تمجید آهنگساز آلمانی از هنرجویان ایرانی
آهنگساز معتقد است یک داستان خوب را حتی میتوان با دوربین سوپر هشت تصویربرداری و صدای آن را هم با دستگاه کاست ضبط کرد.
ایران آرت: اریک اشپیتزر مارلین صدابردار و آهنگساز اتریشی برای دومین سال متمادی یکی از مهمانان سیزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران "سینما حقیقت" بود و در این رویداد یک کارگاه صدا با عنوان "چرا شنیدن عینیت است؟" برگزار کرد.
اشپیتزر که در پروژههای مستند "الماس سفید" و "چرخ زمان" با ورنر هرتسوگ سینماگر مطرح آلمانی همکاری کرده است، با تاکید بر لزوم درک فلسفه استفاده از دستگاه فنی به هنرآنلاین گفت: ابعاد فنی هیچوقت برای من خیلی مهم نبوده است. همیشه در کلاسهایم این مثال را میزنم که ما به میمونها نیز میتوانیم یاد بدهیم که با هر ماشینی کار کنند، اما مسئله مهم درک روانشناسی، رفتارهای پسزمینهای و فلسفه آن دستگاه فنی است.
این صدابردار و آهنگساز با اشاره به این مطلب که به کشورهای زیادی سفر کرده و کارگاههای زیادی را برگزار کرده است، عنوان کرد: هنرجویان ایرانی برای من شگفتانگیز هستند، آنها علاوه بر این که بسیار مشتاق هستند، با این موضوع هم همراه هست که نه ابزار بلکه فکر و ایده ما سازنده یک فیلم است.
اشپیتزر درباره فیلمسازان جوان کشور خود گفت: در این کشور فیلمسازهای جوان پول کافی دارند و میتوانند از دستگاههای ضبط صدای پیشرفته استفاده کنند، اما خود من هیچوقت ابزار برایم درجه اول اهمیت را نداشته است، چرا که حرفهای بودن استفاده از ابزار پیچیده و بزرگ نیست، داستان خوب را میتوان با یک دوربین سوپر هشت تصویربرداری کرد و با دستگاه کاست صدای آن را ضبط کرد. این نکته را مدیران فیلمبرداری خوب هم میدانند و برای همین دانش فنیشان را با نوع دیدشان ترکیب و سعی میکنند چیزی را که خودشان میبینند به ما نشان بدهند.
او توضیح داد: یکسوم ادراک انسان از تصویر و دوسوم از شنیدار میآید، همچنین ثابت شده وقتی که انسان به دنیا میآید اولین درکی که از دنیا دارد از طریق شنیدن و صداست و بعد دید کامل میشود و هرچند درباره انتهای زندگی مطمئن نیستیم، اما احتمالاً آخرین عضوی که درست کار میکند، گوش است و ما صداهایی را میشنویم.
اشپیتزر در پایان خود را علاقهمند به موسیقی ایرانی دانست و با اشاره به بازدید سال گذشته از موزه سینما که در طی جشنواره انجام گرفت، عنوان کرد: من بسیار تحت تأثیر موزه سینما قرار گرفتم، دیدن این موزه بسیار جالب بود تا جایی که تصمیم گرفتم امسال یکی از ابزارهای صدابرداری آنالوگی را که داشتم و در موزه سینما نبود به موزه هدیه بدهم.