یادداشت مصطفی زمانی در روز تولد محسن چاوشی/ درد شیرین
مصطفی زمانی نوشت: همیشه به محسن چاوشی میگویم: تو درد را شیرین میخوانی و روایت میکنی.
ایران آرت: محسن چاوشی روز گذشته جشن تولد 39 سالگیاش را جشن گرفت. این خواننده متولد 8 مرداد سال 58 است و حالا دیگر در آستانه 40 سالگی قرار دارد.
به گزارش ایران آرت، مصطفی زمانی که ترکیب تصویرش با صدای چاوشی در سریال "شهرزاد" به یک ترکیب به خاطرماندنی تبدیل شده، به مناسبت تولد چاوشی برای او یادداشتی نوشته که خواندنی است. در ادامه میتوانید این یادداشت که در روزنامه ایران چاپ شده را بخوانید:
من خیلی پراکنده موسیقی ایران را گوش میدهم و آنچنان پیگیر نیستم و فقط در حال و هواهای خاص پیش آمده که به آن گوش کنم. کارهای محسن چاوشی را اول بار چندسال پیش و قبل از انتشار «سنتوری» شنیدم که شامل چند آهنگ بسیار خوب از او بود. ما با هم دوست هستیم و همیشه به خود او هم میگویم: «تو درد را شیرین میخوانی و روایت میکنی.» این کار بسیار سختی در عرصه هنر است. سخت است که هنرمند بتواند درد را برای مخاطب ملموس کند و محسن چاوشی این کار را به بهترین شکلش انجام میدهد. اولین آشنایی نزدیک من با او سهچهار سال پیش اتفاق افتاد و در آن اولین دیدار، تجربهای که از آشنایی با او پیدا کردم، تقریباً نزدیک به همانی بود که فکر میکردم. در واقع، او را شبیه چیزی که فکر میکردم دیدم. در واقع او را شبیهترین آدم نسبت به خودش دیدم. ما گاهی یادمان میرود که همه آدمها پیچیدگیهای زیادی در خلوت خودشان دارند و هنرمند نیز از این قصه جدا نیست؛ گیرم که با حساسیتهایی بیشتر.
با اینحال هیچ وقت هیچ مدلی از محسن چاوشی نساخته بودم و وقتی دیدمش یکی از بهترین خصوصیاتی که باعث شد من و او بتوانیم دوستانی صمیمی شویم، همین بود که اتفاقاً مدل خاصی نبود. او مثل همه آدمهای معمولی دیگر زندگی میکند و از طرفی یک آرتیست هم هست که کارش را درست انجام میدهد. دنیای بیرونی من و او بهعنوان یک آدم سرشناس یا مشهور یا... در زندگی شخصیمان تأثیرگذار نبوده. وجه کاریمان باعث نشده زندگیمان را به سمتی تغییر دهیم که مدل آرتیست بودنمان میطلبد. اگر دزدی به خانه من یا محسن چاوشی بیاید متوجه نمیشود من یا محسن چه کاره هستیم. چاوشی شبیه آثارش است و شاید یکی از دلایل موفقیتش هم همین است. او آدمی عاصی است. عاصی نه به معنای غرغرو... عاصی به این معنا که روح آرامی ندارد و روحش ساکن نیست و این بیقراری در کارهایش خود را نشان میدهد. او گوشهگیری از جامعه را انتخاب کرده و از نظر من این موضوع خیلی طبیعی است. برداشت من این است که محسن حوصله توضیح دادن به اجتماع را ندارد و هر وقت هم وارد جمعی میشود سریع به خلوتش برمیگردد. آدمها همیشه درباره کار و... از هنرمندان توضیح میخواهند در صورتی که هیچ توضیحی وجود ندارد و هر اثر هنری مختص به یک «آن» است که شکل میگیرد و به هیچ عنوان نمیشود توضیحش داد. ما هم در خلوت خودمان اصلاً درباره کار و این چیزها حرف نمیزنیم و فقط حرفهای خودمانی و دوستانه بینمان رد و بدل میشود.
من و محسن چاوشی بهدلیل مشغله شاید نتوانیم خیلی زیاد همدیگر را ببینیم اما باور من این است که دوستی به دیدار و رفتوآمد زیاد نیست. خیلی وقتها میشود که ما عزیزانمان را زیاد نمیبینیم اما محبت از بین نمیرود و ریشه در بطن آدم دارد، جنس محبت و دوستی و صمیمیتی که بین ماست، از همین جنس است.