنس نمایشگاههای عادی موزهها نیست. بعضی بر کف زمین نشسته نظارهگر دو گنبد شیخ لطفالله و مسجد شاه بر فراز سقف هستند. انگلیسیها برای کشف موتیفهای روی گنبدها و کاشیها و نحوه ترسیم آنها و کشف هندسه غیراقلیدسی موسوم به هندسه ایرانی عینبهعین یک قاچ از هر سه گنبد پرشکوه مساجد صفویه را به هنرمندان نقاش اصفهان سفارش دادهاند و هماکنون این نقاشیهای رنگ روغن بر روی کرباس را بعد از مرمتی سهماهه بر سقف موزه کشیدهاند!
ایران آرت: آناهیتا ایرانپور، طراح داخلی و پژوهشگر در حوزه هنرهای تجسمی در شرق نوشت: مدتهاست که غرب به دلایل متنوع قسمت بزرگی از تمدنهای کهن جهان را به نام شرق یاد میکند و دپارتمانهای شرقشناسی در سراسر جهان مشغول به مطالعات و تحقیق هستند. اما این کاسهای که غربیان برای فهم و هضم فرهنگ، هنر، دین و تاریخ از آن بهعنوان شرق یاد میکنند، لبریز است و آنها تنها خود را مشغول محتویات انتخابی و محدود در آن کاسه کردهاند و چشم بر بخش اعظمی از آن بستهاند! مطابق این دستهبندی سالنهای موزهها را طبقهبندی کردهاند.
بهعنوان یک ایرانی وقتی به سالنهایی موسوم به شرق یا آسیا پا میگذارم این تطور دین، فرهنگ و هنر همیشه من را حیران میکند که چگونه میشود تمدنهای کهن و بزرگی مانند ایران، هند، مصر، چین، میانرودان را... در یک ظرف نهاد! و با خود میگویم یک غربی چگونه میتواند اتصالها و انفکاک بین این تمدنها و فرهنگها را متوجه شود اما زود بهخاطر میآورم که حتما بیننده غربی با آگاهی از نظریات قاطعانه فیلسوفان خودشان و متصلکردن خود به یونان باستان با دیدگاهی بسته از دریچه دید آنها به این سالنها خواهند نگریست و حتی امکان تعمق هم از آنها گرفته خواهد شد. این فیلسوفان مدرن خود را به یونانی وصل میکنند بَس خیالی، بدون توجه به مکان جغرافیایی آن و بدون توجه به آنچه همزمان با یونان در تمدنهای بزرگ آن دوران میگذشته... بدون توجه به اینکه وقتی از کشف هندسه در یونان میگویند، اهرام ثلاثه مصر در جهان وجود دارد و داریوش کبیر کانال سوئز را حفر کرده و... .
بارها در انگلستان نمایشگاههایی در رابطه با فرهنگ و هنر ایران به نمایش درآمده است که یکپارچهترین آن به همت آرتور پوپ ایرانشناس برجسته در حدود 90 سال پیش در رویالآکادمی لندن اتفاق افتاد. اما همان روایت یکپارچه با عهد صفویه پایان یافت و بعد از آنهم به همت ایران هریتیج فندیشن نمایشگاههای بسیار موفق اما با ارائه تنها برههای از تاریخ ایران برگزار شده است اما این بار این بنیاد با رویکردی وسیع دست به کاری تقریبا ناشدنی زد؛ روایت تاریخ فرهنگ و هنر ایران از زمان پیدایش خط تاکنون (روایتی پنجهزارساله که غرب اشتیاقی به مشاهده این شکوه مداوم ندارد).
جمعآوری بیش از 300 اثر از 20 موزه از سراسر جهان و با کمک آثار اَمانی از 12 مجموعهدار بینالمللی.
پا به درون موزه که میگذارم، روبهروی سالن جنوب آسیا همانجایی که فرش اردبیل، نفیسترین فرش جهان در زیر یک جعبه شیشهای آرمیده و در کنارش اشیائی بس نفیس از دوران قاجار و صفویه هستند. در حالوهوای ایرانی که همزمان در عین مواجهه با عینیات زندگی با زمزمهای از ابیات شعرای فاخرمان بین دو دنیای انتزاع و واقعیت زندگی میکنیم، به سالن مجسمهها میرسم. مجسمههایی بهشدت واقعگرایانه که امکان غور در اندیشه را همیشه از من بازمیستاند، میروم به سمت نشانهها و صف طولانی ورود به سالن اِپیک ایران.
در بدو ورود ویدئوهایی به وسعت دیواری بزرگ، طبیعت ایران زیبایم را میبینم از خلیج فارس تا دریاچهها، دشتها، بیابانها، کوهساران و دریای خزر و... .
در این نمایشگاه با آثاری هرگز به نمایش درنیامده از ایران مواجه میشوم؛ لوحها و توکِنهای حسابداری عیلامیان به قدمت سه هزار سال قبل از میلاد مسیح، مجسمههایی نفیس و واقعگرایانه، بازیهای متنوع تخته، گلدانهایی بسیار ظریف و حکاکیشده بر روی سنگ، مجسمههای آئینی، وسایل تزئینی خانه و معبد و وسایل آشپزی که سند وجود فرهنگی پیچیده بر پایه آیین و اقتصاد پویاست. پس از گذر از بهجاماندههای تپه سیلک، مارلیک و... به دوران هخامنشیان که ایران یکپارچه را پدید آوردند میرسیم، دورانی که بر دوش هزاران سال فرهنگ ساکنان این مرز و بوم استوار است که سلسله هخامنشیان با بهمشارکتگرفتن اقوام و دولتهای سابق مستقر در این مرزوبوم امپراتوری گسترده و پیشرویی در دنیای باستان را بدعت میگذارند، همزمان با دورانی از یونان که غرب به خود نسبت میدهد... ترکیب ویدئوها و نقشبرجستههای موزه لوور پاریس در کنار منشور کوروش کبیر موزه بریتانیا، گنجینه سیحون و... همه را متحیر کرده. زمزمههای بینندگان را از ابراز تأسف حمله اسکندر میشنوم و بس برایم جذاب است که غربیان از حمله اسکندر به ایران ابراز تأسف میکنند.
میرسیم به دوران ساسانیان، شکوه معماری و اشیاء نشان تبحر صنعتگرانش در ساخت مجسمههای ریختهگری نقره و شیشه و... است. در آن روزگار بر تختهایی مزین به پایههایی که امروزه به اشتباه بهنام ویکتورین در ایران جا افتاده مینشستند و جامهای شیشهای مشهور ساسانیان که امروزه به نام شیشه مورانو معروف شده، موتیفهای روی پارچهها حیرتانگیزند، انگاری که امروز است و نه بیش از هزارو 500 سال قبل!
سنت اهدای خلعت به افراد باکفایت یا دیگر پادشاهان از زمان ساسانیان تا قاجاریه باقی ماند. این خلعتهای بسیار نفیس زیر نظر دربار و بعضا زر و نقرهبفت تهیه میشدند. یکی از این خلعتهای اهدایی از هدایای ردوبدلشده بین دربار ایران و انگلستان است که ناصرالدین شاه به ملکه ویکتوریا پیشکش کرده و یادآور این سنت دیرین ایرانیان است، برگردان خلعت به انگلیسی واژه گالا است و مراسم پرشکوه مِتگالا (با این نام) هرسال اردیبهشتماه در موزه هنر متروپولیتن نیویورک برای جمعآوری پول با حضور افراد مشهور با لباسهایی بسیار فاخر برگزار میشود.
و اما راز این پیوستگی چیست؟ از هنر که بگذریم، سالن آفتابیرنگ به نام شاهنامه ظاهر میشود و این راز پدیدار میشود! در آن روزگار امپراتوریهای ثروتمند جهان به ایران سفارش کتابهای مصور میدادند و زبان فارسی به هند و عثمانی میرسد. از اینجا به بعد ردپای ادبیات فاخر در هنر، همراه تکتک اشیای ارائهشده در این نمایشگاه میشود و نوای موسیقی ترکیبی نفیس از واقعیت و انتزاع همزمان در زندگی روزمره ایرانیان را پیشرو میگذارد.
به مدد جداول تطبیقی طراحیشده جاری در نمایشگاه توسط جان کرتیس و تیم استنلی کیوریتورهای ایران پیش و پس از اسلام پایههای اندیشههای هگلی به لرزه درآمده است!
این نمایشگاهی از جنس نمایشگاههای عادی موزهها نیست. بعضی بر کف زمین نشسته نظارهگر دو گنبد شیخ لطفالله و مسجد شاه بر فراز سقف هستند. انگلیسیها برای کشف موتیفهای روی گنبدها و کاشیها و نحوه ترسیم آنها و کشف هندسه غیراقلیدسی موسوم به هندسه ایرانی عینبهعین یک قاچ از هر سه گنبد پرشکوه مساجد صفویه را به هنرمندان نقاش اصفهان سفارش دادهاند و هماکنون این نقاشیهای رنگ روغن بر روی کرباس را بعد از مرمتی سهماهه بر سقف موزه کشیدهاند! اما زیر پا فرشهای نفیس مزین به شعر و بر دیوار نقاشیهای رنگ روغن نقاشان جلفای اصفهان است. در این نقاشیها زن و مرد با کفشهای پاشنهبلند و لباسهای سهتکه دیده میشوند که این مُد کفش و لباس از دربار صفوی به دربارهای اروپا راه یافت و همراه این زیباییها و شکوه موسیقی گوشنواز ایرانی.
در میانه سالن فیروزهای صفویه کمی دورتر سالن قرمزرنگی دل میبرد؛ دوران قاجاریه!
زندهماندن هنر ایرانی در طی هزاران سال مرهون پشتیبانیهای درباری بوده و این سنت در دوران قاجار هم ادامه یافته است. میراث هنری این دوران بیپایان است اما به قیمت خشم ما از پادشاهانش کلا فراموش شده! موسیقی، معماری، کاشیکاری، حجاری، پارچهبافی، طراحی جواهرات، منبتکاریها و کلیه صنایع ظریفه به نهایت ظرافت و استادکاری رسیدهاند. نقاشان زبردست آن دوران در سبکهای متفاوت کار میکردند که یکی از آنها کاریکاتور است که برای اولین بار به دست سمیعالملک و ناصرالدینشاه در ایران ظهور پیدا میکند.
با ورود عکاسی به دربار، نقاشی ایرانی به سمتی رفت که این روزها از آن بهعنوان هایپررئالیسم یاد میشود، تابلوی نقاشی اسماعیل جلایر من را از قلب لندن به کاخ گلستان پرتاب میکند؛ جانشینشدن چای و سماور بهجای قهوه، موسیقی ایرانی، لباسهای فاخر از پارچههای ایرانی جواهردوزیشده و... و بیدلیل نبود که ویلیام موریس بنیانگذار جنبش آرتاندکرفت انگلستان به دنبال فرار از واقعیت و کشف انتزاع نوین به سراغ موتیفها و ترکیب رنگهای قجری میرود و لاکروا طراح مد فرانسوی میگوید طراحی استادانه موتیفهای دوران قاجار امکان ترکیبشان با هر سبکی را میسر میکند.
بعد از رواج عکاسی در دربار این هنر به میان مردم میآید و پیام تجددخواهی مردم در قالب عکسهایی از تجمعات مردم در تهران بر روی کارتپستالها در مملکت دستبهدست میشود!
پس از عبور از عهد قجر به بخش پایانی مدرن و معاصر میرسیم. آواز استاد شهرام ناظری و چهچههای سوسن دیهیم در ویدئو شیرین نشاط در فضا پیچیده، کارهایی از استادان نسل اول و معاصر هنر ایرانمان و جمله- مجسمه «این نیز بگذرد» حسین والامنش تفاخر و بیاعتنایی تمدنهای کهن به جبر زمانه را یادآوری میکند و اما نوا- ویدئو چهارنعل اسبهای خزری آویش خبرهزاده... .
گفتنیها را گفتم. حال تو به من بگو این اسبها چنین آزاد و سرخوش به کجا میرمند؟
این نمایشگاه سندی بر هستی ایرانشهرمان از باستان تاکنون است. مملکتی الوان از اقوام و ادیان که همه برای یکدیگر مغتنم و ارزشمندیم و به یکدیگر عشق میورزیم.