تورج شعبانخانی و فرصتهایی که مرگ از او گرفت
او در صحبتهایش از کارهای تازهای یاد کرد که مشتاق انجامشان بود و باید وقت زیادی برایشان میگذاشت. متأسفانه مرگ فرصت انجام این کارها را (که در صورت انجام، گنجینه موسیقی ایرانی را تکمیلتر میکرد) نداد
ایران آرت: کیکاووس زیاری در روزنامه ایران نوشت: زمانی بود که روزها و هفتهها خیلی دیر سپری میشدند و بسیار طولانی بودند، نه فقط در تابستان که حتی در پاییز و زمستان، اما زمانه گذشته است و این روزها حتی تابستانها هم با وجود گرمای زیادشان خیلی کوتاه هستند. یک سال پیش همین روزها بود که تورج شعبانخانی آهنگساز و خواننده باسابقه موسیقی پاپ درگذشت.
یک سال سپری شد، اما انگار همین دیروز بود. هجدهم آذر برای همسر و تنها یادگارش ایلیا روز خوبی نیست. احتمالاً این دو که در یک سال گذشته با یاد و خاطره تورج روزها را به پایان رساندهاند، این روزها طولانی و تمام نشدنی بودهاند، اما تقویم روی میز خیلی سریع ورق میخورد و همه چیز را پشت سر خودش قرار میدهد؛ به یاد روزهایی میافتم که برای انجام گفتوگو برای کتاب خاطراتش به خانهاش میرفتم؛ بدترین چیز، پلههای سه طبقه بود که نفسگیر به حساب میآمدند، اما لبخند شیرین و لحن خوش آهنگش همه چیز را در خود حل میکرد و اصلاً متوجه نمیشدی که یک ساعت صحبت چه زمانی تمام شد. حالا که یک سال از پرواز همیشگی او گذشته، هیچ چیز شبیه یک سال قبل نیست.
مدتی بعد از سفر تورج بود که مصیبت کرونا از راه رسید و تأثیرش را حتی روی فقدان و نبود او هم گذاشت. بهدلیل رعایت پروتکلهای بهداشتی، مراسم او آنطور که باید و شاید برپا نشد.
کتاب خاطرات او هم در دست اندازهای مربوط به بیماری کرونا افتاد و زمان انتشارش به تعویق افتاد. من که دوست داشتم مراسم جشن کتاب داشته باشیم، فعلاً امیدوار به مهار بیماری و بازگشت به زندگی عادی هستم. نمیدانم در چنین روزهایی، کسی هم اهل کتابخوانی و خرید کتاب هست یا نه.
تورج شعبانخانی از آن دسته هنرمندانی نبود که اهل سر و صدا باشد و بخواهد شلوغ کند؛ با وجود هنرمند بودن، اهل شو دادن نبود و عقیده داشت کار آدم باید معرفی کننده او باشد و کار خوب در دل مردم جا باز میکند؛ بسیاری از ساختههایش هم همین حالت را پیدا کردند و با وجود گذشت چند دهه، هنوز در بین مردم شنونده دارند و حتی بچههایی که سن و سالشان اجازه یادآوری گذشتهها را نمیدهد ترانههایش را زمزمه میکنند.
تورج هم جزو هنرمندانی بود که در سالهای آغازین دهه پنجاه خورشیدی که موسیقی پاپ ایران راه خود را به سمت درخشیدن آغاز کرد، به جمع همکاران جوان و مستعد خود پیوست و فعالیت آهنگسازی را شروع کرد؛ در معرفی حداقل دو تا سه خواننده جوان به جامعه هنری و خلق شهرت عمومی برایشان نقش اساسی داشت؛ با ساختههایش به موسیقی پاپی که در حال نضج و گسترش بود، روح و حال و هوای تازهای داد. سبک خاص خودش را داشت و ملودیهایی خلق کرد که بسیار شنیدنی و دریاد ماندنی بودند. جوان بود و با جوانها کار کرد و جوانی را به موسیقی جوان پاپ اهدا کرد.
تورج در سالهای اخیر فعالیت زیادی نداشت و در صحبتهایش با من از کارهای تازهای یاد کرد که مشتاق انجامشان بود و باید وقت زیادی برایشان میگذاشت. متأسفانه مرگ فرصت انجام این کارها را (که در صورت انجام، گنجینه موسیقی ایرانی را تکمیلتر میکرد) نداد و به صورت پروژههایی درآمدند که احتمالاً به قفسه بایگانی و تاریخ میپیوندند. من هنوز مشتاق انتشار کتاب خاطراتش هستم که با هم نام «همسفر تنها نرو...» را برایش انتخاب کرده بودیم. خودش هم خبر نداشت که همسفری است که بالاخره تنها خواهد رفت و زودتر از آنچه که تصورش میرود آدمهای دوروبرش را تنهـا خواهد گذاشت.