معروف بودن حمید صفت ضامن آزادیاش میشود؟
شاید اگر حمید صفت، فردی گمنام، مثل صدها نفر دیگر در این موقعیت بود، امکان تقاضای بخشش بیشتر و آسانتر به نظر می رسید؛ اما چه بسا مشهور بودن او و روانه شدن سیل تقاضای بخشش از سوی سلبریتیها موقعیت او را دشوار تر کند.
ایران آرت: زهرا مشتاق در شرق نوشت: من حمید صفت را نمی شناسم. مخاطب موسیقی او هم نیستم؛ اما از شنیدن تایید حکم قصاص او متاثر شدم. همچنان که از اتفاقی که موجب مرگ پدر خوانده او شد نیز بسیار غمگین شدم. او به هر حال به جامعه ای که کسب وکارش هنر است، تعلق دارد و از این رو واکنش هنرمندان حوزه های مختلف طبیعی به نظر می رسد. به نظر می رسد جایگاه منتسبان به هنر، به دلیل تاثیرگذاری مستقیم بر ساختار روانی و انسانی آحاد جامعه، مرتبه برتری باشد؛ چراکه در موقعیت الگو قرار داشته و اغلب طبقات مختلف جامعه نگاهی جدی به سوی آنها دارد. همین است که هرگونه ناهنجاری، میان چنین الگوهایی را چندین برابر بزرگ تر و اغراق شده تر نشان می دهد؛ چون جامعه، قهرمانان واقعی، خودساخته و حتی ذهنی خود را بری از هرگونه خطا می داند و کوچک ترین اتفاق، حادثه و انحرافی برای افراد اجتماع تبدیل به یک ترومای جدی می شود. قدر مسلم، این الگوها در سایر بدنه های قهرمان ساز مانند ورزشکاران، سیاست مداران و دیگر اقشار تاثیرگذار نیز قابل تسری است؛ اما آنها نیز دچار لغزش و خطا می شوند. حال این خطا می تواند بزرگ و جبران ناپذیر باشد، مثل موقعیت حمید صفت خواننده یا لغزشی قابل بخشش مثل اتفاق اخیری که در یکی از بیمارستان های تهران برای یکی از بازیگران کمدی رخ داد.
جامعه در هر حال نگاهی دنبال کننده و قضاوتگر دارد؛ اما چه می توان کرد؟ در این برهه که طناب مرگ در جست و جوی گردن جوان حمید صفت است، چگونه می توان بر این روند مهاری آرامش بخش و کنترل کننده ایجاد کرد؟ شاید اگر حمید صفت، فردی گمنام، مثل صدها نفر دیگر در این موقعیت بود، امکان تقاضای بخشش بیشتر و آسان تر به نظر می رسید؛ اما چه بسا مشهور بودن او و روانه شدن سیل تقاضای بخشش از سوی به اصطلاح سلبریتی ها موقعیت او را دشوار تر کند و بر آتش خشم و انتقام خانواده مقتول بیفزاید. شاید گاه لازم باشد در خفا به دیدار خانواده جریحه دار رفت و در فضایی خالی از غیر با آنها سخن به مروت و دوستی و مدارا گفت. حادثه روی داده البته تلخ و جبران ناپذیر است و قدر مسلم برخاسته از زمینه ها و بستری فراهم شده از قبل است که می تواند برای پیشگیری از حوادث مشابه، تامل برانگیز باشد؛ اما اکنون و با توجه به قرار گرفتن در انتهای این تراژدی تلخ چه باید کرد و چه می توان کرد؟ کدام گروه و با چه مناسبات و ادبیاتی می تواند وارد فرایند دشوار گفت وگو با خانواده داغدار شود.
البته باید جانب انصاف و عدل فراموش نشود؛ اما به یاد بیاوریم که همه ما زمانی و به شکلی خواهیم مرد و ای کاش با رضایت دادن به مرگ دیگری، حتی مقصر صددر صد بر بار وجدانی خود نیفزاییم و باور داشته باشیم شخص ایجادکننده این مسیر دردناک، بیش از هر کس دیگری در این فرایند دچار تغییر و تنبه شده است و هرگز آن آدم قبلی نخواهد بود. اگر طناب دار، در یک لحظه آتش انتقام را فرومی نشاند؛ اما می توان باور داشت که بخشش با تمام سختی هایش آرامشی مانا، شگرف و یک تغییر عمیق درونی ایجاد می کند و فرد رها شده از مرگ هماره با آنچه خواسته یا ناخواسته مرتکب شده، زندگی خواهد کرد. حمید صفت را ببخشیم و بگذاریم کیفر او از سوی نیرویی برتر از ما انسان های گناهکار باشد.