در سلسلهترجمههای کارگاه عکاسی ایرانآرت بخوانید؛ این بار عکاسی خیابانی/ تنها قانون خیابان
در خیابان به آدمها توجه کنید؛ به فعالیتهای آنها، به رفتارشان در خیابان، به اعمال و انگیزههای احتمالی آنها...
ایرانآرت؛ نیک بدفورد، ترجمهی آرش پژوه: اینروزها میشود مقالات متعددی با عناوینی چون«چگونه عکاسی کنیم» یا «چه قوانینی را در عکاسی دنبال کنیم» پیدا کرد. عکاسیِ خیابانی در بین این مقالاتِ آموزشی در مرکز بحثها و مقالات پر تعداد قرار دارد.
نکتهای که در این مقالات کمتر مورد توجه قرار میگیرد یا اینکه با سوء تفاهم درک میشود این است که تا چه مقدار این ژانر از عکاسی در برابر قوانینِ عکاسی فرمانپذیر است و اینکه عکاسی خیابانی چه مقدار به عناصر فنی عکاسی وابسته است؟
اگر شما تاریخ این ژانر عکاسی را دنبال کنید خواهید دید که هر چند قوانین حاکم بر عکاسی بیاهمیت نیستند اما شاخصترین عکسهای این ژانر محصول قدرت نگاه عکاسان خیابانی است، فارغ از قوانین مرسوم، ترکیببندی، نورسنجی و دیگر مواردی که از قوانین عکاسی میآیند و مهم هستند، اما در عکاسی خیابانی این عناصر به طور مثال در قیاس با عکاسی پرتره از اهمیت کمتری برخوردارند.
کاربلدترین عکاسان خیابانی، همواره چیزی در مورد خود ما به ما میگویند؛ چیزی از زندگی که در اطراف ما در حال رخدادن است و حتی چیزهایی که در زندگی از کنار آنها رد میشویم بدون اینکه توجه ما را جلب کنند.
طرح سوال در خیابان
سعی کردم عکاسان خیابانی را طبقهبندی کنم نه بر اساس آرشیو بهترین عکسهای خیابانی، بلکه بر اساس آنچه آنها با نگاه خود به بیننده القا میکنند و میتوانند با آن ما را بسیار بیشتر از دیگر ژانرهای عکاسی به تعمق و پرسشگری سوق دهند. عنوان طرح سوال در خیابان، شاید بتواند مقصود من را برای طبقهبندیِ بهترین عکاسان خیابانی بهخوبی نشان دهد.
من از سال ۲۰۱۴ مشغول عکاسی خیابانی شده و با افرادی آشنا شدم که مجذوب سبک و استایل این ژانر از عکاسی بودند اما تا همین اواخر همچنان سخت در حال تلاش برای درک چرایی جادوییبودنِ این ژانر بودهام.
من هم مثل بسیاری از دیگر عکاسان، این سالها از چیزهای زیادی عکاسی کردم؛ آدمهایی که از کنار من عبور میکردند، مردی که در منظره یک دیوار ایستاده بود، یا سوژهای که در نور بهسادگی تصویر زیبایی را ایجاد میکرد. همه این عکسها در این سالها به من فهماندند در خیابان چه چیزی حقیقتاً جالب است و چه چیزی میتواند جذابیت بیشتری داشته باشد.
روایت یک راز
یکی از مشکلات بسیاری از عکسهای خیابانی این است که روایت و توصیفی ندارند؛ عکسهای زیبایی که سوالی ایجاد نمیکنند. مرد در دل سایهای عظیم از رد نوری وارد یا خارج میشود، مردی در امتداد یک دیوار زیبا در حال قدمزدن است، زنی در امتداد یک پلکان بلند در حال عبور است؛ اینها از نظر بصری عکسهای زیبایی هستند اما در این ژانر، عکسهای ماندگاری نیستند. جذابترین عکسهای خیابانی، سوالات و مفهومهای عمیقی تولید میکنند که میتواند بیننده را به فکر وادارد. نوع ترکیببندی و عناصر درگیر در تصویر باعث میشود بیننده روایتی از عکس بسازد؛ ذهنی یا حقیقی تفاوتی نمیکند.
مثلا عکس زیر را نگاه کنید؛ مردی در تلاش است چیزی را به زنی بفروشد که ماسک به صورت زده است.کمی آنطرفتر، مرد دیگری با لباسهای سنتی ژاپنی و کاسهای در دست به نظر میرسد در حال گداییست.
آنچه من را به این عکس جذب میکند، صورت انسانهاست. مرد مشغول چه کاریست؟ آیا مرد او را میشناسد؟ آیا مرد در حال آزاردادن اوست؟ مرد سعی دارد چه چیزی را بفروشد؟ زن چرا ماسک زده است؟
در پایانِ سوالها ذهن من شروع میکند به ساختن روایت، روایتی که الزاماً حقیقت ندارد و برساخته ذهن من است بر اساس تجربه زیسته من، اما این عکس و ترکیب حضور این انسانها در یک قاب باعث میشود تا ذهن من بدون یافتنِ جواب سوالها، شروع به ساختن روایتی شخصی کند. این، دقیقاً همان جایی است که وجه جادویی این ژانر خودنمایی میکند.
البته باید این را گفت که همه عکسهای خیابانی به این شکل نیستند؛ بسیاری از عکاسان خیابانی برای خلق سوال پا به خیابان نمیگذارند یا اصولاً به دنبال شکار سوال نیستند اما همچنان عکسهای جذابی میگیرند که به دلایل دیگری جز ایجاد سوال و روایت یا همان ماهیت اصلی ژانر عکاسی خیابانی جذاب هستند. البته باید بگویم که عکاسی از سوالات و دیدن آدمها با علامت سوالهای بالای سرشان کار سادهای نیست و نمیشود انتظار داشت هر بار که پا به خیابان میگذارید سوال و روایت جدیدی خلق کنید.
بهترین توصیه من به کسانی که از من درباره عکاسی خیابانی سوال میکنند این است که بزرگان عکاسی این ژانر را مطالعه کنید؛ از هنری کارتیه برسون گرفته تا جوئل میروویتز، فرد هرتزوگ، ویلیام اگلستون، الیوت ارویت، ویویان مایر، دوروتا لانژ و دیگرانی که نام آنها به دلایلی روی دیوارهاست.
حالا سراغ عکاسان معاصر بروید؛ عکاسانی که این روزها کارهای بزرگی انجام میدهند و تلاقی کارهای بزرگ عکاسان معاصر و عکاسان تاریخ این ژانر را پیدا کنید، جایی که زیبایی بصری و روایت عکاسانه همدیگر را ملاقات میکنند. عکسهایی که فارغ از نور و ترکیببندی بیزمان و بیمکان ثبت میشوند، عکسهایی که انسانها را جادویی، گیجکننده و به عنوان راوی یک روایت ثبت میکنند.
در خیابان به آدمها توجه کنید؛ به فعالیتهای آنها، به رفتارشان در خیابان، به اعمال و انگیزههای احتمالی آنها. توجه به این نکات باعث میشود تا به مرور بتوانید اتفاقهای رخنداده را پیشبینی کنید و در لحظه و موقعیت مناسب قرار بگیرید و لحظه وقوع رخدادها آنجا باشید و با ثبت، آن لحظه را برای خود کنید.
پیشنهادی که میتوانم برای شما داشته باشم این است که روی زمان شاترزدن خود کار کنید. پیش از رخداد خودتان را در موقعیت قرار بدهید و صبر کنید تا در میانه یک رخداد قرار بگیرید و با پیشبینی حرکتی که در جریان است از شاتر خود استفاده کنید. به طور مثال حرکت سوژه انسانی به سمت قاب فیکس شهری را پیشاپیش پیشبینی کنید و منتظر باشید تا سوژه انسانی در زمان و مکان مناسب وارد قاب شما شود و بعد با شاتزدن، قاب دلخواه خودتان را ثبت کنید.
ژانر بیمرز
عکاسی خیابانی، ژانری بسیار گسترده است، و نمیشود برای آن حد و مرز مشخصی در نظر گرفت. در این ژانر بهراحتی میشود از مرزها عبور کرد و چیزی فراتر از صرفاً یک عکس خلق کرد. حتی در دل این ژانر میشود عکسی خلق کرد خارج از تعریف مرسوم ژانر عکاسی خیابانی.
به عکسهایی که در ادامه میآید دقت کنید؛ عکسهایی که در آنها، ترکیببندی، استفاده از نور و دیگر عناصر صرفاً بصری به شکلگیری یک عکس خوب کمک کردهاند. این عکسها بیشتر از اینکه صرفاً در قالب ژانر عکاسی خیابانی تعریف شوند، وارد قالبهای هنری شدهاند. این عکسها از المانهای بصریِ مرغوبی برخوردارند به صورتی که میتوانند قاب شوند و روی دیوار بروند.
زیباییِ این عکسها البته به این معنی نیست که خالی از نیازی هستند که عکاسی خیابانی برای روایتگری لازم دارد، بلکه نور و ترکیببندی به کمک این روایتگری آمدهاند. عکاسی خیابانی مرز و حدی ندارد و در اینجا میتواند صرفاً به صورت عکاسی هنری کار کند و اتفاقاً اغلب این سبک عکسها فروش بیشتری هم خواهند داشت.
عکاسی خیابانی سخت است. مهارتهای ما در دیدن، و کار با دوربین، مهارتِ شناختِ نور و قاببندی و قدرت پیشبینی وقایع و واکنش ما به اتفاقهای پیرامون ما و در نهایت دیدن چیزهایی که شاید دیگران بهسادگی از کنار آن عبور میکنند همه این عوامل در کنار هم میتواند شانس ما برای ثبت یک لحظه جذاب باشد.
به یاد داشته باشید که ما انسانها علاقه داریم در روایات تأمل کنیم و در مورد رخدادها و شرایط درونی و برونی پدیدهها فکر کنیم. ما موجودات کنجکاوی به دنیا میآییم و از کودکی در مورد پیرامون خود سوال میکنیم. برای ما زندگی و رخدادهای پیرامون آن جذاب است و در مورد آن سوال میکنیم. پس یافتن لحظههایی که بتواند برای ما سوال ایجاد کند و و باعث تعمق شود، جذاب و در نتیجه ماندگار و جادویی میشود.
منبع: PETAPIXEL