|
میبینیم که در مجموعهشعر آقای خاکیان، شهر وجود دارد؛ المانهایی از آدمهای امروز ما و در تمام این صد شعر، سعی شاعر بر اینست که به مقوله عشق بپردازد و عشق را از دریچههای متفاوت،گاهی هم در بازیهای زبانی ترسیم بکند ...
آقایان مسئول چرا به درد دل مردم توجه نمیکنید؟ چرا مدام ساز خودتان را میزنید؟ چرا وقتی هنوز در راس کار قرار نگرفتید پشت مردمید و وقتی به صندلی ریاست رسیدید پشتشان را خالی میکنید؟
راستش تصمیم گرفتم با محمود دولت آبادی یا محمدرضا شفیعی کدکنی یا هوشنگ ابتهاج یا حسین علیزاده یا رضا کیانیان یا پرویز پرستویی یا همایون شجریان یا کیهان کلهر یا هر شخص مشهور دیگری که حرفش در رو دارد و تاثیرگذار است تماس بگیرم و از آنان درخواست کنم یک متن درباره آدمهایی بنویسند که متاسفانه در این سرزمین شهروند درجه چندم محسوب میشوند...
تو گویی دوره آخرالزمان است، نه به خاطر علائم و نشانههایی که از گذشتههای دور درباره این زمان نوشته و بیان شده، بلکه به این دلیل که هر کسی را که میبینی دنبال خوشبختی در جیب دیگران میگردد ...
گاهی همین که اجازه می دهند عکس ها دیده شوند و هنر را در نطفه خفه نکنند شاید بهترین جایزه باشد.