فیگور انتزاعی یا انتزاع فیگوراتیو؟ /بیتا وکیلی با "عبور باید کرد" در گالری ایوان
بیتا وکیلی : تاکید بیشتر روی جنینها در این دوره به دلیل نوعی خوشبینی است، اما منظورم این نیست که شرایط دنیا بهتر شده است.
: بیتا وکیلی مجموعهای از جدیدترین نقاشیهای خود را در گالری ایوان به نمایش گذاشته است. این نقاش جوان که در بیش از 40 نمایشگاه انفرادی و گروهی در ایران، دوبی، کانادا، ارمنستان، فرانسه و... آثارش را نمایش داده است، سابقه چند دوره حضور آثارش در حراج کریستی و حراج تهران را نیز دارد. با او به بهانه نمایشگاه جدیدش به گفت و گو نشستیم.
آثار نمایشگاه "عبور باید کرد" در عین شباهتهایی که با آثار چند سال اخیر شما دارد، تفاوتهای بزرگی را هم نشان میدهد. این تغییرات چگونه به وجود آمد؟
کار من تحت تاثیر شرایط درونی و بیرونی است و دقیقا مطابق اتفاقاتی که در محیط اطراف خودم و در سطح وسیعتر، در جهان میافتد و تاثیری که آنها بر روی من میگذارد کار میکنم. در دو سال گذشته که این مجموعه شکل گرفت آنقدر اوضاع جهان عوض شده که طبیعتا کارهای من را هم تغییر داده و تاثیرات آن وقایع در آثار این مجموعه بازتاب پیدا کرده است. در این دوره آثارم با تاکید خیلی بیشتر، همان دوگانگی از نظر بیرونی و درونی به تصویر کشیده شده که یکی نمایانگر دنیای بیرون ماست که آشفته و مغشوش است و با کلاژ فلزات و... فرم شهری را به وجود آورده، و بخش دیگر دنیای درونی است که با بافتهای نرمتر و فرم پیچان شرقی نشان داده شده و نقبی به گذشته و خاطرات و دنیای رویایی درون ما است.
اما در کارهای جدیدم بیشتر روی مفهوم تکیه کردم و همین فضای دوگانه این بار برای من درونیتر شده و دو عنصر متضاد نور و ظلمت را نمایان میکند. ظلمت، شرایطی است که در دنیای ما وجود دارد و نور، خوشبینیای است که در وجود انسان شرقی وجود دارد و هنوز ما را به تغییر شرایط امیدوار میکند. این کارها نگاهی به آینده دارد و در آن نوعی امید و نوید به پیدا کردن راهی در میان همه این اغتشاشات دنیای بیرون و رسیدن به فردا و ادامه دادن راه وجود دارد.
به نظر میرسد فرم جنین در آثار این مجموعه حضور پر رنگتری دارد.
تاکید بیشتر روی جنینها در این دوره به دلیل نوعی خوشبینی است، اما منظورم این نیست که شرایط دنیا بهتر شده است. چون ما در دورهای زندگی میکنیم که پر از مشکلات و چالشهای داخلی و بینالمللی است و هرقدر از این مشکلات فاصله داشته باشیم باز هم تحتتاثیر آنها هستیم. به نظر من چالشهایی مانند مسائل خاورمیانه در چند سال اخیر خیلی وسیعتر بوده و شاید همین موضوع باعث شده که نیروی مبارزه و تلاش برای حفظ امید بزرگتر شود. هرچه فشار بیشتر باشد واکنش در مقابل آن هم بیشتر شده و باعث مقاومت میشود. با تاکید بر روی جنینها خواستم بگویم که هنوز زندگی ادامه دارد و امید هست.
آیا میتوان وجود فرم جنین در آثار شما را بروز نگاه زنانه در آثارتان دانست؟
پیام این دوره کارهای من یک نوع پیام آشتی و امید بخش است که میگوید با وجود این که ظلمت وجود دارد اما میشود آن را کنار زد. جنین نشانه زایش و امید است و طبیعتا چون من یک زن هستم شاید اصلیترین چیزی که در دنیای زنانه خیلی صریح و سریع به آفرینش و امید اشاره میکند همان جنین است. انتخاب این فرم اصلا به عمد نبوده و قصدی نداشتم روی زنانه بودن کار تاکید کنم اما فکر میکنم این اتفاق بنا به یک نیاز درونی شکل گرفت، چون قویترین فرمی که میتواند معنای مورد نظر من را برساند همان فرم جنین است که در کارهایم آمده و هرچقدر که این اغتشاش دنیای درونی بیشتر و به زندگی ما نزدیکتر شده این فرمهای جنینی هم مشخصتر و بزرگتر شدهاند.
دورهای از کارهای شما به نقاشی آبستره اختصاص داشت و پس از آن به کارهای تا حدودی فیگوراتیو پرداختید. این تغییر چگونه و بر اساس چه نیازی شکل گرفت؟
کارهای قبلی من در دورههای مختلف انگار نگاهی از ارتفاع به زمین داشت و این نگاه در دورههایی حالت جغرافیایی داشت. هرقدر زمان گذشت به جغرافیای انسانی نزدیکتر شد و فاصله نگاه من هم از ارتفاع به زمین کمتر شد. این فرمهایی که کار من را به مرز نقاشی فیگوراتیو نزدیک میکند قبلا هم در کارها و در بستر همان نقاشیهای آبستره وجود داشتند اما مشخص نبودند. شاید به خاطر همان فاصله و ارتفاعی که در کارها وجود داشت همه چیز زیر لایهای از ابرها و آنچه در فضا هست محو بود. این وجه تصویری موضوع است و از نظر مفهومی هم فکر میکنم هرچه حساسیت من نسبت به مسائل دنیای پیرامون ما بیشتر شد این فرمهای فیگوراتیو درون کارها برجستهتر شدند. انگار ارتفاعی که من به زمین داشتم کمتر شد و مسائل و دغدغههای انسانی در سطح پیرامون ما برایم خیلی برجستهتر شد و نگاه اجتماعیتر در کارهایم به وجود آمد.
با اضافه شدن پلها در آثار این مجموعه یک شیئ کاملا شناخته شده و ملموس دیده میشود. چرا چنین فرمهایی را به صورت شاخص در آثارتان وارد کردید؟
اولین بار نیست که فرمی مشخص در کارهایم آمده و قبلا هم چنین فرمهایی با تمرکز و برجستگی کمتر در کارها وجود داشت. ولی در این دوره فرمها خیلی واضحتر است و به عنوان یک عنصر اصلی در کارها استفاده شده است. پل، راه و حتی در بعضی از کارها فرم قایق هست که همه آنها عنصری برای رد شدن و پر کردن فاصلهها هستند. البته خیلی بیشتر از اینکه این فرمها از نظر تصویری مهم باشد مفهوم آنها برایم مهم است. فکر میکنم پل یا جاده وسایلی برای ارتباط برقرار کردن هستند و این موضوع هم از نگاه زنانه و خوشبینانه و هم از نگاه درونی و شرقی کارهای من میآید. شاید این بار پیام کارها خیلی عملگرایانهتر از قبل است و این فرمها از حالت رویا و تخیل خارج شده و میخواهد این نوید را بدهد که با وجود تمام بحرانهایی که در دنیای ما وجود دارد هنوز راهی نجاتبخش وجود دارد.
وقتی به ریشههای این موضوع فکر میکنم میبینم یک حوالت تاریخی است که به ما شرقیها داده شده است، چون مهارت این را داشتیم که در طول تاریخ با ظرافت خاصی که از ویژگیهای انسان شرقی و به خصوص ایرانی است از شرایط بحرانی مختلف که برای ما به وجود آمده با مهارت و حفظ فرهنگ و ارزشهایمان گذشتیم و دوام آوردیم. برای من این راز دوام آوردن است و تاکید روی این فرمها اشارهای به گرامیداشت این روحیه و یادآوری به مخاطبان کارهای من است که این دورهها هم میگذرد.
عاملی که باعث دوام آوردن فرهنگ و تاریخ ما شده همین مهارت است که حتی فکر میکنم ریشههای آن به زنانگی برمیگردد، چون زنها بیشتر مهارت ارتباط برقرار کردن و پل زدن بین فاصلهها را دارند و با ظرافت و هوش و خلاقیت خاصی میتوانند راه خود را ادامه دهند.
در تعدادی از آثار این مجموعه مهرههای فلزی کنار هم قرار گرفته و رنگ شدهاند که یادآور زیورآلات ترکمن هستند. این موضوع اتفاقی بوده یا قصد داشتید نشانههای شرقی و بومی را در کار خود استفاده کنید؟
آنچه در نهایت در همه کارها برای من اهمیت دارد احیای سنت تصویرسازی و عنصر تزیینی نقاشی ایرانی است. نقاشی سنتی ایرانی فوقالعاده ارزشمند است و به آن نه به صورت ظاهری و با اصرار بر استفاده از عناصری خاص، بلکه به صورت درونی در کارهایم توجه دارم و در بخشی از تابلوها که به شرق و درون اختصاص دارد این تاثیرپذیری دیده میشود.
غیر از این فرم مهرههایی که از نظر شما شبیه زیورآلات ترکمن است، حتی آن فرمهای پیچان ابرها به سنت نگارگری ایران اشاره میکند و خیلی اصول دیگر مانند قلمگیریها و استفاده از بافتها و رنگهایی که در نقاشی ایرانی هست، همه بنا به نیاز درونی و گرامیداشت نقاشی ایرانی در کارهایم وجود دارد. با وجود این قصدی نداشتم که اشاره خاصی به هنر تزیینی یک منطقه داشته باشم و این اجزای فرهنگ و هنر ایران به صورت ناخودآگاه و درونی وارد کار شده است، پس ممکن است در هر کدام از کارهای من یک ویژگی سنتی برجستهتر شده باشد.
پیش از این نقشه ایران را در کارهای خود استفاده کرده بودید و در یکی از کارهای این نمایشگاه نمایی از خلیج فارس دیده میشود. چه طور تصمیم گرفتید مفهوم سرزمین را به شکلی آشکار نمایش دهید؟
در مورد خلیج فارس هم همینطور است و این نگاه مثل آبی میماند که در جریان است. من نگاهی از بالا به این منطقه دارم که هم از نظر ظاهری و هم از نظر درونی به آن میپردازم. بنا به موقعیت و شرایط دورهای که اثر در آن خلق شده شاید یک ویژگی با دقت و تمرکز بیشتری در کارها دیده شود. به خاطر ندارم که در تاریخ ما اثر هنری وجود داشته باشد که نقشه ایران یا خلیج فارس به صورت واضح در آن نمایش داده شده باشد، اما در کار من هم این کار به عمد نبوده و این طور نیست که از قبل تصمیم گرفته باشم روی این موضوع کار کنم و مثلا نقشه ایران را بکشم. اتفاقات مرا سوق میدهد که در بستر همان تصویر کلی که در کارهام دارم، نقطه و مفهوم خاصی را از نظر تصویری برجستهتر کنم. حالا در دورهای که نقشه ایران برجستهتر شده عوامل و اتفاقات اطراف روی آن تاثیر داشته و شاید این نیاز حس شده که پیام کار من عملگرایانهتر و نتیجه بخشتر باشد، پس نقشه ایران با وضوح بیشتر دیده شده است. در مجموع در همه کارهای من توجه به ایران، فرهنگ ایرانی، سنتها و گرامیداشت آنها وجود دارد و در واقع حاصل تمام کارهای این دوره به نوعی پاسداشت این زیبایی امیدبخش است که در فرهنگ ما وجود دارد و راز ماندگاری این فرهنگ و سنتها در همین است.