هنرمند ایرانی آمریکایی در گالری سوفیا لندن/بیان ظریف و انتزاعی "افروز عمیقی" در محفظه اکو
آثار افروز عمیقی ، هنرمند ایرانی امریکایی در گالری سوفیا برپاست.
ایرانآرت: مهرانگیز قهرمانی؛ لندن بزرگترین شهر انگلستان به مانند سایر پایتختهای بزرگ و مدرن امروزی، تعداد قابل توجهی گالری و موزههای هنری را در خود گنجانده، گالریهایی که با بازدید از آنها، میتوان با فعالیتهای گسترده و به روز هنرمندان آشنا شد. در این میان گالری سوفیا واقع در خیابان میفر در قلب لندن، محلی است که به واسطه نوع فعالیت، اهداف و موسسان آن، برای ایرانیان داخل و خارج از کشور بسیار جالب توجه است؛ زیرا این گالری هنری که یکی از موسسان آن لیلی جاسمی ایرانی آلمانی است، فعالیتهای گستردهای را در جهت معرفی و نمایش هنر معاصر و هنرمندان ایرانی دارد.
در واقع سوفیا، گالری بینالمللی هنر معاصر است که بازارهای هنر در حال ظهور وتازه تاسیس شده در سراسر جهان را به نمایش میگذارد اما تمرکز آن روی هنر ایران است؛ استراتژی آنها به گونهای است که رویدادها را طوری طراحی و چیدمان کنند تا در فواصل نمایشگاههای هنرمندان ایران، از هنرمندان شاخص دیگر کشورها نیز نمایشگاههایی جالب توجه داشته باشند.
این روزها سوفیا گالری میزبان نخستین نمایشگاه انفرادی هنرمند ایرانی آمریکایی؛ افروز عمیقی با عنوان "محفظه اکو" (ECHO`S CHAMBER) است. این همکاری، ادامه نمایشگاه موفق دیگری با عنوان "shifting lsndscapes" است که اوایل سال جاری برگزار شده و شامل 9 مجسمه جدید این هنرمند با ترکیبی از فولاد، زنجیر، توری و نورپردازی و هشت طراحی میشد.
باید گفت، این آثار تلاش ادامهدار افروز عمیقی در جهت آزادی زنان در اجتماع و سیاست جامعه آمریکایی است که در آن رشد یافته و همچنین منطقه خاورمیانه که زادگاه او به شمار میرود. در واقع آثار او، کاوشی در تجربیات شخصی، کهن الگوها و نگاه تاریخی مرسوم زنانه است.
مجسمههای ظریف و انتزاعی افروز عمیقی از معماری و نظمی پیچیده چون نقش کاشیکاریهای پر پیچ و خم مساجد اسلامی، شکلهای زاویهدار کلیساهای گوتیک، ساختمانهای منهتن، چشماندازهای بروکلین و... سرچشمه میگیرد. معماری در شکلهای مختلف مدیوم و ابزاری برای اوست تا در سراسر فرهنگهای انسانی کاوش کند و ارزشهای زیباییشناسانه و ایدهآلهایش را انعکاس دهد.
او پیوند ژرفی میان متریالهایی چون فولاد، زنجیر و تور ایجاد کرده و مجسمههای ظریفی را روی دیوار شکل داده که در اولین نگاه همانند قطعهای صنعتی به نظر میرسند؛ اما زمانیکه نورهای مجسمهها روشن میشوند سایههایی روی دیوار ایجاد میکنند که با انعکاس و بزرگنمایی شکلهای پیچیدهای از نور و تاریکی را ایجاد کرده و در ذهن مخاطب تصاویر و مفاهیم زیبایی را شکل میدهند.
عنوان نمایشگاه گویی بازتاب دهنده دو مفهوم "طنین" یا "اکو" و همچنین "اکو و نارسیس" اسطوره یونانی است. به نظر میرسد افروز عمیقی به طبیعت متناقض اسطوره "اکو" که به عنوان سمبلی زنانه استفاده میشود علاقمند است. او از این اسطوره به عنوان مفهوم و سمبلی مرجع بهره میبرد تا با دریافت حس زنانگی، حمایتی فعال از صدای زنان در تاریخ هنر و مذاکرات معاصر داشته باشد.
نمایشگاه "محفظه اکو" هم ادامه کارهای پیشین این هنرمند و هم حرکت و رجعتی از آن به شمار میرود. او با استفاده از تکنیک مشابهی که مبنای معماری دارد، با ظرافت و دقت بسیار طرحهایش را روی کاغذ نقاشی و بعد آنها را به صورت سه بعدی میسازد. وقتی کار، عمیقی را روی آثار اولیه آبستره مرور میکنیم، هر یک از مجسمههای جدیدش نماینده نقش زنان در مناطق و دورههای زمانی مختلف تاریخی است. با دنبال کردن وقایع سیاسی اخیر و انتخابات آمریکا، کارهای "عمیقی" بیشتر صورتی سیاسی و شخصی پیدا کردهاند.
گویی در پاسخ به دنیای کاملا مردانه مجسمههای این نمایشگاه در موضوعات زنانه کاوش میکند و متمرکز میشود. او با پرداخت به کیفیت قهرمانپردازی در اسطورهشناسی، جامعه معاصر یا سیستم ماتریالیستی، قصد دارد شباهت و تفاوتهای تجربیات زنان را بیان کند.
در آخر باید این نکته را بیان کرد که زیباییشناسی مجسمهها و نقاشیها الهام گرفته از دیدارهای اخیر این هنرمند از موزه متروپلین است؛ مجموعه مجسمههای رومی، یونانی، آفریقایی، اقیانوسیه و ماسکهای مذهبی، مجسمههای چوبی، حضور باشکوه و ظریف مجسمه و تصاویر زنانه آفریقا به ویژه در قرن 19 منابع مهمی در الهام دادن به افروز عمیقی بوده است.
اسطوره اکو و نارسیس
اکو و نارسیس، بخشی به یادماندنی از اثر مشهور "اوید"، شاعر رومی موسوم به متامورفیوس است. داستان آنها در این کتاب، از ترکیب دو افسانه کهن پدید آمده است: افسانه "اکو"، پری کوهستان و "نارسیس" شکارچی که به انعکاس چهره یا تصویر خود دلبست. روایت اوید در متامورفیوس، نخستین روایتی است که این دو افسانه را با هم، بیان کرده است.
داستان مذکور در سومین کتاب متامورفیوس گفته شده و ماجرای پری وراج و پرحرفی را روایت میکند که به جز پرحرفی و یاوهگویی، هیچ استفاده دیگری از سخنانش نمیکند و بر اثر خشم "یونویاهرا" به وضعیتی دچار میشود که در آن، او تنها قادر است آخرین کلمات هرجمله یا آخرین سیلاب هر کلمه را، مکرراً تکرار نماید.
"اکو"، هنگامی که "نارسیس" ضمن تعقیب یک گوزن وحشتزده، به جای گوزن، او را در تور خود اسیر میکند، او را میبیند و به عشق "نارسیس" گرفتار میشود. در نهایت "نارسیس" پس از صحنههایی کمیک که سرانجام به صحنهایتراژیک و غمانگیز ختم میشود، عشق "اکو" را رد میکند. او بر اثر این شکست عشقی، رفته رفته تلف میشود و از میان میرود، تا جایی که تنها صدای او باقی میماند. صدایی که میتواند توسط همه شنیده شود. از آن پس، اثر شنیداری که بر اثر انعکاس و تکرار اصوات تولید میشود را به نام او "اکو" میخوانند.
اما پس از محو "اکو"، "نارسیس" شور و شوق خویش برای شکار و هر کار دیگری را از دست میدهد و خسته و آشفته بر لب چشمهای مینشیند و شروع به میگساری میکند. در این حال ناگهان عطش جدیدی در درون "نارسیس" رشد میکند و او به ناگاه شیفته و گرفتار تصویری میشود که از زیبایی خویش در آب دیده است. او عمیقا عاشق خویشتن میشود و زبان به تحسین تمامی چیزهایی میگشاید که متعلق به خود اوست. "نارسیس" سپس همانگونه که "اکو" قبلا در آتش عشق او سوخته و تلف شده بود در آتش عشق خویش میسوزد و تلف میشود. بعدها در همان محلی که او از دنیا رفته بود، به جای جسد "نارسیس" نخستین گل نرگس درآمد تا یادآور اعمال او باشد.