آنچه باید درباره آل استار بدانیم از صدودهسال پیش تا کنون
این کفش محبوب دختر و پسرهای ایرانی از کجا آمد؟
وقتی عکس علی را در دهه سوم زندگیاش دیدم، درحالیکه پیراهنی پوشیده بود با طرح کانورس چاک تیلور آل استار و همزمان که داشت دیوار خانهای را رنگ میکرد، از عشقش به کتانی میگفت، راستش یاد آمریکاییهایی افتادم که آل استار پایشان میکردند...
ایران آرت: هفته نامه «کرگدن» صفحه ای منتشر می کند با عنوان «چیزهایی هست که نمیدانی». این صفحه، درباره چیزهای است که سالها بازندگی ما به نحوی عجین بودند که ما درست نمیدانیم کی و کجا آمدهاند. این صفحه می خواهد از واقعیتهای دیده نشده بگوید، از ماجراها و انگیزههای پنهانی که پس پشت این چیزها قرار دارند اما کسی کنجکاو نبوده که کشفشان کند. این بار مرضیه اسدی از کفش های آل استار نوشته است.
یک، چند وقت پیش عکسی از علی "بچههای آسمان" دیدم. روی پیراهنش ستاره معروف کانورس آل استار دیده میشد، با نوشته "converse chuck taylor all star" . سالها قبل، علی و زهرا مجبور بودند حسابی بدوند. آنوقتها کتانیها بود معروف به "کتانی چینی" ؛ از همینها که جلو و نوار دورشان لاستیکی بود و بقیه قسمتها از جنس کتان. کتانی علی هم از همانها بود . وقتی عکس علی بچههای آسمان را با آن لباس دیدم، یکجوری شدم. آن کتانیهای چینی فیک در ظاهر چیزی کم از آل استارهای اصل نداشتند، جز همان طرح روی لباس علی این روزها را .
دو، صد و ده سال پیش مارکیز میلز کانورس کمپانی لاستیک کانورس را راهاندازی کرد. فروش این شرکت تازه تأسیس تعریفی نداشت، اما ازآنجاکه کانورس مدیر قابلی بود، راه نجات را پیدا کرد. او از محبوبیت بسکتبال که آن زمان ورزش جدیدی محسوب میشد، بهره برد و اولین کفش بسکتبال آل استار را بارنگ مشکی در سال 1917 تولید کرد؛ همان کفشی که طرحش امروز میان طرحها و رنگهای متنوع این برند، بهعنوان طرح کلاسیک میشناسیم و شاید بشود گفت اصیلترین آل استار همان است . گفته میشود مدتی بعد این کمپانی از چاک تیلور بسکتبالیست دعوت به همکاری کرد تا بهعنوان طراح آل استار به آنها بپیوندد. تیلور پذیرفت. او بهخوبی میدانست کفش مناسب برای این ورزش باید چه ویژگیهایی داشته باشد و همه آنها را در طراحیهایش لحاظ میکرد؛ داشتن بیشترین تماس کف کفش با زمین، ساقدار، داشتن کفی نازک و منعطف، دارای سوراخ برای تهویه هوا و ... نتیجه نهایی تلاشهای او در المپیک سال 1936 که بسکتبال برای اولین بار بهطور رسمی وارد میدان رقابتهای ورزشی شد، در پای بازیکنان تیم ایالاتمتحده بود. نمیدانم از خوشاقبالی تیلور بود یا آل استار یا بسکتبال آمریکا که در آن المپیک ایالاتمتحده اولین قهرمانی بسکتبال را از آن خود کرد ؛ دقیقا از همان زمان طرفداران بسکتبال و آل استار به هم گره خوردند. دیگر آل استار کفشی جهانی بود. تیلور هم هر جا برای تمرین میرفت، کفشهایش را نشان میداد و از مزیتهایش میگفت. بعد آن را رساند به کوچه و خیابان، بعد شد نماد شورش و اعتراض برای آنکه جوانتر بودند. البته در این موارد اخیر فیلمهای آن دوره نیز تأثیرگذار بودند؛ در بسیاری از آنها ، شخصیتهای جسور معمولاً با شلوار جین و کفش آل استار دیده میشدند. بعد هم آن را کشاندند به جنگ جهانی دوم؛ سربازان در تمرینهای آموزشی خود از این کفشها استفاده میکردند. این روزها این کفش آن معنی سابق را ندارد. شاید بتوان گفت دلیل محبوبیت آن بعدازاین همهسال راحتی است، هماهنگیاش با تیپهای غیررسمی و حتی رسمی و از همه اینها مهمتر چیزی که به آن میگوییم اصالت. با تمام موفقیتهایی که به لطف تیلور و دیگر طراحان نصیب این کمپانی شد، آنقدر نمونههای تقلبیاش وارد بازار شد که نهایتاً در سال 2001 اعلام ورشکستگی کرد و در سال 2003 شرکت نایکی این برند را به ارزش 305 میلیون دلار خرید.
سه؛ جایی شنیده بودم یکی از کارگردانهای سینما، وقتی در جمع سینماگران خارجی خودش را ایرانی معرفی میکند، یکیشان عکس پوستر بچههای آسمان را نشانش میدهد که یعنی ما شمارا با اینها میشناسیم. وقتی عکس علی را در دهه سوم زندگیاش دیدم، درحالیکه پیراهنی پوشیده بود با طرح کانورس چاک تیلور آل استار و همزمان که داشت دیوار خانهای را رنگ میکرد، از عشقش به کتانی میگفت، راستش یاد آمریکاییهایی افتادم که آل استار پایشان میکردند تا به همه دنیا بگویند ما را با این چیزها بشناسید. خب معلوم است که دیدن این عکس حال آدم را یکجوری میکند؛ حالی شبیه به حال زهرا وقتی میدوید دنبال لنگهکفش علی توی جوی آب و به آن نمیرسید. مثل وقتیکه علی زیادی تند دوید و از خواستهاش هم جلو زد.